شریعت، سلطنت و طریقت در دوره قاجار
شریعت، سلطنت و طریقت در دوره قاجار | |
---|---|
پدیدآوران | ارغیانی، سمیه (نویسنده) |
ناشر | خانه اندیشه زحل |
مکان نشر | قم |
سال نشر | ۱۴۰۲ |
شابک | 8ـ02ـ5223ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
شریعت، سلطنت و طریقت در دوره قاجار تألیف سمیه ارغیانی، این کتاب به شیوۀ تحلیل تاریخی، سیر تحول مناسبات شریعت در دو بخش فرق و جریانهای فکری شیعی با تصوف را در دورۀ اول قاجار بررسی کرده و در پایان هر فصل نتیجهگیری را در قالب گفتمانی ارائه نموده است.
ساختار
کتاب در سه فصل به نگارش درآمده است.
گزارش کتاب
در دورۀ ایلخانان حضور عالمان شیعی مانند خواجه نصیرالدین طوسی، علامه قطبالدین شیرازی و نیز علامۀ حلی در ایران بسیار چشمگیر بود؛ چنانکه سبب شد سلطان محمد خدابنده مدتی به تشیع مشرف شود. از سوی دیگر تصوف نیز در جغرافیای ایران گسترش یافته و خراسان مهد تصوف و عرفان قلمداد شد. اظهار ارادت بزرگان طریقتی همچون ابوسعید ابوالخیر، ابوالحسن خرقانی، عطار، مولوی و ... به خاندان عترت را نباید از دیده پنهان داشت. اما اصلیترین اقدام برای نزدیکی تشیع و تصوف را عارف نامی سید حیدر آملی طرحریزی کرد و در اساس تشیع و تصوف را همسو و یک جریان قلمداد کرد. از سوی دیگر برخی جریانهای صوفی متمایل به تشیع مانند سربداریه، دست به اقدامات سیاسی نیز زدند و شورشهایی به راه انداختند که تا مدتها ادامه داشت. از دیگر سو جریان تصوفی سنی شیخ صفیالدین اردبیلی طی روندی به تشیع دگرگون شد و صفویان قزلباش در زمرۀ صوفیان شیعی پای به عرصۀ تاریخ گذاشتند و منشأ تحول عظیمی در تاریخ مذهبی ایران اسلامی شدند.
در اوایل قاجار اگرچه شخص شاه تمایلاتی به صوفیان داشت، باز هم نهاد روحانیت غلبه داشت و توانست اوضاع را به نفع خویش مدیریت کند. در دورۀ سلطنت فتحعلی شاه ایران یکپارچه تحت نظر نهاد روحانیت بود و کاملاً به نفع روحانیت پیش رفت. محمدشاه که با آموزههای اهل طریقت تربیت شده بود، با انتخاب وزیری صوفی عملاً کارهای مملکتی را به اهل تصوف سپرد؛ بنابراین در این دوره غلبۀ نهاد تصوف بر گسترش ادبیات صوفیانه تأثیر بسزایی داشت.
این کتاب به شیوۀ تحلیل تاریخی، سیر تحول مناسبات شریعت در دو بخش فرق و جریانهای فکری شیعی با تصوف را در دورۀ اول قاجار بررسی کرده و در پایان هر فصل نتیجهگیری را در قالب گفتمانی ارائه نموده است. در این کتاب تقسیمبندیها و تحلیلها بر مبنا و محور ارتباط با نهاد سلطنت/ قدرت مورد بررسی قرار گرفته است و سعی بر آن بوده تا این جریانها در فرم تحلیل گفتمانی و گفتمان غالب در هر دوره نشان داده شود.
با پررنگترشدن نقش عالمان شیعی در دربار صفوی، شکل تازهای از تعامل و گفتمان بین عالمان و سلاطین به وجود آمد که از یکسو سلطان وقت باید مشروعیت خویش را از علما دریافت میکرد و از سوی دیگر علما نیز به پشتوانۀ قدرت پادشاه، نفوذ و اقتدار خویش را تثبیت مینمودند. ادامۀ این روند با شدت و ضعف در دورههای افشار و زند جریان داشت تا سرانجام به دوران قاجار رسید. در فصل نخست کتاب به دورۀ پیشاقاجاری پرداخته شده است و محدودۀ زمانی آن از دورۀ صفویه تا پایان زندیه است.
«مشروعیت» عامل مهمی برای ایجاد گفتمان بین دو نهاد سلطنت و روحانیت بود؛ بنابراین در این بستر موضوع به صورت گفتمان «قدرت ـ تمکین» تحقق مییابد. تحلیل این گفتمان نشان میدهد در دورههای مختلف با توجه به میزان تمکین شخص شاه از علما این گفتمان پررنگتر میشد و از سوی دیگر حضور شخصیتهای برجسته و بانفوذ در نهاد روحانیت باعث الزام توجه نهاد سلطنت به روحانیت میشد. فصل دوم به بررسی مناسبات فرق تشیع با تصوف اختصاص یافته است.
در دورۀ قاجار توجه علما به حکومت یا تنفر از آن به وضع شاه بسیار مربوط بود. چنانکه در دورۀ آقامحمدخان این امر به صورت کجدارومریز در جریان بود و هر دو نهاد جانب احتیاط را رعایت میکردند؛ اما در دورۀ فتحعلیشاه به سبب توجه تامه او به اهل شریعت، فقها قدرت یافته و توانستند حتی بر گفتمان رقیت خود یعنی متصوفه غلبه کرده و ایشان را به حاشیه برانند. در فصل پایانی به مناسبات جریانهای فکری شیعه با تصوف پرداخته شده است.[۱]
پانويس