شاهنشاهیهای جهانروا: تأملاتی دربارۀ مناسبات دین و دولت در ایران پیش از اسلام
شاهنشاهیهای جهانروا | |
---|---|
پدیدآوران | جمعی از نویسندگان (نویسنده) سلیماننژاد، فرهاد (مترجم) |
ناشر | اگر |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1403 |
شابک | 3ـ66ـ7695ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
شاهنشاهیهای جهانروا: تأملاتی دربارۀ مناسبات دین و دولت در ایران پیش از اسلام تألیف جمعی از نویسندگان، به کوشش و ترجمه فرهاد سلیماننژاد، این مجموعه بر آن است پرتویی بر مسئله بغرنج رابطه دین و دولت در ایران باستان افکنده شود تا از شناخت ناشی از آن سنجهای برای واکاوی وضعیت امروز و البته بیشک راهنمایی برای آتیه نزدیک به وجود آید.
ساختار
کتاب از هشت مقاله تشکیل شده است.
گزارش کتاب
رابطه دینداری و حکومتداری در ایران باستان و به طور مشخص این موضوع که دین و مذهب چه عاملیتی در شیوۀ حکمرانی شاهنشاهیهای ایران باستان (مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان) داشته است، از جمله بنیادیترین و با این وجود مناقشهانگیزترین مسائل مطرح بین مورخان و متخصصان ایران باستان بوده است. برای شهروندان ایرانی اما جنبه مناقشهبرانگیز این مسئله صرفاً به گذشتۀ دور ایران محدود نمیشود، بلکه با درنظرگرفتن درهمتنیدگی دین و دولت در حیات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی امروز، عمیقاً مقولهای معاصر محسوب میشود. اینکه پیشینیان در گذشتههای بسیار دور مناسبات دین و دولت را چگونه تعریف کردهاند، لاجرم پیوند تنگاتنگی با وضعیت امروز دارد؛ بنابراین آگاهی از آن میتواند در سنجش و داوری از وضعیت امروز عمیقاً تأثیرگذار باشد. مقالات این کتاب با همین هدف گردآوری شدهاند. درواقع این مجموعه بر آن است پرتویی بر مسئله بغرنج رابطه دین و دولت در ایران باستان افکنده شود تا از شناخت ناشی از آن سنجهای برای واکاوی وضعیت امروز و البته بیشک راهنمایی برای آتیه نزدیک به وجود آید.
نظام سیاسی حاکم بر ایران قبل از اسلام، نظام شاهنشاهی بود. تا پیش از استیلای اعراب بر ایران در قرن هفتم پس از میلاد، چهار شاهنشاهی با قلمرو جغرافیایی و مدت زمان متفاوت بر ایران حکومت کردند. در این میان بهجز سلوکیان که از تبار مقدونی بودند، سه شاهنشاهی دیگر ایرانی بودند. افزون بر ایرانیبودن، شواهد دیگری نشاندهندۀ زردشتیبودن این شاهنشاهیهاست. نخستین نوشتار این مجموعه، می کوشد تا حد امکان با تمرکز بر نقش فعالی که شاهان در تحول دین زردشتی ایفا کردند، نشان دهد این رویکرد تا چه حد گمراهکننده است.
دیانت زردشتی تقریباً همواره دینی «کاملاً ایرانی» بوده و از همان بدو شکلگیری از حمایت دربار و شهریاران ایرانی برخوردار بوده است. بنا به روایت دینکرد چهارم، چون کوی ویشتاسب از کارزار با ارجاسپ فراغت یافت، سرخدایان را به گسیلداشتن نبشتههایی از وخشور ایرانی به دین بهی فراخواند؛ دارای داریان اوستا و زند را به دو نسخه، یکی در گنج شایگان و دیگری در دژ نبشت نگاه داشتن فرمود؛ بلاش اشکانی به روزگار خود فرمان به نویساندن اوستا داد و درنهایت تنی چند از شهریاران ساسانی نظیر اردشیر اول، شاپور اول و شاپور دوم و خسرو انوشیروان به گردآوردن نسک مقدس بلندآوازه گشتهاند. اگرچه به زعم بسیاری این روایت در عصر ساسانی و به منظور شأن و شرفبخشیدن به کتاب مقدس و اثبات کتابت آن در اعصار پیشین ساخته و پرداخته شده، جنبۀ مهم آن در پیوند دوسویۀ «دین» و «دولت» در عصر هخامنشی، اشکانی و ساسانی است؛ مسئلهای که در نوشتار دوم این کتاب نویسندگان به آن پرداختهاند و رویکرد این سه سلالۀ ایرانیتبار در مواجهه با آیین و آموزههای زردشت را در بوتۀ نقد و بررسی قرار میدهند.
در مقالۀ سوم، اصطلاحات بومی حوزۀ قانون نقش مهمی ایفا میکنند؛ اما تمرکز این توضیحات بر دو جنبه از دورۀ هخامنشی است؛ اول: مختصات از قبل ذکرشدۀ قانون که از سوی حاکم تعریف شده و عدالت که توسط حاکم تعیین شده و نیز آن فضایلی که ضروری است هم از سوی حاکم و هم از سوی رعیت تنظیم شوند؛ دوم: رویۀ حقوقی هخامنشی آنطور که توسط قانونی شاهانه تئوریزه شده که در دهههای گذشته موضوع تحلیلها و بحثهای علمی فشردهای بوده است.
در نوشتار چهارم نویسنده نشان میدهد که از منظر باستانشناختی، آن وحدت ملی ایرانشهر که طباطبایی آن را «طبیعی» و حاصل جمع قبایل و اقوام گردآمده در فلات ایران در طول زمانهای بلند میداند، اتفاقاً به طور کامل برساختۀ شرایط دینی ـ سیاسی حاکم بر فلات ایران و نواحی پیرامونیاش است و بر همین مبنا از اساس غیرطبیعی و اقتضای شرایطی بوده که به لحاظ باستنشناختی، دستکم از ابتدای عصر مفرغ، بر مناسبات جمعیتهای نواحی پست و بلند حاکم بوده است.
دین اشکانی یکی از پرابهامترین دورههای تاریخ ایران است؛ چراکه از این دوره منابع چندانی باقی نمانده است. در پنجمین نوشتار نویسنده میکوشد به بحثی مهم در حیطۀ فرهنگ بپردازد. شاهان اشکانی چه دینی داشتند؟ آیا آنان نیز همچون ساسانیان دارای دین سیاسی بودند؟ درواقع نویسنده در این نوشتار میکوشد اعتقادات اشکانیان را بر اساس مدارک و سکههای موجود تا حدودی بازسازی کند.
بر اساس متون دینی کهن ایرانیان، سرزمین ایران مکانی متبرک و برگزیدۀ خدایان پنداشته میشود و از اینرو برای آن یک نوع تقدس قائل بودند. از مسائل مهم مطرح این است که چه پیوند و رابطهای بین باورهای دینی و حکومتمداری وجود دارد و در طول تاریخ ایران باستان، چه نگرشی از سوی دین و دینمردان به زمامداری و زمامداران وجود داشته است. درواقع با اتفاقاتی که در عصر ساسانیان در حوزۀ گستردگی دین و تمرکزبخشی به قدرت رخ داد، ابهام اساسی این است که مقولۀ پیوند و تعامل دین و حکومت چگونه بازتابی در متون و جامعۀ ایرانی یافته است و موضع دستگاه مذهبی جامعه در برابر دستگاه حاکمۀ ساسانی چگونه بوده است؟ در نوشتار ششم به این موضوع پرداخته شده است.
ریچارد ای.پین در «جهانوطنی ایرانی» استدلال میکند که گشودگی نخبگان ایرانی در برابر نوآوریهای نهادی خارج از ایران آنها را قادر کرد تا از یک راهکار جهانوطنگرایانۀ رومی ـ یعنی مباحثۀ عمومی ـ برای ادغامکردن و به تابعیت درآوردن جوامع مسیحی استفاده کنند.
پدیداری دودمان ساسانی در اریکۀ حکومت ایران یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ ایران به شمار میرود. این دودمان که بر سیاست یگانگی دین و دولت پایهگذاری شده بود، برای نخستین بار در تاریخ ایران دینی را به عنوان دین رسمی کشور معرفی کرد: دین زردشت. در پی این موضوع دستگاه روحانیت زردشتی تقویت شد و در راستای گسترش این دین با قدرتی فراوان به کوشش پرداخت. اما در اواسط دوران شاهنشاهی ساسانی شخصیتی بر تخت نشست که اندیشهای دیگر و سیاست مذهبی جداگانه و متفاوتی از روند مذهبی پادشاهی داشت؛ کسی که به ناجی ادیان دیگر در ایارن معروف شد. در آخرین نوشتار کتاب این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات