سه استاد: ادای احترامی به ابراهیم گلستان، شمیم بهار و قاسم هاشمی‌نژاد

    از ویکی‌نور
    سه استاد
    سه استاد: ادای احترامی به ابراهیم گلستان، شمیم بهار و قاسم هاشمی‌نژاد
    پدیدآورانمدرس صادقی، جعفر (نویسنده)
    ناشرمرکز
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک6ـ506ـ213ـ964ـ978
    کد کنگره

    سه استاد: ادای احترامی به ابراهیم گلستان، شمیم بهار و قاسم هاشمی‌نژاد تألیف جعفر مدرس صادقی؛ ابراهیم گلستان، قاسم هاشمی‌نژاد و شمیم بهار سه نویسنده‌ای هستند که نویسنده در این کتاب، به نقش و جایگاه‌شان در ادبیات ایران پرداخته و با استدلال‌های قابل تأملی، آنها را از دیگران جدا کرده است.

    ساختار

    کتاب در سه فصل تدوین گردیده است.

    گزارش کتاب

    جعفر مدرس صادقی یکی مهم‌ترین نویسندگان سه دهۀ گذشتۀ ادبیات ایران است که مجموعۀ درخوری از داستان کوتاه، داستان بلند، رمان، تصحیح متون کهن و مقاله‌های آموزشی پیرامون زبان و نوشتار فارسی را خلق کرده است. او که خود نثرنویس قهاری‌ست و اهمیت نثر و کیفیت آن را در آفرینش یک اثر ادبی می‌داند، این کتاب را در رثای سه نفر از نثرنویسان ادبیات معاصر ایران نوشته که هرکدام ویژگی‌های خاصی در آثار نوشتاری‌شان وجود دارد که آنها را از دیگران متمایز کرده است. ابراهیم گلستان، قاسم هاشمی‌نژاد و شمیم بهار سه نویسنده‌ای هستند که نویسنده در این کتاب، به نقش و جایگاه‌شان در ادبیات ایران پرداخته و با استدلال‌های قابل تأملی، آنها را از دیگران جدا کرده است.

    برای نسلی که از اوایل دهۀ پنجاه خورشیدی به عرصه رسید و سر از لاک خودش بیرون آورد، این سه تن سه تا از شاخص‌ترین قله‌ها بودند. تن ندادند به آن جریانی که داشت همه چی را به یک طرف می‌برد، تن ندادند به سلیقه‌های مسلط و معمول و سوار هیچ موجی نشدند. هر کدام راه خودش را رفت و کار خودش را کرد.

    فصل اول کتاب اختصاص به ابراهیم گلستان و قصه‌نویسی او دارد. قصه نوشتن برای ابراهیم گلستان ادامۀ مبارزه بود. اولین قصه‌هایش را وقتی نوشت که از حزب بیرون آمد. از حزب کناره گرفت، اما از سیاست نه و از مبارزه هم نه. با قصه ادامه داد و با فیلم ساختن ادامه داد و با نامه‌هایی هم که بعد از مهاجرتش نوشت و با مصاحبه‌هایش. همچنان نیز در نودونه‌سالگی ادامه می‌دهد. با اولین داستانی که چاپ کرد ـ در سال 1326 در ماه‌نامۀ «مردم» ـ می‌خواست «هول و وحشت» زمانه‌اش را نشان دهد. تلقی او از داستان و انتظاری که از این فرم داشت، در طول سالیان هیچ تفاوتی نکرد. داستان برای او وسیله‌ای بود باری هشداردادن به جامعه‌ای که به زعم او در خواب است و اگر هم خواب نباشد، در بی‌خبری به سر می‌برد.

    ابراهیم گلستان یکی از معدود قصه‌نویس‌های نسل خودش بود که راه خودش را رفت و با همان اولین داستان‌هایی که به دست چاپ داد، نشان داد بنا را بر مشاهده و تصویر گذاشته است. در اولین دورۀ قصه‌نویسی‌اش و تا وقتی که هنوز تعلق خاطری به اهداف سیاسی داشت، تلاش می‌کرد فاصله‌ای از خودش بگیرد و در بازسازی واقعیت‌های جدا از خودش به توصیف جزئیات انتزاعی و توضیحات و تفسیرهای طولانی متوسل می‌شد؛ اما پس از یک وقفۀ ده‌ساله و از وقتی خودش را از بند تعلق رها کرد و تلاش چندانی برای ابداع و بازسازی به خرج نداد، به شیوه‌ای خاص خودش و به زبانی خاص خودش رسید و به آن قصه‌نویسی بدل شد که همگان می‌شناسند. با این همه هرگز دست از موعظه کردن و درس اخلاق دادن نکشید و همچنان قصه را وسیله‌ای برای حرف زدن و ابلاغ پیام می‌دانست.

    فصل دوم کتاب دربارۀ شمیم بهار و داستان‌نویسی اوست. شمیم بهار شاید یکی از اولین‌داستان‌نویس‌های دوران کنونی باشد، بلکه اولین داستان‌نویس و اولین «حکایت‌نویس» دوران کنونی باشد که به فرم، زبان، بحت و گفتگونویسی توجه جدی نشان داد. او هرگز خود را یک داستان‌نویس یا یک حکایت‌نویس حرفه‌ای قلم نداده است و هیچ ادعایی هم در این سالیان در این عرصه نداشته است و گواه این بی‌ادعایی همین که از بعد از دهۀ 1340 هیچ اثر تازه‌ای چاپ نکرد و بعد از یک تجربۀ کوتاه و ناتمام در «انتشارات پنجاه‌ویک» خودش را پاک از عرصۀ چاپ و نشر بیرون کشید و فقط به تماشا ایستاد. داستان‌نویس‌ها و حکایت‌نویس‌های عرصۀ چاپ و نشر در طول دهۀ چهل و اوایل دهۀ پنجاه کماکان به همان ادبیات متعهد به آرمان‌های سیاسی دهه‌های پیشین وفادار ماندند با این تفاوت که پس از استقرار یک حکومت مطلقۀ تثبیت‌شده در اوایل دهۀ سی و با پاگرفتن تدریجی یک نظام اداری نظارت بر چاپ و نشر ناچار شدند دست به ترفندهای تازه‌ای بزنند. ادبیات مبارزی که از اوایل دهۀ بیست میدان‌دار عرصۀ چاپ و نشر شده بود، به‌تدریج به دامن سمبل‌ها و استعاره‌ها و اشاره‌ها درغلتید و پشت نقابی از کلیشه‌های رایجی که دستمایۀ شاعران و قافیه‌پردازان بود، سنگر گرفت.

    «فیل در تاریکی» و «خیرالنسا» دو حجت آشکار و دو برهان قاطع قاسم هاشمی‌نژاد بودند برای اثبات آنچه او در یک دورۀ چندسالۀ نقدنویسی گفته بود یا می‌خواست بگوید. فصل سوم کتاب دربارۀ داستان‌نویسی و نقدهای قاسم هاشمی‌نژاد است. او پایبند سنت نیست. در «خیرالنسا» هم درست همان اتفاقی افتاده است که در «فیل در تاریکی» پیش آمده بود. در دومی در تاریکی ژانر پلیسی برای او وسیله‌‌ای بود تا داستان خودش را بنویسد و «خیرالنسا» هم سنت بومی تذکره و حکایت عرفانی قالبی فراهم آورده است تا داستان خودش را بنویسد. جذابیت رمان پلیسی برای او جستجوی حقیقت بود و از طریق همین دلبستگی و در ادامۀ همین جستجو بود که بعد از همۀ تجربه‌های متنوع شاعرانه‌اش در چند دورۀ مختلف و تحقیقات و تتبعات عالمانه‌اش در متون کهن و بعد از همۀ عوالمی که در طول سال‌ها پشت سر گذاشت، به مفهوم معرفت رسید و راه‌حل تازه‌ای به دست داد.

    در پیوست کتاب خاطرات و گفتگوهایی از نویسنده با قاسم هاشمی‌نژاد آورده شده است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها