ساختار و کارکردهای فرهنگ: تأملی در خاستگاه چیستی و چرایی فرهنگ اجتماعی
ساختار و کارکردهای فرهنگ | |
---|---|
پدیدآوران | شمساحمر، مهران (نویسنده) |
ناشر | آگرین کتاب |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 9ـ04ـ7374ـ622ـ978 |
موضوع | فرهنگ,ultureB,فرهنگ -جنبههای اجتماع,ultureB-aspects Social |
کد کنگره | HM ۶۲۱ |
ساختار و کارکردهای فرهنگ: تأملی در خاستگاه چیستی و چرایی فرهنگ اجتماعی تألیف مهران شمساحمر، نویسنده در این کتاب، از طریق بررسی خاستگاه فرهنگ، مفهوم فرهنگ و بازگفت مرزهای ماهوی آن با دیگر مفاهیم مرتبط، در پی کالبدشکافی و نامستوری ساختار و کارکردهای فرهنگ است. وی در این کتاب گرچه از خاستگاه، چیستی و چرایی فرهنگ اجتماعی سخن میگوید، ولی همچنان در پی شناخت و صیانت از حریم کرامتهای انسانی و حقوق اجتماعی انسانها است.
ساختار
کتاب در چهار فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
در علوم انسانی، هر پدیدۀ اجتماعی متناسب با نقشها و کارکردهای خود در زندگی مردم، حائز اهمیت است. در همین راستا فرهنگ اجتماعی به دلیل گستردگی، پیچیدگی، دیرینگی و مراودات متکثری که با ابعاد، لایهها و پهنههای گوناگون زندگی جمعی مردم دارد، از ارزش فوقالعادهای برخوردار است. بیتردید مطالعه و تأمل بیشتر در ساختار و کارکردهای فرهنگ اجتماعی، راه بهتر زیستن را به ما خواهد آموخت.
بررسی کامیابیها و ناکامیهای جوامع مختلف نشان میدهد «فرهنگ» بیشترین کارکردها و برجستهترین نقشها را در سیر تکاملی یا فروپاشی یک جامعۀ مدنی بر دوش دارد. «فرهنگ» همانند نهاد ناخودآگاه آدمی، ریشهها و علل بسیاری از انتخاب و رفتارها را در خود نهان کرده است. با شناخت ژرف فرهنگ، میتوان توصیف واقعبینانهتری از هویت فرهنگی یک جامعه به دست داد و رفتار اجتماعی و فرهنگی آن جامعه را با تیزبینی بیشتری پیشبینی کرد.
نویسنده در این کتاب، از طریق بررسی خاستگاه فرهنگ، مفهوم فرهنگ و بازگفت مرزهای ماهوی آن با دیگر مفاهیم مرتبط، در پی کالبدشکافی و نامستوری ساختار و کارکردهای فرهنگ است. وی در این کتاب گرچه از خاستگاه، چیستی و چرایی فرهنگ اجتماعی سخن میگوید، ولی همچنان در پی شناخت و صیانت از حریم کرامتهای انسانی و حقوق اجتماعی انسانها است.
پرسش بنیادین کتاب این است: انسانی که بر فرهنگ اثر میگذارد و از آن اثر میپذیرد، چگونه باید بر سهم والای خود در چنین همآمیختگی آگاه گردد؟ انسان چه چیزهایی را از فرهنگ میگیرد و چه چیزهایی را به آن عطا میکند؟ آیا در این بدهوبستان تاریخی (میان انسان و فرهنگ) آدمی مغفول فرهنگ هنگامۀ خود گردیده است؟ آیا میتوان انسانی را سراغ گرفت که در ورای فرهنگ خود میایستد و آن را روشمندانه و جسورانه به پای میز نقد میکشاند؟ و... تمامی این سؤالات و پرسشهایی از این قبیل، نشان میدهند که انسان در جستجوی «معنا» است؛ معنایی که وابسته به خودآگاهی است و این خودآگاهی هنگامی حاصل خواهد شد که انسان سهم فرهنگ را در پرداخت هویت خود بازیابد. به عبارت دیگر، انسان از راه شناخت هویت فرهنگ و تأثیر آن بر شخصیت خود، به مقام خودآگاهی خواهد رسید و این خودآگاهی نقطۀ آغازی در آفرینش معنا برای زندگی آدمی است.
یکی از بنیادیترین پرسشهای نظری دربارۀ فرهنگ، شناسایی نقطۀ آغارین و خاستگاه تاریخی فرهنگ است. در فصل نخست کتاب ابتدا به این نکته پرداخته شده است. در ادامه پرسش دیگری مبنی بر اینکه هندسه و خاستگاه فرهنگ کجاست مطرح گردیده است. در گام بعدی به معنای لغوی فرهنگ در زبانهای مختلف نگاهی انداخته شده و ریشههای لغوی واژۀ فرهنگ بررسی شده است. در ادامۀ مباحث این فصل، با استفاده از وجوه مشترک و متمایزی که در تعاریف موجود از فرهنگ مشاهده میشود، تعریف جدید و نسبتاً جامعی با توجه به عناصر و خصوصیات مهم پدیدۀ فرهنگ اجتماعی ارائه شده است. یکی از اساسیترین موضوعاتی که در این فصل دنبال شده، شناسایی مهمترین عماصر و مؤلفههای درونفرهنگی است. عناصر اصلی فرهنگ، شامل مفروضات و باورها، ارزشها، هنجارها، سنتها، آداب و رسوم و... است که با تأمل در معنا و مفهوم هر یک از آنها، تصویر دقیقتری از سرشت فرهنگ اجتماعی به دست میآید.
در فصل دوم کتاب با شرح و بسط مفاهیمی مانند شخصیت، جامعه، تمدن، قانون، قدرت، جوّ فرهنگی، سرمایۀ فرهنگی و اجتماعی، مرزهای بین فرهنگ اجتماعی با این مقولههای اجتماعی شفافتر شده است. رابطۀ متقابل بین فرهنگ اجتماعی با هر یک از این مقولات، بخشهایی از ساختار و کارکردهای فرهنگ اجتماعی را بیش از پیش نمایان میکند.
نویسنده در فصل سوم به دنبال آن است تا از طریق بیان مفاهیم مهم دیگری مانند گفتمان فرهنگی، تکثر فرهنگی، آسیبشناسی فرهنگی، تهدیدات فرهنگی، بحران فرهنگی، تابآوری فرهنگی، فروپاشی فرهنگی، فرهنگ جهانی، دیپلماسی فرهنگی و در نهایت توسعۀ فرهنگی، ابعاد دیگری از قلمرو مفهومی فرهنگ را مورد بحث و بررسی قرار داده است.
در فصل پایانی با مروری بر روند تاریخی مهمترین نظریات علمی مرتبط با فرهنگ، دو هدف اصلی دنبال شده است: نخست: سیر تحول تفکرات و نظریات جامعهشناختی، فلسفی و انسانشناختی در سیصدسال اخیر بررسی شده تا شناخت بهتری نسبت به موضوعات کلی و جزئی حوزۀ فرهنگ به وجود آید. دوم: نظریات مختلف که برخی از ساختار فرهنگ و بعضی از کارکردهای فرهنگ و عدهای نیز از نقد فرهنگ و بالاخره بعضی نیز از سیر تطور تاریخی آن سخن به میان آوردهاند، مورد توجه قرار گرفته است. این فصل در راستای مباحث فصول پیشین، تصویر نسبتاً دقیقتری از گستره، ساختار و کارکردهای فرهنگ اجتماعی را نمایان میسازد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات