زیستن در جهان دو پاره: مغزپژوهی در نقد زیست ـ جهان موجود
زیستن در جهان دو پاره: مغزپژوهی در نقد زیست ـ جهان موجود | |
---|---|
پدیدآوران | نجل رحیم، عبدالرحمن (نویسنده) |
ناشر | مرکز |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ |
شابک | 3ـ536ـ213ـ964ـ978 |
کد کنگره | |
زیستن در جهان دو پاره: مغزپژوهی در نقد زیست ـ جهان موجود تألیف عبدالرحمن نجل رحیم؛ نویسنده در این یادداشتها تلاش کرده تا مفاهیم و مسائل پیچیدۀ افشانشدهای که امروزه در بطن دانش بینارشتهای شناختی، بهویژه مغزپژوهی پدیداری اجتماعی ـ انتقادی مطرح است، با خواننده در میان بگذارد.
ساختار
کتاب در 13 فصل به نگارش درآمده است.
گزارش کتاب
نگاهی گذرا به تاریخ کوتاه علم مغزپژوهی نشان میدهد که انتقادیبودن در تلاش برای برجستهکردن کار مغز در پیوند با تمامی امور بشری از دیالکتیک درونی این دانش مدرن بینارشتهای سرچشمه میگیرد. یافتههای مغزپژوهی امروز با استقلال، خالصی، بیطرفی و نیالودهبودن علم به شائبههای زندگی به معنای پوزیتیویستی آن سازگاری نشان نمیدهد. از نظر مغزپژوهی انتقادی، زمینههای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی در چگونگی شکلگیری علوم دقیقه چون ریاضی و فیزیک و علوم طبیعی دیگر اهمیت بنیادی دارند. از این منظر هیچ علمی تافتۀ جدابافتهای از اجتماع و فرهنگ نیست و نمیتواند نسبت به دیگر ارزشهای انسانی مستقل و بیطرف باشد. تصور علم مستقل از سیاست و جامعه حاصل نگرش انسان در دورۀ تاریخی گذار فرهنگی و نتیجۀ تسلط تفکر دکارتی در بستر نظام سرمایهداری است.
پرداختن به نقش محوری جسم و در مرکز آن کار مغز در تجربیات معنوی عرفانی از ارزش و اعتبار این تجربیات ذهنی نمیکاهد، بلکه بر شکوه و جلال آنچه در طول تکامل نصیب انسان روی زمین شده است، میافزاید. از طرف دیگر اگر در طول تجربیات عرفانی احساس خروج از جسم و ترک قالب جسمانی بر شخص تجربهگر پدیدار میشود، به معنای آزادشدن واقعی ذهن از مغز و جسم نیست؛ چون چنین پدیدۀ ذهنی غیرواقعی را در تجربیات ناشی از مصرف مواد روانگردان و در بعضی از انواع صرع با منشأ فعالیت غیرمعمول بعضی از مدارهای مغزی نیز میتوان شاهد بود. به عبارتی دانش امروز جدایی ذهن از مغز و جسم را ممکن نمیداند.
مباحث طرحشده در این کتاب، موضوعات انتخابی مرتبطی هستند (57 یادداشت) که در طول سالهای 1395 ـ 1400 در روزنامۀ «شرق» به چاپ رسیدهاند؛ از مجموع یادداشتها، یک یادداشت به سال 1395، یک یادداشت به سال 1396، 12 یادداشت به سال 1397، 19 یادداشت به سال 1398 و 23 یادداشت به سال 1399 تعلق دارد و فقط یک یادداشت مربوط به سال 1400 است.
نویسنده در این یادداشتها تلاش کرده تا مفاهیم و مسائل پیچیدۀ افشانشدهای که امروزه در بطن دانش بینارشتهای شناختی، بهویژه مغزپژوهی پدیداری اجتماعی ـ انتقادی مطرح است، با خواننده در میان بگذارد. کوشش نویسنده بر آن است که نگرانیهای خود را نسبت به زیست ـ جهانی که در آن زندگی میکند و تهدیدهایی که بهزیستی و حیات جمعی انسان معاصر و نسلهای بعدی را به خطر میاندازد، از جنبههای علمی ـ پزشکی، اجتماعی، هنری، فرهنگی و اقتصادی ـ سیاسی که چون زنجیرهای به هم مرتبطاند، مطرح کند.[۱]
پانويس