زندگی علیه مرگ: یادنامهای برای صادق چوبک
زندگی علیه مرگ: یادنامهای برای صادق چوبک | |
---|---|
پدیدآوران | فردوسی، علی (نویسنده) |
ناشر | پایان |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ش |
شابک | 5ـ72ـ5742ـ600ـ978 |
کد کنگره | |
زندگی علیه مرگ: یادنامهای برای صادق چوبک تألیف علی فردوسی؛ این کتاب افزون بر جستارهایی که در کنفرانسها خوانده شده یا در نشریات منتشر شده است، دربرگیرندۀ مطالبی است که پیشتر در جایی منتشر نشده بودند.
گزارش محتوا
صادق چوبک عمیقتر از هر کسی مدرنیت ادبیات مدرن فارسی را فهمید و اجرا کرد. آنچه موضوع سراسری و نهایی قصهنویسی اوست، یک زیستجهان خاص است با خدایی خاص. چوبک طی حدود یک ربع قرن قصهنویسی با سماجتی ستودنی با ابزار و شیوۀ کار ادبی به کندوکاو در این زیستجهان میپردازد تا به این نتجه میرسد که پرسش خدا چیزی است بسا بیشتر و ژرفتر از پرسش در مورد خرافات، یا نوعی توهم غیرعلمی یا نوعی سفاهت ایدئولوژیک یا ریا و تزویر اجتماعی یا سیاسی.
علی فردوسی شخصیتی است که با چوبک در آمریکا دوستی داشت و بر همین اساس در کنفرانسها یا نشریات مختلف دربارۀ چوبک و کار او به فارسی و انگلیسی گفته و نوشته است. او در مقدمۀ این کتاب یادآور میشود: «علاوه بر معاشرت با چوبک و داشتن دوستان مشترک، بخت آن را داشتهام که شماری از نامهها و بخشی از یادداشتهای روزانۀ منتشرنشده از او را در اختیار داشته باشم که مایلم در اینجا منتشر کنم تا در دسترس دیگران نیز قرار گیرند».
این کتاب افزون بر جستارهایی که در کنفرانسها خوانده شده یا در نشریات منتشر شده است، دربرگیرندۀ مطالبی است که پیشتر در جایی منتشر نشده بودند.
در قسمت «یادها» کوشش نویسنده بر این بوده است که تصویری از چوبک به عنوان یک انسان و یک دوست به دست دهد. چوبک مایل نبود آثارش را به او تقلیل داد؛ ولی او از آثارش نیز جدا نبود. او انسانی بود «وحشتناک مهربان» ولی از رویارویی با زشتی نیز محابا نداشت. شوخطبع بود و دوست داشت به بادکنک آدمهای بادکرده سوزن بزند. بسیار کتاب خوانده بود و خوب هم آنها را فهمیده بود. آن خواندنها همه به خورد قصههایش رفته بود. عاشق زندگی و زیبایی بود و خصم هر آنچه آن را زیشت و تباه مینمود. طبیعت را زیبا میشناخت و زشتی را نه عنصری از طبیعت، بلکه نتیجۀ ارزشگذاریهایی میدانست که با سرکوب طبیعت بروز آن را بیاندام میکنند.
بخش «جستارها»ی این کتاب باید بتواند نشان دهد چوبک چه نویسندۀ بزرگی بود و چرا «سنگ صبور» او یک اثر بیهمتای ادبی است. جای سخن در هر یک از موضوعی که در این بخش مطرح شدهاند؛ یعنی خیر و شر، موضوع نظریۀ چوبک در باب جایگاه نویسنده و موضوع الهیاتی ـ ادبی باز است. در این بخش نویسنده کوشیده است نشان دهد موضوع اصلی چوبک، شر توجیهناپذیر در جهان بود و آنکه خویشکاری نویسنده نسبت به این واقعیت چیست؟ برای او ستم سیاسی و بهرهکشی اقتصادی نمودگارهای این درد بودند و نه اصل و جوهر آن. برای همین حرکت درونی قصهنویسی او از جنس تبارشناسی بود و نه تجزیه و تحلیل تاریخی صرف. او دنبال ریشهیابی آن ارزشگذاریای بود که منطق آن این جهان را چنانکه هست تار و تلخ میکند. تاریخنگاری ابزار تبارشناسی است، ولی اصولاً با آن یکی نیست. تنها از راه رویکرد تبارشناختی است که میتوان به «بازارزشگذاری ارزشها» رسید و جهانی را بنا نهاد که چنین تار و تلخ نباشد. در پیگیری این تبارشناسی بود که چوبک به این دریافت رسید که زمین نویسندگی «الهیاتی ـ ادبی» است و نه «سیاسی ـ ادبی»، چنانچه اکثر نویسندگان معاصرش میفهمیدند و نه نیز «هنری ـ ادبی» چنانچه بقیۀ آنان. در اینباره «سنگ صبور» نهتنها از سمت ادبی یک شاهکار مسلم است، بلکه میتوان ادعا کرد که از سمت اندیشگانی نیز حاوی فراگیرترین و عمیقترین شناخت از تاریخ ایران، بهویژه تاریخ معاصر آن است، تاریخی که سرانجام در برقراری حکومت دینی حقیقت درونی خویش را متبلور کرد.
در بخش پایانی کتاب یک قصه و دو طرح مقدماتی از صادق چوبک آورده شده است. گفتنی است هیچکدام از این سه طرح عنوانی نداشت و علی فردوسی بر روی آنها نامگذاری کرده است.[۱]
پانويس