رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل و الزيارة

رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل والزيارة، اثر محمود سعيد ممدوح (متولد  1371 قمری)، در بررسی و تخریج احادیث مربوط به مسائل شرعی توسل و زیارت که با هدف بیان موضع صحیح شرعی، به مناقشات فقهی و کلامی ایجاد شده در میان مسلمانان پاسخ می‌دهد.

رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل و الزيارة
رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل و الزيارة
پدیدآورانممدوح، محمود سعید (نويسنده)
ناشرالمکتبة الأزهرية للتراث
مکان نشرمصر - قاهره
سال نشر2008م
چاپ1
شابک977-315-114-x
موضوعاحادیث اهل سنت - توسل - احادیث - زیارت - احادیث
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
/م7ر7 141/5 BP
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

انگیزه نگارش

هدف نویسنده از این تألیف، دوری از تعصب و بیان رأی صواب در احادیث مربوط به این موضوع (برای رفع‌اختلاف بین علما)، با استناد به قواعد حدیثی و اثبات اتفاق علمای امت بر استحباب و حتی وجوب زیارت پیامبر(ص) است. او خاطرنشان می‌کند که هدفش تصحیح و تخریج احادیث توسل و زیارت است و نه صرفاً جمع‌آوری آن‌ها[۱].

ساختار

کتاب شامل یک تمهید، دو مقدمه اصلی تحت عناوین «المقدمة الأولى في الكلام على التوسّل» و «المقدمة الثانية في الكلام على الزيارة» و سپس بخش‌های اصلی تخریج احادیث مربوط به این دو موضوع است که دربردارنده تخریج 34 حدیث است.

سبک نگارش

سبک نگارش کتاب بر تحقیق و تخریج دقیق احادیث متمرکز است، ضمن اینکه روشی تحلیلی و نقادانه در رد و بررسی آرای افراط‌گرایان در مسائل اعتقادی و فقهی به کار می‌برد[۲]. همچنین، نویسنده در جای‌جای کتاب، به استناد گسترده به اقوال فقها و محدثین متقدم و متأخر برای مستندسازی ادعاهای خود تکیه دارد[۳].

گزارش محتوا

نویسنده در ابتدای کتاب، ضمن اشاره به نام اثر، تأکید می‌کند که مسائل توسل و زیارت بسیاری از مردم را به خود مشغول کرده و باعث اختلافات و منازعات فراوان بین مسلمانان شده است[۴].

در مقدمه نخست که به بحث توسل اختصاص دارد، نویسنده ابتدا تعریف لغوی وسیله را به معنای تقرّب بیان می‌کند و تصریح دارد که این معنا مورد اجماع مفسران است. او توسل را به دو نوع مورد توافق (مانند توسل به اعمال صالحه) و مورد اختلاف (مانند توسل به ذات پیامبران و صالحان) تقسیم می‌کند. نویسنده به‌تفصیل به آرای ابن تیمیه در مورد توسل می‌پردازد و نشان می‌دهد که وی توسل به دعای فرد زنده را جایز می‌داند، اما توسل به ذات پیامبر(ص) پس از وفات ایشان را مورد نزاع می‌بیند. در ادامه، نویسنده با استناد به حدیث اعمی، استدلال می‌کند که این حدیث دلالت صریح بر توسل به شخص پیامبر(ص) دارد و ابن تیمیه و پیروانش در تأویل آن دچار مشکل شده‌اند. همچنین، به ماجرای عمر بن خطاب در استسقا توسط عباس عموی پیامبر(ص) اشاره می‌شود که نشان می‌دهد صحابه پس از وفات پیامبر(ص) به دعای غیر ایشان توسل کردند، و این امر بر مشروعیت توسل به ذات پیامبر(ص) در حیات او دلالت دارد و عدم توسل به ذات ایشان پس از وفات از جهت شدت اهتمام بوده و دلالت بر تحریم ندارد[۵].

در مقدمه دوم که به کلام فقها در مورد زیارت قبر شریف نبوی می‌پردازد، نویسنده اجماع و اقوال ائمه اهل‌سنت را بر استحباب یا وجوب زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند. به‌عنوان‌مثال، از امام نووی (نووی، یحیی بن شرف) نقل می‌شود که زیارت قبر رسول خدا (ص) از مهم‌ترین اعمال قربت است و مستحب مؤکد است. همچنین، نقل‌های متعددی از ائمه مذاهب، از جمله حنبلیان، در تأکید بر استحباب این زیارت آمده است. نویسنده در دفاع از مشروعیت زیارت، حدیث معروف «مَنْ زارَ قَبْرِی وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی» (هر که قبر مرا زیارت کند شفاعت من بر او واجب می‌شود) را ذکر می‌کند و سند آن را بررسی می‌نماید و به نقل ابن عمر از طریق دارقطنی استناد می‌کند. بخش مهمی از این مقدمه به بررسی حدیث «لا تشد الرحال» و پاسخ به کسانی اختصاص دارد که این حدیث را دلیلی بر منع سفر برای زیارت قبر می‌دانند. نویسنده با استناد به تفسیرهای فقها و محدثین، از جمله شیخ تقی‌الدین سبکی، بیان می‌کند که نهی در این حدیث، سفر به‌غیراز مساجد ثلاثه برای نماز را شامل می‌شود، نه مطلق سفر به اماکن پرفضیلت یا زیارت. این بخش با تأکید بر اجماع علمای اسلام بر مشروعیت و استحباب زیارت قبر شریف نبوی و رد نظرات مخالفین به پایان می‌رسد[۶].

در بخش «تخريج أحاديث التوسل»، نویسنده به تحلیل تفصیلی احادیث متعددی که دلالت بر جواز توسل دارند و رفع اشکال و نقد دیدگاه دیگر می‌پردازد. حدیث اول که مورد بررسی قرار می‌گیرد، مربوط به استسقا به پیامبر(ص) است که از «صحیح بخاری»، تخریج شده و حدیث دوم، مربوط به قصه استسقای عمر بن خطاب با توسل به عباس عموی پیامبر(ص) است. نویسنده با استناد به این روایت و نقل آن از «صحیح بخاری»، استدلال می‌کند که این عمل دلیلی بر جواز توسل به صالحین است و عمل عمر دلالتی بر منع توسل به ذات پیامبر(ص) ندارد[۷].

در ادامه، حدیث سوم که به حدیث اعمی (مرد نابینا) مشهور است، به نقل از «مسند احمد (مسند الإمام أحمد بن حنبل)»، محور اصلی بحث قرار می‌گیرد. در این روایت، پیامبر(ص) به مرد نابینا دعایی را می‌آموزد که در آن عبارت "اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ، يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ لِتُقْضَى لِيَ، اللَّهُمَّ فَشَفِّعْهُ فِيَّ" ترجمه: «خدایا! من از تو درخواست می‌کنم و به سوی تو رو می‌آورم به واسطهٔ پیامبرت، محمد، پیامبر رحمت. ای محمد! من به واسطهٔ تو به پروردگارم رو می‌آورم در این حاجتم، تا برآورده‌اش فرماید. خدایا! شفاعت او را دربارهٔ من بپذیر. » وجود دارد. نویسنده تأکید می‌کند که این حدیث نصی صریح بر توسل به ذات پیامبر(ص) است که قابل تأویل نیست و با نقل روایتی که نشان می‌دهد عثمان بن حنیف(راوی حدیث) این توسل را پس از وفات پیامبر(ص) نیز به دیگران آموزش می‌داده است، بر عمومیت حکم توسل در هر دو حالت حیات و ممات پیامبر(ص) اصرار می‌ورزد[۸].

حدیث چهارم روایت دعای پیامبر(ص) برای فاطمه بنت اسد است که در آن توسل به حقّ خود و پیامبران پیشین وجود دارد. نویسنده این حدیث را در تأیید جواز توسل به ذات انبیا و صلحا می‌آورد و به ‌نقد تضعیف‌کنندگان آن، از جمله به دلیل وجود روح بن صلاح در سند، می‌پردازد[۹].

حدیث پنجم که دلالت بر استمرار آگاهی پیامبر(ص) از اعمال امت پس از وفات ایشان دارد: "حَيَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ... وَوَفَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ..." (زندگی‌ام برای شما خیر است... و وفاتم برای شما خیر است؛ اعمال شما بر من عرضه می‌شود...)، نقل شده و نویسنده از آن به‌عنوان دلیل بر استمرار حیات برزخی پیامبر(ص) و امکان طلب شفاعت از ایشان استفاده می‌کند[۱۰].

بر طبق همین روال، احادیث و روایات دیگر در موضوع زیارت و توسل، تخریج گردیده و مورد بحث‌وبررسی دقیق قرار گرفته است.

پانویس

  1. مقدمه، ص7
  2. تمهید، ص9- 10
  3. ر.ک: متن کتاب، ص163- 167
  4. تمهید، ص9- 15
  5. مقدمه اول، ص15- 63
  6. همان، ص64- 112
  7. متن کتاب، ص116- 121
  8. همان، ص122- 146
  9. همان، ص147- 155
  10. همان، ص156- 169

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.


وابسته‌ها