رحلتان إلی الحجاز و نجد
رحلتان إلی الحجاز و نجد | |
---|---|
پدیدآوران | بیطار، محمد بهجت (نويسنده)
عوری، محمدسعود بن عبدالله (نویسنده) خلف، تیسیر (مصحح) |
ناشر | تکوین |
مکان نشر | سوریه - دمشق |
سال نشر | 2009م |
چاپ | اول |
موضوع | بيطار، محمد بهجه - سفرها - حجاز، حجاز - سير و سياحت، سفرنامهها |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ح3ب9 / 247 DS |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
رحلتان إلی الحجاز و نجد، مجموعهای است از دو سفرنامه از محمد بهجت بیطار و محمد سعود افندی عوری که در قرن بیستم هجری، از سرزمین حجاز دیدن کرده و مشاهدات خود را، به رشته تحریر درآوردهاند. این دو سفرنامه توسط تیسیر خلف، در اثر حاضر، گرد آمده است.
ساختار
کتاب با مقدمه گردآورنده آغاز گردیده و مطالب در دو بخش، ارائه شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه گردآورنده که در سال 2009م، نوشته شده، به معرفی مختصر هر دو سفرنامه و اشاره به اختلافات و اشتراکات آنها، پرداخته شده است؛ از جمله خاطرنشان شده است که: در طول تاریخ، سفرهایی که به سرزمین حجاز انجام شده، بسیار زیاد و انگیزه بیشتر آنها، اجرای حج بوده است. اما معدودی از این سفرها به دلایل دیگری اتفاق افتاده است؛ مانند سفری که محمد بهجت بیطار در سال 1920م، انجام داد. او از حجاز و حومه نجد، با یک مأموریت سیاسی ملی برای دیدار با پادشاه سعودی، امیر عبدالعزیز آل سعود و رساندن دو نامه به وی، بازدید کرد؛ یک نامه از مصلح بزرگ اسلامی، محمد رشید رضا و دیگری از امیر فیصل بن حسین حاکم وقت شام، پیرامون متحد کردن ملت عرب و مسلمان برای مقابله با تهدیدات خارجی. وی در این سفر، با مشکلات بسیاری مربوط به ناامنی جادهها و غارت و چپاولگری که در سفرنامه وی شرح داده شده، روبهرو گردید.
توصیفات شیخ بیطار و ناامنیهای ذکرشده توسط او، مربوط به اواخر دوران حکومت عثمانی بوده و بهمرور، با تغییر ساختارهای سنتی حکومت، این هرجومرج و ناامنیها، جای خود را به ثبات و امنیت نسبی داده است؛ چیزی که به عقیده وی در سفرنامه دوم کتاب، مربوط به سفر شیخ محمد سعود عوری، قاضی بیتالمقدس، که در سال 1929م، به وقوع پیوست، قابل مشاهده است. در این سفرنامه، ملک عبدالعزیز، بهعنوان منجی ملت عرب که باعث ایجاد اتحاد در میان آنان گردید، معرفی شده است[۱].
بخش نخست، به سفرنامه محمد بهجت بیطار دمشقی، تحت عنوان «الرحلة النجدية الحجازية؛ صور من حياة البادية ١٣٣٨ق ـ ١٩٢٠م»، اختصاص یافته است. شیخ بیطار در مقدمهای که به ابتدای سفرنامه خود افزوده، به بیان انگیزه خویش از این سفر پرداخته است. وی توضیح داده است که: هنگامی که دوران دولت عثمانی در بلاد شام سپری گردید و نخستین دولت عربی، به ریاست امیر فیصل بن الحسین روی کار آمد، قبل از به سلطنت رسیدن او، محمد رشید رضا وی را به مصر فراخواند تا درباره امور اعراب و مسلمانان، با یکدیگر مشورت و همکاری کنند. سپس هر دو عزم کردند که دو نامه را به اسم خویش، توسط دو فرستاده امین نزد امیر عبدالعزیز آل سعود در نجد، بفرستند. این مربوط میشد به قبل از به سلطنت رسیدن وی در عربستان. آنان در نامههای خویش، به حمایت از اسلام و عقد پیمان هماهنگی عام بین همه امرای جزیره عربی و پیشوایان بزرگ آن، بهمنظور دفع تجاوز خارجی، دعوت کرده بودند. سرانجام قرار بر این شد که نامه رشید رضا را اینجانب برسانم و نامه امیر فیصل را شلاش نجدی. بنابراین با توکل بر خدا حرکت کردیم و در این راه سختیهای زیادی را متحمل شدیم. این سفر، پنجاه روزه به طول انجامید و شرح ماجراهای آن، در این سفرنامه که به درخواست برخی از دوستان منتشر شده، آمده است[۲].
سفر شیخ بیطار، روز شنبه 8 جمادیالثانی سال 1338ق/1920م، با قطار و از ایستگاه «القنوات» دمشق آغاز گردیده است.
از جمله ویژگیهای این سفرنامه، آن است که نویسنده به جزئیات، توجه خاص و ویژهای نموده است؛ بهطوریکه حتی ساعت ورود به هر ایستگاه و جزئیات مربوط به آن[۳] و نیز جزئیات ماجرای سارقانی که به قطار حمله کرده و آن را غارت نموده و مبالغی که از وی و هریک از همراهان وی، به سرقت بردهاند را با دقت، ذکر کرده است[۴].
وی برخی از مشقات و سختیهایی را که در این سفر تحمل کرده است، چنین توصیف میکند: غذای ما در دوره هجده روزه، یا برنج با گوشت بود، یا برنج بهتنهایی، یا خرما، یا شیر شتر بهتنهایی؛ زمانی که عربی را نمییافتیم، خرما تنها خوراکی ما بود. شیر شتری که نزد عربی صبح مینوشیدیم گاهی تا شب همان تنها غذایمان بود. از نان در آنجا هیچ نشانی نبود. نوشیدنی ما آب کثیف آمیخته با ماسه بود که با همان، غذا نیز میپختند و ما گاهی شن و ماسهها را در زیر دندان حس میکردیم... چون آب به راحتی در دسترس نبود، در این مدت، تیمم کرده و بر روی خاک نماز میخواندیم و دائما نماز را کوتاه و شکسته بهجای میآوردیم[۵].
شیخ بیطار، شب چهارشنبه، 19 رجب سال 1338ق، عربستان را به قصد دمشق ترک کرده و در عصر پنجشنبه، 28 ماه رجب، به دمشق رسیده و به این ترتیب، سفر وی به سرزمین حجاز، پایان میپذیرد[۶].
در پایان این سفرنامه، متن سه نامه که شیخ بیطار، به محمد رشید رضا (یک نامه) و عبدالغزیز بن عبدالرحمان فیصل آل سعود (دو نامه) نوشته، ذکر گردیده است[۷] و پس از آن، زندگینامه خودنوشت وی، درج شده است[۸].
در بخش دوم، سفرنامه محمد سعود افندی العوری، تحت عنوان «الرحلة السعودية الحجازية النجديه؛ 1347ق، 1929م» آمده است. این سفرنامه، با دو مقدمه از ناشر (محبالدین حبیب) و نویسنده آغاز و مطالب آن، در سیوپنج فصل، ارائه شده است.
ناشر در مقدمه، به بیان ویژگیهای این سفرنامه پرداخته و به این نکته اشاره کرده است که بسیاری از کتابهای باستانی که بهصورت سفرنامه نوشته شده، دارای ویژگیای بودهاند که بهندرت در ادبیات مدرن یافت میشود؛ یعنی اینکه نویسنده به قلم اجازه میداد تا آنچه که در روحش بود را بهدور از تصنع، به تصویر بکشد؛ بهگونهای که وقتی خواننده، آن سفرنامه را میخواند، احساس میکند که در طول سفر با او بوده و تمام آنچه را او دیده است، میبیند و این مزیتی است که در سفرنامه حاضر، کاملا مشهود است؛ زیرا ازآنجاکه عوری قلم را به دست گرفته است تا سفر خود را به سرزمین مقدس حجاز بنویسد، طوری خواننده را با خود همراه میکند که گویی تمام حوادث، وقایع و مناظر را با او به نظاره نشسته و گفتگوی او با مردم را شنیده و با آنان صحبت کرده است[۹].
از جمله ویژگیهای این سفرنامه، آن است که نویسنده، به دنبال این است که خواننده، با مطالعه آن، اطلاعاتی پیرامون ارکان حج و نوافل و آداب آن به دست بیاورد[۱۰].
از جمله موضوعاتی که خواننده با مطالعه این سفرنامه، بدان دست مییابد، آن است که عوری نیز مانند بیطار، با دیدی مثبت به اقدامات ملک عبدالعزیز آل سعود نگریسته و خوشحالی او از اصلاحات انجامشده توسط وی، کاملا مشهود است[۱۱].
در پایان باید به این نکته اشاره نمود که علیرغم اختلاف بین این دو سفرنامه از نظر زمان، سبک و افق دید نویسندگان، نقطه مشترک هر دو سفرنامه، آن است که هر دو، متعلق به دو عالم و دانشمند از سرزمین شام هستند که در آن زمان، از نزدیک، شبهجزیره عربستان و وضعیت اعراب و مسلمانان را دیده و آن را به تصویر کشیدهاند[۱۲].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر بخش، در ابتدای همان بخش و فهرست مهمترین اماکن و اعلام هر دو بخش، در انتهای کتاب آمده و در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع[۱۳]، به معرفی مختصر برخی از اعلام مذکور در متن، پرداخته شده است[۱۴].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.