رحلة الشام
رحلة الشام | |
---|---|
پدیدآوران | مازنی، ابراهیم عبدالقادر (نويسنده) جیار، مدحت (محقق) |
عنوانهای دیگر | رحلة الشتاء |
ناشر | الهيئة المصرية العامة للکتاب |
مکان نشر | مصر - قاهره |
سال نشر | 2008م |
چاپ | 1 |
شابک | 978-977-420-228-3 |
موضوع | سفرنامه نويسی، سوريه - سير و سياحت، شاعران عرب - سوريه - نقد و تفسير، ابراهيم عبدالقادر مازنی، 1890 - 1949م. - سفرها، مطبوعات - سوريه - تاريخ، رسانههای گروهی - سوريه - تاريخ، روزنامهها - سوريه - تاريخ |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /م2ر3 94 DS |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
رحلة الشام یا «رحلة الشتاء»، سفرنامه ابراهیم عبدالقادر مازنی (1889-1949م) ادیب و ناقد مصری است. تحقیق کتاب به قلم مدحت جیار است.
ساختار
کتاب مشتمل بر مقدمه محقق (در دو فصل)، مقدمه نویسنده و متن سفرنامه است. همچنین محقق کتاب در انتهای آن تحت عنوان «تحلیل مضمون الرحلة» به مطالعه و بررسی سفرنامه مازنی پرداخته است.
گزارش محتوا
محقق کتاب این اثر را رحلة الشام یا رحلة الشتاء نامیده است؛ آنگونه که ابراهیم عبدالقادر مازنی نسخه خطی که خودش در سال 1936م نوشته و بر آن تعلیقه زده و ارجاع داده است. محقق معتقد است که مازنی متن این اثر را با یک قلم و ارجاعات آن را به قلم دیگری نوشته است. محمد ابراهیم عبدالقادر مازنی، فرزند مؤلف، این نسخه را به همراه مقالاتی که مازنی در زمان حیاتش منتشر نکرده بود به محقق تحویل داده است[۱].
محقق اثر، همچنین در مقدمهاش انواع نثر ادبی را ذکر کرده و سیره نبوی را از جمله ادبیاتی دانسته که متفاوت از سیره ملوک و دلاوران بوده است. این آغاز نگارش سیر صحابه و خلفا و صالحین و سپس مشهورین و عظما بوده است. پسازآن فن نگارش سفر، نوع ادبی جدیدی بود که به تاریخ و توصیف سفر بین بلاد اهتمام دارد. البته ممکن است فن نگارش سفرنامه یا ادبیات سفر با خود سفر متفاوت باشد. ادبیات سیاحت، ادب اکتشاف خود و دیگری است؛ اکتشاف مکان و زمان قدیم و جدید. پس سفر مانند مکتشفی است که دائماً از انسان و زمان و مکان میپرسد؛ در هر مرحله به آن میرسد یا در فکر رسیدن به آن است. «رحلة الشام» نمونه تطبیقی ادبیات سفرنامه جدید است؛ که نیاز به توضیح توسط محققین ادبیات عربی جدید دارد[۲].
وی در فصل اول مباحثش به بررسی تاریخ و جغرافیا و معنای لغوی و اصطلاحی «رحلة» میپردازد. ایشان از ابن جبیر و ابن بطوطه بهعنوان دو جهانگرد بزرگ یاد میکند و به اسامی دیگر جهانگردان قبل و پس از آنها و آثار متعددی را که پس از سفرها نوشتهاند اشاره میکند[۳]. و در فصل دوم با مطالعه ادبیات سفرنامهنویسی، ویژگیهای فنی ادبیات سفرنامه را متذکر میشود[۴].
پس از متن سفرنامه به مطالعه کتاب «رحلة الشام» بهعنوان نمونهای از ادبیات سفرنامه پرداخته تا توازن بین مطالعه و تحقیق و تحلیل برقرار شود. محقق و پیگیر این بحث، توازنی بین بزرگداشت مازنی و کتابش و بین بزرگداشت ادب سفرنامه عربی و دیگرانی که سفرنامه شام را با مازنی شکل دادهاند، مییابد[۵].
سفرنامههای مازنی بهدوراز شیوه حکایت عربی نیست؛ بلکه نزدیک به آنچیزی است که طهطاوی در «تلخيص الأبريز في تلخيص باريز» باقی گذاشته یا آنچه علی مبارک در «علم الدين» نوشته است. این سفرنامه وانمود به ارتباط یکسان با فن نگارش سفرنامه در گذشته و در تاریخ جدید میکند؛ لکن آثار مازنی متفاوت از این تحقیقات قدیم و جدید است؛ چراکه با سفرنامه تعامل فنی میکند و روشش از آغاز تا انتها به شکل داستانوار است. با رعایت روحیه فکاهی و طنز و مایه مسخره نیشدارش داستان را ایجاد میکند. این شیوه او میطلبد که مطالعه ویژهای روی این سفرنامه و دیگر سفرنامههای مازنی در حجاز و عراق صورت گیرد[۶].
ابراهیم عبدالقادر مازنی سه سفرنامه دارد: اولی آنها «رحلة الحجاز» نام دارد... سفرنامههای دوم و سوم مرتبط با هم هستند؛ چراکه مازنی بهسوی شام حرکت کرد و از آنجا تخطی کرد تا سرحد فلسطین و عراق رفت؛ بنابراین میتوانیم بگوییم که دو سفرنامه شام، و عراق و فلسطین یکی هستند؛ اما ازآنجاکه محقق اثر به نسخههای خطی مجزا برای این دو سفرنامه دست یافته است و چون سفر شام، سفر دوم مازنی پس از سفر حجاز بوده آن را بر سفرنامه عراق مقدم کرده است[۷].
در بخشی از سفرنامه تحت عنوان «مطایف سوریا» چنین میخوانیم: سعی من آن بود که همه آنچه دیدنش در چهار روز در خود دمشق و اطراف آن ممکن بود ببینم؛ پیش از آنکه عید مهرگان آغاز شود و به آن مشغول گردم. پس از خانههای تابستانی شام «الزیدانی» و «بلودان» که ارتفاعشان از سطح دریا قریب به 1650 متر بود دیدم. همچنین «بقین» که چشمهای در آن بود که شیرینتر و نیکوتر و مفیدتر از هر آنچه بود که نوشیده بودم؛ و «شتوره» نیز که از ییلاقات لبنان در مرز سوریه بود[۸].
مازنی به منزله سفیر فرهنگی و نمایندهای آگاهیبخش برای کشور مصر بوده است. او همانند دیگر همکارانش درک کمتری نسبت به مسأله ملیت و وطن ندارد و بسیار حریص بر اعتبار کشورش و نشانههای سرزمینی است. او معتقد است که مصر در مرحله کشمکش سیاسی بر ضد استعمار با اقسام و انواع آن است[۹]. فلسطین تحت سرپرستی انگلیس به منزله باری بر دوش مازنی بوده است. گفتههای او حاکی از ناراحتی وضع فلسطین از تحت سرپرستی بودن است و با احساس اندوه بسیار و خشم نسبت به تحکم بیگانگان بر سرزمین و جان مسلمین میگوید: «فلسطین در سالهای واپسین به ما باز میگردد»[۱۰].
مازنی در کتابش از 51 دانشمند نام برده است. بیشتر این شخصیتها پرورشیافته شام (سوریه، لبنان، اردن و فلسطین) و عراق و مصر هستند[۱۱]. محقق کتاب شرححال این افراد را به اختصار ارائه کرده است. از جمله این افرادند: محمد عبده در شماره 26 (متوفی 1905م) و محمد حسین هیکل در شماره48 (متوفی 1956م)[۱۲].
وضعیت کتاب
حواشی هر فصل یکجا در انتهای آن ذکر و فهرست منابع و مطالب در انتهای کتاب ارائه شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه محقق و متن کتاب.