دیوان ندیم
دیوان ندیم | |
---|---|
![]() | |
پدیدآوران | ندیم کابلی، عبدالغفور (نویسنده) مستشارنیا، عفت (مصحح) |
ناشر | توس |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1397 |
شابک | 5ـ742ـ315ـ964ـ978 |
موضوع | شعر فارسی دری - افغانستان - قرن ۱۴,شعر فارسی - شاعران افغانی,شعر فارسی - شاعران افغانی - قرن ۱۴ - تاریخ و نقد |
کد کنگره | PIR ۸۲۴۳/د۹۲۱۶د۹ ۱۳۹۷ |
دیوان ندیم تألیف عبدالغفور ندیم کابلی، به تصحیح دکتر عفت مستشارنیا، یکی از مسائل جدیدی که در شعر ندیم دیده میشود که تا آن روزگار کمتر طرح شده، بحث «وطن» و «وحدت ملی» است، مفهومی که از نظر تاریخی و زمانی در آن روزگار تازه جان گرفته بود و محمود طرزی موضوعات مربوط به آن را در سراجالاخبار مطرح میکرد.
گزارش کتاب
سال تولد ندیم کابلی در همه منابع 1298هـ.ق است. بر اساس اطلاعات ندیم کابلی در سن سی یا سیوچهار سالگی بدرود حیات گفته است. به این ترتیب سال نخست زندگانی او با دورۀ امیر عبدالرحمان خان و چهارده سال بعدی حیات او با دورۀ امیر حبیبالله خان مصادف بوده است. از قصاید و قطعاتی که در ستایش امیر حبیبالله خان و فرزند او سردار نصرالله خان، نایبالسلطنه سروده است، این معنی روشن میشود که دورۀ شاعری او که همان چهارده سال آخر است، با دوران حکومت حبیبالله خان مصادف بوده است.
بر اساس اشارات طبع تهران، پدر او رجبعلی، یکی از بازرگانان درجه اول افغانستان، در دورۀ امیر شیرعلی خان بوده است. ندیم، علوم عربی و ادبی را در کابل فراگرفت. اشاراتی در دیوان او وجود دارد که نشان میدهد ندیم باید در دورهای به کارهای دیوانی اشتغال داشته باشد. در یک قطعه یا قصیدۀ او که در ستایش میرزا محمد عمرخان سروده شده، تمامی اصطلاحات قضایی زمانهاش را به کار برده است. معلوم نیست به چه دلیلی او و پدرش و برادرش به فرمان امیر حبیبالله خان به مزارشریف تبعید شدهاند. در پارهای از اشعار و قصاید او اشاراتی به دور ماندنش از دربار شهزاده نصرالله خان، نایبالسلطنه و آرزوی بازگشت به کابل و شرفیاب شدن مربوط به همین دورۀ تبعید باشد. بررسی قصاید او نشان میدهد که وی با راه و رسم ستایشگر پادشاهان و امرای وقت آشنا بوده است. قصاید او غالباً در وزن قصاید شاعران دورههای کهن سروده شده است.
چندگونه در حوزۀ کار قدما تصرف و ابتکار کرده است. یکی آنکه قصیده را با مخاطب قرار دادن ممدوح، بدون آوردن تغزل آغاز کرده است. دوم آنکه پس از ده دوازده بیت آغازین طرح شکایت ابتکاری خویش را در قالب حکایتی بازگفته است. در این شکایت حکایتآمیز از جفایی که دو جفاکار یکی شاهد و دیگری دعوی بر او رفته است به ممدوح شکایت میبرد. بنای شکایت بر اصطلاحات رایج در محاکم قضایی کذاشته شده است مانند: دعوی، شاهد، مفتی، فتوی، وکیل، وصی، جحد، انکار، اقرار، ضابط، اجارهدار، مهر سکوکات، پیمان، قضا، شکستن پیمان، حلال، حرام، گواهی، دفع و جر، ملک، عقار، محضر، حجت، دلیل، الزام، حیله، تملیک، خاصهدار، شفیع، شفع، سوگند، صورت حال، انفصال کار و صدور حکم و... بهکارگیری این همه اصطلاح در حوزۀ خاص، از روانی و لطف سخن او نهتنها نکاسته، بلکه بر زیبایی و گیرایی آن افزوده است.
قصیدۀ دیگر او که مردف به ردیف «مهتاب» است، در ستایش عزیزالله خان که منصب فرماندهی داشته سروده شده است که 45 بیت دارد. از اشارات ندیم در مقطع این قصیده چنان فهمیده میشود که وی با ممدوح در شبی از شبهای مهتابی کابل بوده است و فردای آن به وصف مهتاب و ستایش ممدوح پرداخته است.
چند قصیده دیگر از این دست میان قصاید او وجود دارد که او را از جمع ستایشگران دیگر برتر میکشد و افق دید او را با توجه به نیازهای جامعه و تحولاتی که در جهان پیرامون رخ داده است به پیشرفتهای ممالک دیگر در سایۀ دانشاندوزی و صنعت و فنون جدید میگستراند. به این ترتیب شاید بتوان ادعا کرد که ندیم از شمار نخستین شاعرانی است که مضمون و محتوای اینگونه قصاید او پیامها و نکتههای نو در بر دارد. البته اصطلاحات زمان امیر حبیبالله خان در آوردن مدارس و مکاتب جدید به منظور یا گسترش و نوسازی آنها و تأسیس کارخانۀ نساجی و احداث سد برق و آوردن نور و روشنایی آن به کابل و آنچه عمدتاً شادروان محمود طرزی از طریق سراجالاخبار انجام داد، در کارهای او بیتأثیر نبوده است. در قصیدۀ مردّف به ردیف «علم» که در ستایش علماندوزی و تحریض بر فراگرفتن دانش جدید و ضرورت کشور برای پیشرفت و ستایش امیر حبیبالله خان و معینالسلطنه سروده شده است، آشکارا میتوان معانی و مفاهیم و مضامین جدید را دید.
یکی از مسائل جدیدی که در شعر ندیم دیده میشود که تا آن روزگار کمتر طرح شده، بحث «وطن» و «وحدت ملی» است، مفهومی که از نظر تاریخی و زمانی در آن روزگار تازه جان گرفته بود و محمود طرزی موضوعات مربوط به آن را در سراجالاخبار مطرح میکرد. وفاق و اتحاد ملی در کشوری مانند افغانستان از ضرورتهایی بود که باید با برنامهریزی درست و ترویج فرهنگ خاص آن عمل میشد. به نظر میرسد که ندیم کابلی در عین تأکید بر ضرورت و نیاز کشور به وحدت ملی در مجموع با طرحی که شادروان طرزی پی افکنده بود، موافق نبوده باشد. زیرا ندیم برای نیل به این مقصود بهترین راه را ولای دین مبین اسلام و اطاعت از شرع انور و اتحاد و اتفاق اسلامی و مهرورزی با برادران مسلمان و خوار و ذلیل داشتن دشمنان دینی که کارشان نفاقافکنی زیر نامهای دیگر است، میدانسته است.
زبان قصاید او شاید به دلیل اقتدا به پیشینیان و شاید به دلیل سنت قصیدهسرایی با زبان غزلهای او تفاوت دارد؛ با این حال ندیم را باید در شمار شاعرانی آورد که مجموعاً زبانی روان و ساده دارد، با آنکه هنوز در آغاز راه شاعری بوده است سلطۀ او بر شعر فارسی دری آشکار است و چه بسا اگر عمر درازتر مییافت یکی از شاعران تأثیرگذار بر جریان شعر فارسی دری در افغانستان میشد.
میانگین بیتها در غزلهای ندیم هفت بیت است و این عدد نشان میدهد که وی در پی افزایش بیتها نبوده است. موضوعها و معنیهای غزلهای او مانند وصف معشوق و شکایت از رقیب و شکوه از هجران و به طور کلی همان معانی و مضامین است که در سراسر دوران عمر غزل از آغاز تا آن روزگار رایج بوده است، با آنکه او از تغییر معنی و مضمون در شعر با تعبیرهای «شعر برقی» و «طبع موتری» سخن گفته است، برخلاف نوآوریهایی در قصیده، در غزلهای او از این معانی و مضامین یافت نمیشود. ندیم و همگنان او قالب قصیده را برای بیان معانی و مضامین جدید و نقد و طنز و باز نمودن کاستیها و بیان پدیدههای نو مناسبتر از قالبهای دیگر میدانستهاند.
طعن و طنزی هم که در غزلهای او دیده میشود عمدتاً به دور محور انتقاد از زهد و زاهد میچرخد که مورد استعمال بیشتر شاعران و استادان پیشین بوده است و با آن همه مضمون و تعبیر که از میراث شعر فارسی در این عرصه وجود دارد، نوآوری یا طرح موضوع جدید کاری دشوار است، ندیم با توجه به این نکته که بنای زهد بر ترک امل و اعراض از دنیای فانی به قصد برخورداری از نعمتهای بهشت باقی است.
یکی از مضامین دیگر که توجه خواننده را در شعر ندیم به خود جلب میکند، ادامۀ انحرافی است که سدۀ نهم به بعد در شعر فارسی دری روی داده است و آن نیست مگر تشبیه کردن شاعر خود را به سگ کوی معشوق یا سگ درگاه ممدوح و رشک بردن بر سگی که در کوی معشوق راه دارد یا در درگاه ممدوح پایگاه.
این دیوان یا مجموعه که 232 غزل و 28 قصیده، یک ترجیعبند و دو ترکیببند و چهارده قطعه ـ قطعه ترکیب و یک مثنوی 169 بیتی است که در تاریخ 30 خرداد 1309 در مطبعۀ نوبهار لالهزار در تهران چاپ شده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات