دولة بني عقيل في الموصل (سنة 380 - سنة 489ه)
دولة بنیعقیل في الموصل (سنة 380 - سنة 489ه) | |
---|---|
پدیدآوران | معاضیدی، خاشع (نویسنده) |
ناشر | مطبعة شفيق |
مکان نشر | بغداد - عراق |
سال نشر | 1968 م |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
دولة بنیعقيل في الموصل از جمله آثار خاشع معاضيدى است كه در آن، پيدايش و زوال دولت بنىعقيل را از نظر تاريخى و روابط سياسى و نظام ادارى و جلوههاى تمدنى با روش علمى و به صورت مستند و تحليلى مورد بررسى قرار داده است. اين رساله در واقع، پاياننامه دوره كارشناسى ارشد نویسنده در رشته تاريخ اسلام است كه در سال 1966م در دانشگاه قاهره از آن دفاع كرده[۱]و با مقدمه دكتر محمد جمالالدين سرور منتشر شده است.
ساختار
اين كتاب از مقدمه دكتر محمد جمالالدين سرور، مقدمه نویسنده، بحثى در مورد منابع كتاب، بحث مقدماتى در مورد اوضاع خلافت عباسى و چهار باب به ترتيب ذيل تشكيل شده است: 1- ظهور دولت بنىعقيل در موصل، 2- روابط خارجى دولت بنىعقيل، 3- انحلال و زوال دولت بنىعقيل در موصل و 4- نظام ادارى و تمدنى در دولت بنىعقيل در موصل.
نویسنده در اين اثر از روش تحقيق تاريخى - تحليلى استفاده كرده است.
گزارش محتوا
درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
محمد جمالالدين سرور در مقدمهاش بر اين كتاب -كه در سال 1968م در قاهره نوشته- يادآور شده است كه بى ترديد كسى كه اين كتاب را با دقت مطالعه كند مىيابد كه نویسنده در نگارش اين اثر چه سختىهايى را بر خود هموار ساخته است؛ زيرا موضوع مورد بحث به صورت پراكنده در منابع ذكر شده است و محقق و نویسنده محترم با تلاش خودش توانسته جزئيات حقايق تاريخى را از منابعش گرد هم آورده و بعد آن را طبقهبندى و به صورت علمى بيان كند[۲]
نویسنده در مقدمهاش -كه آن را در سال 1968م در بغداد نوشته- يادآور شده: دولت بنىعقيل كه در موصل در بين سالهاى 380- 489ق پديدار شد، مثال روشنى براى عصيان قوم عرب بر ضد حكومت عباسيان و غلبهكنندگان بر آن (آل بويه و سلجوقيان) است.[۳]
نویسنده در مورد پيشينه تحقيق و منابع اين كتاب، توضيحاتى ارائه كرده و چنين نوشته است كه: يكى از منابع مهمى كه از آن استفاده كردم عبارت است از الكامل في التاريخ نوشته ابن اثير (متوفاى 630 ق) كه معلومات جامع و دقيقى بيان كرده و همه اخبار مربوط به بنىعقيل حتى زوال آنان را آورده و منابع بعدى در اين زمينه بهطور عموم مطلب جديدى نياورده و فقط مطالب او را نقل كردهاند. كتاب ابن اثير هم از نظر ابعاد سياسى اين دولت و همچنين از نظر نظام ادارى و تمدنى آن براى من سودمند بود[۴]
نویسنده در باب دوم به بررسى ارتباطات خارجى دولت بنىعقيل با دولتهاى ديگر (عباسيان، فاطميان، آل بويه، سلجوقيان و قرامطه) پرداخته است.[۵]و از جمله چنين نوشته است: از آنچه گذشت روشن مىشود كه علاقه و ارتباط فاطميان با اميران بنىعقيل مبتنى بر پذيرش مذهب شيعه نبود هر چند برخى از اميران بنىعقيل گرايش روشنى به دعوت فاطمى داشتند و حتى در بلادشان براى خلفاى فاطمى خطبه مىخواندند، بلكه اين ارتباط به خاطر منافعى بود كه بين فاطميان و بنىعقيل مبادله مىشد و بنىعقيل مىكوشيدند از هر دوى عباسيان و فاطميان به صورت مساوى استفاده كنند و بنابراین مىتوان گفت كه ارتباط بنىعقيل با اين دو خلافت بر طبق مصلحت خاصّ دولت بنىعقيل تغيير مىكرد و عليرغم تعصب شديدى كه برخى از اميران بنىعقيل مانند: مقلد، قرواش، قريش و مسلم نسبت به شيعه داشتند و گاه دشمنى خود را نسبت به عباسيان ابراز میكردند؛ لكن هيچ دليلى نيست كه دلالت كند بر اين نكته كه آنان يا پيروانشان ولايت فاطميان را پذيرفتهاند؛ هر چند خود اين اميران به زودى از تأييد فاطميان بازگشتند. همين نكته اخير مىرساند كه آنان معتقد به مذهب تشيع به صورت يك مذهب ثابت نبودند و حتى مقلد عقيلى -كه به تعصب نسبت به فاطميان معروف است- بهزودى به طرف عباسيان گرايش يافت و بعد از آنكه بهاءالدولة آل بويه، او را تهديد كرد و لشكرى به سويش گسيل داشت، براى بنىعباس خطبهاش را اعاده كرد و دعوت براى خليفه فاطمى الحاكم بأمرالله را متوقف ساخت و خطبه را به نام القادر بالله عباسى خواند[۶]
بر طبق پژوهش نویسنده، دولت بنىعقيل، لشكر منظم و دائمى نداشت و بلكه همه قبيله، لشكريانش بودند و هر گاه كه اميرشان از آنان مىخواست براى جنگيدن آماده مىشدند و لباس رزم مىپوشيدند و در بسيارى از اوقات، لشكرشان شامل برخى از عربها و كردهايى مىشد كه زير پرچم دولت بنىعقيل بودند و عليرغم آنكه دولت بنىعقيل نيروى نظامى مستقلى نداشت ولى برخى از اميران مانند: مقلد بن مسيب، لشكرى از ديلم و كردها و... آماده كردند كه تعدادشان به سه هزار نفر مىرسيد[۷]
نویسنده سرانجام به اين نتيجه رسيده است كه: گزيده سخن اين است كه زندگى فرهنگى در دولت بنىعقيل به ميزان شكوفايى در دوره بنى حمدان، موفق نشد و حركت علمى و ادبى در آن عصر به اهتمام جمع اندكى از بنىعقيل به نظم شعر و نقل حديث و حضور جمعى از شاعران در نزد اميران بنىعقيل و خواندن اشعارى در مدح آنان منحصر شد و بنىعقيل در زمينه تشويق دانشمندان و اديبان موفق نشدند؛ بر عكس اميران ساير دولتهاى اسلامى مستقل در مشرق زمين كه در اين موضوع موفق شدند. به نظر مىرسد كه اضطراب سياسى در دولت بنىعقيل و كثرت جنگهایى كه به آن مشغول شدند از عوامل مهمى بود كه مانع از ايجاد حركت علمى و ادبى در سرزمين آنان شد[۸]
نویسنده عليرغم مشاهدات بسيارى كه نسبت به آثار بنىعقيل داشته در موزههاى آثار باستانى عراق بسيار جستجو كرده و سرانجام با استاد فؤاد سفر -پژوهشگر آثار و حفارىهاى باستانشناسى بغداد- آشنا شده و طى نامهاى پرسشى در مورد آثار باستانى دوره بنىعقيل مطرح كرده و نوشته است: از نظر تاريخى ثابت شده است كه منطقه عانه و حومه آن در زمانى تحت سيطره حكومت بنىعقيل بوده و چون اداره شما كاوشهاى باستانشناختى در اين منطقه داشته و از آنجا كه شما به امور مربوط به حفارى احاطه داريد، لطفا بفرماييد كه آيا چنين جمعيتى در اين منطقه بوده؟ و لطفا عكسها و نتيجهگيرىها و مقايسههاى علمى اداره خودتان را نيز در اين زمينه ارائه بفرماييد. استاد فؤاد سفر به اين نامه پاسخ داد و نوشت: اولين كسى كه به آثار باستانى دولت بنىعقيل توجه كرد عبارت از باستانشناس آلمانى هرتسفلد بود كه شباهتهايى يافت و از نظر تاريخى معروف است كه حاكمان بنىعقيل در موصل دامنه نفوذشان از ديار بكر و جزيره ابن عمر تا اطراف بغداد گسترده بود و شامل قسمت ميانى وادى فرات در قرن پنجم هجرى مىشد[۹]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتداى كتاب و در پايان كتاب نيز تنها فهرست منابع با تقسيم به منابع عربى و بيگانه با ذكر مشخصات آورده شده است. تصاوير و نقشههايى نيز به انتهاى كتاب ضميمه شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.