دورود، سیلاخور، اشترانکوه و دریاچۀ گهر در جغرافیای تاریخی بروجرد
دورود، سیلاخور، اشترانکوه و دریاچۀ گهر در جغرافیای تاریخی بروجرد | |
---|---|
پدیدآوران | فولادوند دورودی، عزتالله (نویسنده) |
ناشر | برسم |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ |
شابک | 6ـ43ـ7138ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
دورود، سیلاخور، اشترانکوه و دریاچۀ گهر در جغرافیای تاریخی بروجرد تألیف عزتالله فولادوند دورودی، این کتاب بیشتر مربوط میشود به چگونگی ایجاد شهر نوخاستۀ درود که پیدایش آن همزمان است با سال آغاز ساخت و راهاندازی خط آهن شمال به جنوب ایران یعنی سال 1306 خورشیدی.
ساختار
کتاب از 24 بخش تشکیل شده است.
گزارش کتاب
شهر نوبنیاد دورود که در آخرین نقطۀ خاوری جلگۀ آبرفتی و سرسبز سیلاخور پایین ـ سفلی ـ و محل بههمپیوستن دو رودخانۀ تیره و ماربُرّه تن رها کرده، شهری است جدید در زمرۀ دیگر شهرهای استان کوهستانی لرستان. این شهر و بخشها، دهستانها و دهکدههایش را زنجیرهای از کوههای زاگرس از سه طرف در آغوش گرفته است. زمان پیریزی و گسترش این شهر بازمیگردد به تاریخ گذار راهآهن سراسری کشور از منطقۀ سیلاخور که درۀ آبرفتی مصب رود خروشان سزار تنها مسیر ناگزیر آن بوده است؛ از دل تونلهای طولانی رو به دشت زرخیز خوزستان.
این کتاب بیشتر مربوط میشود به چگونگی ایجاد شهر نوخاستۀ درود که پیدایش آن همزمان است با سال آغاز ساخت و راهاندازی خط آهن شمال به جنوب ایران یعنی سال 1306 خورشیدی.
به دنبال پرداختن به این موضوع، به طور طبیعی گزارشی از محل پیریزی و پایهگذاری این شهر در دامن جلگۀ سیلاخور و همسایههای جغرافیایی آن ـ اشترانکوه و دریاچۀ زمردین گهر ـ که در بخشهای جداگانه دربارۀ آنها سخن گفته شده است؛ مانند ساکنان دورود و سیلاخور، آداب و رسوم و گویش آنان، زلزلۀ معروف سیلاخور و همچنین شمار روستاها و عشایر کوچندۀ دامنههای اشترانکوه، آثار باستانی، قلهها و درهها، رودخانهها، آبشارها، پوشش گیاهی و جانوران این کوهسار.
به دلیل آنکه سیلاخور هویت و شناختنامۀ خود را در آینۀ جغرافیای تاریخی بروجرد باز مییابد و با این دیار کوهستانی و باستانی سرشت و سرگذشتی یگانه و مشترک دارد، پرداخت به پیشینۀ و تاریخ لرستان و بروجرد و پیوندش با سرنوشت سیلاخور بخش عمدهای از این کتاب را دربر گرفته است. به همین سبب رویکرد و گزارش برخی موضوعات علمی مرتبط با داستان دیرینهشناسی و پرداختن به تاریخچۀ پیدایی زبان و گویایی تا اندازهای جای خالی مدارک و متون لازم را پر کرده است.
زبان این کتاب ناخواسته بیشتر لحنی است ادبی و عاطفی تا بیانی خشک و تحقیقی تا بتواند خستگی ناشی از مطالعۀ متونی از این دست را کمی کاهش دهد. به همین دلیل هرجا مطلب مورد بحث میطلبیده، شعری متناسب و مربوط چاشنی آن شده است.[۱]
پانويس