دراسات في تاريخ التربية عند المسلمين

    از ویکی‌نور
    دراسات في تاريخ التربية عند المسلمين
    دراسات في تاريخ التربية عند المسلمين
    پدیدآورانسعدالدین، محمد منیر (نویسنده)
    ناشردار بیروت المحروسه
    مکان نشربیروت
    سال نشر1415م /1995م
    چاپدوم
    موضوعآموزش‌ و پرورش‌ - تا‌ریخ‌,تا‌ریخ‌ اسلام‌ و آموزش‌ و پرورش‌
    کد کنگره
    ‏LA۹۹/س۶د۴

    دراسات في تاريخ التربية عند المسلمين تألیف محمد منیر سعدالدین؛ در کتاب یادشده تلاش شده است در قالب شش فصل به گوشه‌هایى از تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام پرداخته شود.

    شاید نگارنده - چنان که ماهیت تحقیقات تاریخى اقتضا مى‌کند - براى ساختن و پرداختن این اثر رنج بسیار برده باشد، اما هرچه هست گنجى درخور فراچنگ نیاورده است و کارى پرکاستى و نابایستى رقم زده است که به برخى از آن‌ها اشاره مى‌کنیم:

    در ضبط اعلام بى‌دقتى شده است، مثلاً عفان (ص 327)، عنان ضبط شده است.

    در ضبط نام کتاب‌ها خطا رخ داده است، مثلاً اقتضاء العلم العمل (ص 306)، اقتضاء العلم والعمل نوشته شده است؛ یا الرسول والعلم (ص 330)، الرسول العلم آمده است.

    در تنظیم ارجاعات یکنواخت عمل نشده است، چنان که در فصل اول همه ویژگى‌هاى کتاب‌شناختى هر مرجع آورده شده است و در فصل دوم به بعد تنها نام مؤلف و نام اثر یاد شده است.

    دیگر آن‌که در ارجاع به مقالات، غیرفنى و مانند ارجاع به کتاب عمل شده است.

    در این اثر خطاهاى محتوایى عجیبى رخ داده است. براى نمونه مرقد مطهر امام کاظم(ع) و امام جواد(ع) در بغداد معرفى شده است (ص 98)؛ نیز ادعا شده است شهر قم را عرب‌ها پس از فتح ایران بنا نهاده‌اند (ص 99)؛ از این‌ها بدتر آن است که عبدالله ناتلى و اسماعیل زاهد (دو تن از معلمان ابن‌ سینا)، معلمان یعقوب کندى دانسته شده‌اند (ص 160) و نیز ادعا شده است کندى کتاب الخصوص (بخوانید الفصوص) فارابى را مطالعه کرد (ص 160)؛ روشن است که بخشى از شرح‌حال بوعلى سینا (370-428 ق)، به پاى یعقوب کندى (متوفى 260 یا 358 ق) گذاشته شده است.

    مطالب و عنوان فصل چهارم پیش از این کتاب، در کتاب محمود قمبر، دراسات تراثیه فى التربیه الاسلامیه (3 جلد، جلد اول، چاپ اول: قطر، دارالثقافه، 1985 م) به شکل مبسوط مطرح شده است و از قضا در این فصل به این کتاب هم ارجاع داده شده است، اما به وجود چنین عنوانى در کتاب محمود قمبر اشاره نشده است.

    دیگر آن‌که در ارجاعات مؤلف به کتاب محمود قمبر (دراسات تراثیه فى التربیه الاسلامیه)، به شماره جلد اشاره نشده است، چنان که پندارى کتاب یادشده یک جلد بیش نیست.

    بارى در فصول شش‌گانه این کتاب با عناوین و مطالبى به شرح ذیل آشنا مى‌شویم:

    فصل یکم دربارۀ تعریف تربیت اسلامى، هدف‌هاى تربیت اسلامى، منابع تربیت اسلامى پرداخته شده است. نگارنده در واشکافت این فصل، ابتدا به چند تعریف از تربیت اسلامى اشاره کرده است و در پایان خود تعریفى از تربیت اسلامى پیش‌رو نهاده است؛ سپس به شرح و بررسى هدف‌هاى تربیت اسلامى از زبان شمارى از محققان روى کرده است و با نتیجه‌گیرى از مطالب دیگران به بحث منابع تربیت اسلامى رسیده است و ضمن اشاره به دیدگاه برخى از تربیت‌پژوهان نسبت به منابع تربیت اسلامى، قرآن کریم و سنت شریف نبوى را دو آبشخور تربیت اسلامى معرفى کرده است.

    عنوان فصل دوم، نهادهاى آموزشى در اسلام است. نهادها و مراکز آموزشى که در اسلام پدید آمده، حاصل شرایط محیطى خاص و نیازهاى جامعه اسلامى و تحولات آن بوده است. این نهادها به هر شکل و در هر مکان که بوده‌اند رنگ اسلامى داشته‌اند (ص 30). در ادامه این فصل از نهادهاى آموزشى ذیل سخن رفته است: مکتب، مسجد، مدرسه، کتابخانه، بیت‌الحکمه، دارالعلم، دکان کاغذفروشى، مجالس عالمان، منازل عالمان، بیمارستان، رباط و زاویه و خانقاه، عتبات مقدسه، رصدخانه. پس از شرح و گاه اشارتى به مراکز آموزشى یادشده به فصل سوم مى‌رسیم.

    عنوان فصل سوم، شغل آموزش در میان مسلمانان است. این فصل با اشارتى به مفهوم و تعریف شغل و این‌که آیا آموزش شغل است، و بررسى این امر در تاریخ آموزش در اسلام آغاز گشته است. پس از آن بحث اخلاق و آداب شغلى عالمان مطرح و به شمارى از آن‌ها در قالب ویژگى‌هاى عالم و معلم مسلمان اشاره شده است: آشنایى با فرهنگ عمومى و داشتن اطلاعات کلى از علوم اسلامى، دارا بودن اطلاعات عمیق و گسترده دربارۀ ماده درسى که تدریس مى‌شود، آشنایى با طبیعت شاگرد و توانایى تشخیص توانایى‌هاى او، پایبندى به آداب و اخلاق اسلامى، حفظ حرمت علم و آن را وسیله کسب نان و نام نکردن، رعایت عدالت در رفتار با شاگردان، اندرزگویى و دوستى با شاگردان، داشتن ظاهر آراسته، رعایت اعتدال در صدا و حرکات و اشارات، ارائه راهنمایى و مشاوره به شاگردان و تلاش براى هدایت تحصیلى و شغلى آنان، داشتن روحیه پژوهش و انتقاد و واقع‌گرایى، عمل به علم.

    در ادامه این فصل به مطالبى دربارۀ پرورش و آمادگى شغلى عالمان و حوزه‌هاى مطالعات تخصصى در برنامه‌هاى تربیت عالمان معلم پرداخته شده است.

    در فصل چهارم به بررسى روش‌هاى رسیدن به جایگاه‌ها و مناصب گوناگون آموزشى و نیز روش‌هاى عزل از این جایگاه پرداخته شده است. روش‌هاى رسیدن به مقام تعلیم به سیزده روش تقسیم شده است: روش تصدرى، یعنى فرد در مقام معلمى و در صدر جلسه تدریس تعین مى‌یافت؛ روش تعیینى، یعنى عوامل حکومتى با ابلاغ کتبى فرد را به مقام تدریس منصوب مى‌کردند؛ روش تکریم و بزرگداشت، یعنى مقام حکومتى یا دینى یا رسمى و مردمى عالمى را بزرگ مى‌داشت و مدرسه‌اى به نام او به‌پا مى‌داشت و از وى خواهش مى‌کرد به تدریس در آن مشغول شود؛ آموزش نیابتى، احتکار و اختصاص تدریس، آموزش در چند مدرسه، مشارکت در تدریس دیگرى، بازگشت دوباره، تبادل مقام تدریس میان دو نفر، پیروزى در مناقصه، استاد میهمان دیگر روش‌هاى بررسى‌شده در این فصل است.

    پس از این به شمارى از روش‌هاى برکنارى از مقام تدریس پرداخته شده است: برکنارى خودبه‌خودى، از سر زهد و صوفیانه اندیشیدن مقام را رها کردن، براى پرداختن به فعالیت‌هاى سیاسى کنار رفتن، برکنارى مسبوق به ناتوانى در آموزش، برکنارى مسبوق به سوء رفتار حرفه‌اى، برکنارى ناشى از مخالفت با حکومت، برکنارى حاصل از مخالفت‌هاى مذهبى، ازکارافتادگى.

    عنوان فصل پنجم، روش‌هاى تدریس است و در شرح و شکافت آن، نخست به اصول کلى روش‌هاى آموزشى مسلمانان پرداخته شده است؛ سپس به برخى از وسایل آموزشى مسلمانان اشاره شده است و پس از آن از روش‌هاى سخنرانى، سماع، املا، قرائت نزد شیخ، مناظره و گفتگو، مکاتبه، پرسش یاد شده است.

    در فصل فرجامین کتاب به تشکل‌هاى حرفه‌اى در تاریخ آموزش در اسلام اشارتى رفته‌است.

    • منابعى دیگر براى مطالعه:

    محمود قمبر، دراسات تراثیه فى التربیه الاسلامیه، 3 جلد (چاپ اول: قطر، دارالثقافه، 1985-1992 م)؛ احمد شلبى، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمدحسین ساکت (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1361)؛ شکرى محمود ندیم، تاریخ التربیه الاسلامیه (بیروت، دارالکشاف، 1954 م). [۱]


    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص228-231


    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتاب‌شناسی تعلیم و تربیت در اسلام، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، قم، یکم، 1390ش.

    وابسته‌ها