داستان انسان: سبک زندگی و سلوک زنده‌یاد سید محمود دعائی

    از ویکی‌نور
    داستان انسان
    داستان انسان: سبک زندگی و سلوک زنده‌یاد سید محمود دعائی
    پدیدآورانمهاجرانی، سید عطاءالله (نویسنده)
    ناشراطلاعات
    مکان نشرتهران
    سال نشر1403
    شابک9ـ233ـ435ـ600ـ978
    کد کنگره

    داستان انسان: سبک زندگی و سلوک زنده‌یاد سید محمود دعائی تألیف سید عطاءالله مهاجرانی، آنچه در این کتاب آمده است، نگاهی است به سبک زندگی، سخن، سلوک، اندیشه و جهاد سیدمحمود دعائی و نیز نگاهی به منشور رنگارنگ شخصیت و منش او از زاویۀ دید اشخاص و افراد مختلف و متفاوت.

    گزارش کتاب

    سیدمحمود دعائی زندگی‌اش را با نام و رضای خداوند پیوند زده بود؛ «من تعیش بربه»، کسی است که با نام و صفات و افعال پروردگار خویش زندگی کند. او تبلور و تجلی پیوستۀ «هل الدین الا الحب»، سخن والای پیامبر اسلام بود. آنچه در این کتاب آمده است، نگاهی است به سبک زندگی، سخن، سلوک، اندیشه و جهاد سیدمحمود دعائی و نیز نگاهی به منشور رنگارنگ شخصیت و منش او از زاویۀ دید اشخاص و افراد مختلف و متفاوت.

    رسیدن به مقام آرامش و رضا و طمأنینه، ثمرۀ جهاد با خویشتن است. در زندگانی سیدمحمود دعائی، شاهد چنین گداز تابسوز و پرسوزوسازی تا «حیات مقام محمود» هستیم. حیات محمود با حیات ممدوح متفاوت است؛ همان تفاوت مدح و حمد. اگر مردم کسی را بستایند و او سرمست ستایش دیگران شود و این سرمستی دوام پیدا کند، آو مقام ممدوح یافته است؛ اما مقام محمود ریشه و بنیاد دیگری دارد. با جستجو در زندگی دعائی نشانه‌هایی می‌بینیم که شجرۀ طیبۀ او چگونه بالید و برکشید و ریشه‌هایی استوار یافت و سرشاخه‌هایش رو به آسمان سر بر کشیدند و جانش پر از زیبایی و دستش پر از ستاره و جانش پر از بهار شد.

    سیدمحمود دعائی همواره از مادرش با شوق و شیدایی و سوز آه و تابش اشک یاد می‌کرد. از زمان درگذشت مادرش در سال 1354 تا واپسین روزهای زندگی سیدمحمود، هرجا و هرگاه فرصتی می‌یافت، شاهد شور حضور مادر و تأثیر سرنوشت‌ساز آن حضور در ذهن و زبان و زندگی سیدمحمود دعائی هستیم؛ مادری که موقعیت فرزند خود را خوب می‌دانست و می‌شناخت و افزون بر این مشوق و تحسین‌کنندۀ فرزند خود بود؛ فرزندی که به عنوان طلبۀ حوزۀ علمیۀ معصومیۀ کرمان، با روحانیان دانشمند و متخلق به خلق‌وخویی الهی ارتباط داشت.

    امام خمینی در هشتم اردیبهشت سال 1359 دکتر ابراهیم یزدی را سرپرست مؤسسۀ کیهان منصوب کرد؛ اما پس از دوازده روز، در بیستم اردیبهشت سیدمحمود دعائی به عنوان سرپرست مؤسسۀ اطلاعات از سوی امام منصوب شد؛ سمتی که تا پایان عمر بر عهده داشت. او زمانی که در مؤسسه دفترش که در همان طبقۀ تحریریۀ روزنامه بود، همیشه درش باز بود. خودش به بسیاری از تلفن‌ها جواب می‌داد. منشی هم داشت، اما دسترسی به او به عنوان مدیر مؤسسه همیشه آسان بود.

    سیدمحمود دعائی به طنز می‌گفت: «من می‌بایست وزیر نماز میت می‌شدم!». او بر پیکر بسیاری از نویسندگان، هنرمندان، سیاست‌مداران و ... نماز میت خواند. برخی از این نمازها تبدیل به ماجرا شد؛ مثل نمازش بر مرحوم عبدالعلی ادیب برومند که وصیت کرده بود ایشان بر او نماز بخواند. نماز دعائی، دو تفسیر از سوی دو طیف کاملاً متقابل و بلکه متضاد پیدا کرده بود؛ انقلابیون درون کشور و نظام می‌گفتند چرا ایشان بر دشمنان نظام و امام نماز می‌خواند؟ و براندازان خارجی که می‌گفتند: «او از طرف حکومت مأمور به اجرای نماز میت است تا مشاهیر درگذشته را نظام وصل کند. حکومت جمهوری اسلامی به ازای هر میتی که دعائی بر او نماز بخواند، قبر مجانی می‌دهد و پول نماز میت هم از خانوادۀ میت نمی‌گیرد». در همین حد از بلاهت برهنه، نماز بر مرحوم ادیب برومند، شخصیت علمی و فرهنگی و شاعر و رهبر جبهۀ ملی پیامدهای ویژه‌ای داشت.

    در این کتاب به زوایای زندگی و سلوک و سبک زندگی زنده‌یاد سیدمحمود دعائی از تولد تا مرگ بر اساس خاطرات و یادداشت‌های دعائی پرداخته شده است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها