خدا به روایت قرآن: بررسی ادبی ـ انتقادی

    از ویکی‌نور
    خدا به روایت قرآن
    خدا به روایت قرآن: بررسی ادبی ـ انتقادی
    پدیدآورانمایلز، جک (نویسنده) طباطبایی، صالح (مترجم)
    ناشرنی
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک8ـ0336ـ06ـ622ـ978
    موضوعتفسیر, Qur'an, -- Criticism, interpretation, etc,nli,خدا (اسلام),God (Islam),a01,a01
    کد کنگره
    BP ۹۱/م۲خ۴ ‏

    خدا به روایت قرآن: بررسی ادبی ـ انتقادی تألیف جک مایلز، ترجمه صالح طباطبایی؛ در این کتاب مجموعه‌ای از شخصیت‌های مقدسی که هم در کتاب مقدس و هم در قرآن پدیدار می‌شوند، از طریق مقایسۀ مستمری که تمرکزش در همه‌جا بر خدا، همچون شخصیت محوری، مفروض خواهد بود، بررسی شده است؛ هدف نه‌چندان بزرگ نویسنده آن است که به ابعاد زیبایی‌شناختی نه در کل کتاب مقدس یا کل قرآن، بلکه فقط در بخش‌های مرتبط درون این دو کتاب ـ کتاب مقدس و قرآن ـ دست یازد.

    ساختار

    کتاب در هشت فصل به نگارش درآمده است.

    گزارش کتاب

    خدا کیست؟ هنگامی که به این پرسش از منظری فلسفی یا کلامی پرداخته شود، شاید پاسخ‌اش را کمابیش از هر جایی بتوان آغاز کرد؛ ولی زمانی که به این پرسش از منظر متنی مقدس پاسخ گفته شود، باید پاسخ‌ها با آنچه آن متن مقدس دربارۀ خدا می‌گوید، آغاز شود و عمدتاً در آن بماند. کتاب مقدس و قرآن مطالب بسیاری دربارۀ خدا می‌گویند و از بسیاری جهات با هم موافق هستند؛ ولی موافقت‌شان همیشه به چشم نمی‌آید؛ زیرا به تعبیر ادبی، اسلوب‌های بیانی هر کدام بسیار متفاوت است. کتاب مقدس داستانی حماسی را می‌گوید که با آفرینش جهان و از جمله آفرینش زمان آ؛از می‌شود و به پایان جهان و پایان زمان می‌انجامد. الله در قرآن این داستان را نیک می‌داند؛ زیرا بی‌هیچ تردیدی آن را داستان خود می‌خواند و از نحوۀ سخن‌گفتنش چنین برمی‌آید که محمد نیز که وحی الهی را دریافت می‌کند، دست‌کم شخصیت‌ها و رخدادهای اصلی این داستان را می‌شناسد. پس در جایی که قرآن با کتاب مقدس مطابقت دارد، داستان بسط داده می‌شود؛ ولی نه همچون بازگویی کامل داستان کتاب مقدس، گویی که آن داستان هرگز پیش‌تر گفته نشده باشد، بلکه در عوض بیشتر به منزلۀ مجموعه‌ای از اصلاحات و شرح‌وبسط‌های گزیدۀ روایتی است که پیش‌تر دریافت شده باشد.

    طی سده‌ها، نگرشی که اغلب اوقات یهودیان و هم مسیحیان نسبت به قرآن داشته‌اند، همان نگرش سنتی یهودیان عهد جدید بوده است؛ یعنی «هر چه راست باشد، تازه نیست و هر آنچه تازه باشد، راست نیست». نامسلمانان به هر آنچه از قرآن که مسلمانان به آن باور دارند ـ یعنی اینکه قرآن آخرین سخن خدا با بشر و سرآمد وحی آسمانی است و آنچه را یهودیان و مسیحیان از کف داده یا در متون مقدس‌شان از سر فراموشی یا تباهکاری پنهان داشته بودند، باز می‌گرداند ـ باور نداشته و آن را رد کرده‌اند.

    در این کتاب مجموعه‌ای از شخصیت‌های مقدسی که هم در کتاب مقدس و هم در قرآن پدیدار می‌شوند، از طریق مقایسۀ مستمری که تمرکزش در همه‌جا بر خدا، همچون شخصیت محوری، مفروض خواهد بود، بررسی شده است؛ هدف نه‌چندان بزرگ نویسنده آن است که به ابعاد زیبایی‌شناختی نه در کل کتاب مقدس یا کل قرآن، بلکه فقط در بخش‌های مرتبط درون این دو کتاب ـ کتاب مقدس و قرآن ـ دست یازد. بزرگداشت قرآن کریم به این روش، همچون اثری ادبی، راهی است برای گشودن آن با همدلی به روی خوانندگانی تازه.

    روش کار مؤلف بدین ترتیب است که با نقل قول عمده‌ای از قرآن کریم آغاز شده و سپس در جریان بحث دربارۀ آن، بخش‌های مرتبطی از کتاب مقدس به صورت گزیده‌تر آورده شده است. خوانش نویسنده از هر دو متن مقدس بر آنچه خدانگاری (تئوگرافی) خوانده می‌شود، تمرکز دارد. کلام (تئولوژی) نوعاً ابزارهای دشوار فلسفه را به کار می‌برد؛ اما خدانگاری به سوی ابزارهای مأنوس‌تر و توصیفی‌تر نقد ادبی و تا اندازه‌ای حتی به سوی ابزارهای شرح‌حال‌نویسی کشیده می‌شود. خدانگاری به جای آنکه بکوشد معنای شخصیت الوهی را با مصطلحات فلسفی بیان کند، به شیوه‌ای فروتنانه‌تر در پی آن است که به همان روش ساده‌ای که همواره می‌توان در صفحات اثری ادبی با شخصیت‌ها دیدار کرد، شخصیت الوهی را ملاقات کند. بنابراین هدف در این کتاب مقدمه‌ای کلی بر قرآن نیست؛ بدیهی است که چنین تعهدی حداقل مستلزم خوانش همۀ قرآن است. پس نتیجۀ این کتاب جستاری در کلام اسلامی که دربارۀ معنای اسمای حسنای نودونه‌گانۀ خدا تأمل ورزد و از آنجا پیش رود، نیست.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها