حافظ و جام جهاننما؛ همراه با یازده مقاله
حافظ و جام جهاننما | |
---|---|
![]() | |
پدیدآوران | بیانی، شیرین (اسلامی ندوشن) (نویسنده) |
ناشر | جامی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1397 |
شابک | 7ـ131ـ176ـ600ـ978 |
موضوع | حافظ- ، شمسالدین محمد- ، - ۷۹۲ق -- مجموعه مقالهها,)Collected works )Articles -- Shamsoddin Muhammad, 41th century , -Hafiz,حافظ- ، شمسالدین محمد- ، - ۷۹۲ق -- نقد و تفسیر,Criticism and interpretation -- th Contury14 , -Shamsoddin Mohamad , -Hafiz,مقالههای فارسی -- قرن ۱۴,th century20 -- Persian essays |
کد کنگره | PIR ۵۴۳۵/ب۹۲ح۲ ۱۳۹۷ |
حافظ و جام جهاننما؛ همراه با یازده مقاله تألیف شیرین بیانی (اسلامی ندوشن)، این کتاب شامل دو بخش است: بخش اول، رسالۀ «حافظ و جام جهاننما» و بخش دوم، متن سخنرانیها که به صورت مقاله درآمده و همراه با روند تاریخی از بالا به پایین، ترتیب یافتهاند.
ساختار
کتاب در دو بخش تدوین شده است.
گزارش کتاب
این کتاب مجموعهای است از دوازده سخنرانی که طی سالها در مجامع داخلی و بینالمللی ایراد گردیده است. یکی از آن میان سخنرانی دربارۀ حافظ است که در دانشگاه کارلتون اوتاوا ـ کانادا ایراد گردیده شده است؛ از آن پس مطالب بسیار دیگری بر آن افزوده، تبدیل به نوعی رساله شده است، تحت عنوان «حافظ و جام جهاننما» که در سرلوحۀ کتاب جای گرفته است. این بخش ابتدا زندگینامۀ حافظ را آورده، سپس به در فصل دوم به حافظ و دوران او پرداخته است. در فصل سوم دربارۀ عرفان نزد حافظ مطالبی بیان شده است. در نتیجۀ این بخش چنین آمده است: با آنچه که گذشت میتوان چنین نتیجه گرفت که در جوّ ناپایدار، متشنّج و گاه ویرانگری که شیراز دورۀ حافظ طی کرد؛ و شهر با همۀ خستگیها و فرسودگیها، همچنان برقرار و سرفراز ماند، این شخصیت شگفت و والای اندیشۀ ایرانی، یا به قول دولتشاه سمرقندی «اعجوبۀ تاریخ» که تقریباً سراسر عمر خود را به استثنای سالیانی کوتاه، در عهد حکومت مظفری، بخصوص شاه شجاع گذرانید؛ و سرانجام در واپسین دوران زندگی، شاهد تهاجم سهمگین دیگری بر ایران ـ شیراز گردید؛ چگونه درگیر فراز و نشیبهای وقایع و ماجراهای تلخ و شیرین زمانه بوده؛ که سراسر در غزلهایش منعکس میباشد؛ و یا بهتر بگوییم که «غزلها» آینۀ تمامنما یا «جام جهاننمای» ایران دوران وی است. در این روزگاران شهرهای تبریز و بغداد ـ دو پایتخت جلایری ـ و اصفهان و شیراز «دارالملک» فارس، با کولهبار سنگین فرهنگ گذشتۀ ایرانی، همچنان از جمله پایگاههای مهم فرهنگ و تمدن این سرزمین و جهان قلمرو زبان فارسی بودند و حافظ چون نگینی درخشان بر تاریک آنها میدرخشید. به دنبال غور در عرفان ایرانی که این زمان به اوج شکوفائی و پختگی رسیده بود؛ درمییابیم و به این نتیجه میرسیم که عارفان با روش خاص خویش که خودشکنی و از دنیا بریدگی مهمترین مشخصۀ آن است، بر ضدّ ویرانگریها و پریشانیهای فرهنگی ـ اجتماعی، به شدت به مبارزه پرداختهاند. «زهد ریائی» متشرّعین راه گم کرده، ستمگریها و مالاندوزیهای فرمانروایان و دیوانسالاران کجمدار را به سخره گرفتهاند و راه خوشبختی را به همگان نمایاندهاند؛ که یکی از سردستگان این طریق، حافظ شیرازی است؛ که میسراید:
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم | شهان بیکمر و خسروان به کُلهند | |
بهوش باش که هنگام باد استغنا | هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند |
معجزۀ حافظ، که خود را «رهرو» مینامد، در این است که به گونهای روح انسانی را میکاود؛ و در بطن جامعه فرو میرود، چون غواص کهنه کاری که به دریا میرود و تو گوئی با گذار از دالانهای پرپیچ و خم آن، نه تنها حال، بلکه گذشته و آینده را نیز ترسیم میکند و جادهای را میکوید و هموار مینماید که اندیشه در آن راه میافتد و با پیمودن آن پیج و خمهای زمین و آسمانی، خود را در هر زمان و مکانی که باشد، همراه با حافظ مییابد و خویشتن را با چنین همراهی، در دنیای پیرامون تنها احساس نمیکند. همین معجزه است که پس از وی، دوره به دوره، تا به امروز و البته پس از آن، «دیوان» او در هر خانهای یافت میشود. و برای تفأل و استخاره به کار میرود.
بدین ترتیب کتاب شامل دو بخش است: بخش اول، رسالۀ «حافظ و جام جهاننما» و بخش دوم، متن سخنرانیها که به صورت مقاله درآمده و همراه با روند تاریخی از بالا به پایین، ترتیب یافتهاند. این چند مقاله، گوشههایی از تاریخ ایران را در برمیگیرند؛ و با وجود پراکندگی موضوعها، همگونی خاصی بین آنها موجود است؛ زیرا نگاهی است بر زندگی این سرزمین در دورههای گوناگون؛ از هزارههای دور تا عصر حافظ و میتوان گفت که در آن نوعی یگانگی در چندگانگی به چشم میخورد و مانند جرقههایی است از چراغ فروزانی که تاریخ ایران را ساخته و پرداخته است.
در مقالۀ «آبش خاتون، آخرین فرمانروای سُلغُری فارس و سعدی» چنین آمده است: «یکی از مهمترین و تلخترین رویدادهای تاریخ پُرفراز و نشیب ایران، تهاجم مغول به این سرزمین و دگرگونیهای بنیادینی بوده که بر آن وارد گردید بوده است. در این دورۀ سرنوشتساز، یکی از نقاط پرُتب و تاب و پرماجرا، ایالت فارس است که حکومت سُلغُری بر آن فرمانروایی داشته و چون موجسواری، امواج سهمگین را در حد امکان از زیر گامهای خود میگذرانیده؛ ولی او نیز عاقبت مقهور این امواج گشته است. عهد حکومت سلغری را میتوان به سه بخش تقسیم نمود: 1. دوران قبل از مغول، که با استقلال به سر میبرد. 2. دوران تهاجم و سپس تسلط مغول بر ایران، که سلغریان توانستند با قبول تابعیت، استقلال داخلی خود را حفظ نمایند. 3. دوران فترت و سقوط این فرمانروایی». (ص 146)
در مقالۀ «فرمانروایی جلایری و پاسداری فرهنگ ایرانی» میخوانیم: «شعر و شاعری از جمله هنرهای پیشرفتۀ حکومت جلایری یا ایلکانی است. سلمان ساوجی، یکی از شعرای معروف ایرانی، شاعر درباری این عهد میباشد. حافظ شیرازی که در این دوره میزیست، مورد توجه فرمانروایان بود؛ به گونهای که سلطان احمد جلایری چندینبار او را نزد خود دعوت کرد؛ که حافظ نپذیرفت؛ ولی غزلیاتی در مدح او و به خصوص در مدح سلطان اویس، مهمترین و بزرگترین فرمانروای جلایری سرود که به عنوان نمونه دو بیت آن را نقل میکنیم:
سلطان اویس آنکه صفات جلال او | بیرون ز حد وهم و خیال و گمان ماست | |
بنیاد عدل محکم و بازوی دین قوی | از رأی روشن و خرد خُردهدان ماست |
عبید زاکانی و خواجوی کرمانی با دربار جلایریان در ارتباط بودهاند و خواجوی کرمانی مدح آنان را گفته است. شاعران متعدد دیگری نیز وابسته به آن دستگاه بودهاند. هنرهای گوناگون دیگر، چون قالبافی، فلزکاری، سفالسازی، ترصیع و بهخصوص معماری در این دوره شکوفایی خاص و بسیار یافت و آثاری چند از آنها باقی است که در موزههای معتبر دنیا و ایران حفظ میشود». (ص 142ـ143)[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات