حافظه و فراموشی در تاریخ و فرهنگ ایرانیان؛ درآمدی جامعه‌شناختی

    از ویکی‌نور
    حافظه و فراموشی در تاریخ و فرهنگ ایرانیان؛ درآمدی جامعه‌شناختی
    حافظه و فراموشی در تاریخ و فرهنگ ایرانیان؛ درآمدی جامعه‌شناختی
    پدیدآورانرسولی، محمد (گردآوری و تدوین)
    ناشرتیسا
    مکان نشرتهران
    سال نشر1401
    شابک3ـ244ـ223ـ622ـ978
    کد کنگره

    حافظه و فراموشی در تاریخ و فرهنگ ایرانیان؛ درآمدی جامعه‌شناختی تألیف گروهی از نویسندگان به کوشش محمد رسولی؛ در این کتاب تلاش شده است پس از ارائۀ کلیات و مباحث مقدماتی دربارۀ حافظۀ جمعی و مفاهیم و رویکردها و چالش‌های اصلی تئوریک آن، بخش اصلی آن، به مطالعۀ حافظه در زمینۀ فرهنگ و جهان زیسته ایرانیان در طول تاریخ اختصاص داده شود. از مزایای کتاب این است که ساختار آن به گونه‌ای طراحی شده که به‌ویژه در توضیح و تبیین حافظه در ایران، تحولات آن در دوران سنتی به مدرن و نیروهای اجتماعی محرک آن از جمله دین و ملیت مورد بررسی قرار می‌گیرند.

    ساختار

    کتاب در دو بخش به نگارش درآمده است.

    گزارش کتاب

    جامعه‌شناسی حافظه از بدو پیدایش خود به عنوان حوزه‌ای متمایز از جامعه‌شناسی تمرکز خود را بر روی این مطلب می‌گذارد که به یادآوری‌ها و فراموشی‌های اجتماعی چگونه انجام می‌گیرد. در این حوزه از این صحبت می‌شود که افراد در درون بسترهای اجتماعی و به‌ویژه فرهنگی است که به یاد می‌آورند. اولین تلاش‌های خودآگاهانه برای مطالعۀ حافظه ذیل جامعه‌شناسی به وسیلۀ موریس هالبواکس ایجاد شد. او با طرح این ایده که گرچه حافظه عمل فردی است؛ اما هرگز از زمینه‌ها و چارچوب‌های اجتماعی‌ای که افراد بدان تعلق دارند، جدا نیست، زمینۀ اولیۀ مطالعۀ حافظه را به عنوان موضوع جامعه‌شناسی هموار نمود.

    در این کتاب تلاش شده است پس از ارائۀ کلیات و مباحث مقدماتی دربارۀ حافظۀ جمعی و مفاهیم و رویکردها و چالش‌های اصلی تئوریک آن، بخش اصلی آن، به مطالعۀ حافظه در زمینۀ فرهنگ و جهان زیسته ایرانیان در طول تاریخ اختصاص داده شود. از مزایای کتاب این است که ساختار آن به گونه‌ای طراحی شده که به‌ویژه در توضیح و تبیین حافظه در ایران، تحولات آن در دوران سنتی به مدرن و نیروهای اجتماعی محرک آن از جمله دین و ملیت مورد بررسی قرار می‌گیرند؛ چون به نظر می‌رسد در کتاب‌های دیگر در ارتباط با حافظۀ جمعی در ایران به اندازۀ کافی به مباحث تئوریک و تاریخی دربارۀ ادبیات حافظه پرداخته شده است، در این کتاب با تأکید بر فرهنگ بیشتر بر کاربرد این ادبیات در جامعه و بستر ایران پرداخته شده است. درواقع این تلاش را از این‌رو شاید بتوان اولین تلاشی دانست که به مطالعۀ تجربی حافظه در ایران در قالب یک منبع دانشگاهی پرداخته است.

    در بخش اول کلیات، هدف از نوشتارهای سه‌گانه این است که خواننده با مفاهیم و نظریه‌های بنیادی در مطالعات حافظۀ اجتماعی آشنا شود تا از طریق تجهیز به این ادبیات امکان تحلیل و تبیین جامعه‌شناختی حافظه در ایران برای او میسر شود. نوشتار نخست در ارتباط با خود مفهوم حافظۀ جمعی بحث می‌کند؛ تاریخچه‌ای از شکل‌گیری این مفهوم به دست می‌دهد و به ریشه‌شناسی آن در آثار بنیان‌گذار این حوزه، موریس هالبواکس می‌پردازد. در نوشتار دوم حدود و میدان جامعه‌شناسی حافظۀ روشن شده است؛ سپس نویسنده با ذکر شواهد و مقال‌های فراوان و با زبانی ساده برخی از مفاهیم کلیدی و پرکاربرد در این حوزه همچون زمینۀ اجتماعی به‌یادآوری، اجتماعی‌شدن یادمانی، اجتماعات یادمانی حافظه، مکان‌های اجتماعی حافظه و نبردهای یادمانی را توضیح می‌دهد.

    در نوشتار سوم نویسندگان دوباره دشواری‌های تعریف حافظۀ جمعی را به عنوان یک مفهوم یادآوری می‌کنند و به جای آن به برخی از تقابل‌ها می‌پردازند که در به‌دست‌آوردن ذهنیت روشن‌تر از اینکه حافظۀ جمعی دقیقاً دربارۀ چه چیزی است، کمک می‌کند.

    در فصل دوم از بخش حافظه و فرهنگ، شواترز در نوشتاری به بررسی رابطۀ درهم‌تنیدۀ بین حافظه و فرهنگ می‌پردازد. او با تکیه بر تجربیات کشورهای آسیایی نشان می‌دهد که در این کشورها، به دلیل تاریخ‌ها و سرگذشت‌های متفاوت، نظام‌های معنایی و نمادین متفاوتی شکل گرفته است که شیوه‌های به‌یادآوردن و فراموش‌کردن یکسره متفاوتی از تجربۀ آشنا و در دسترس غربی فراهم می‌کند.

    بخش بعدی کتاب در ارتباط با حافظه و فرهنگ در ایران است و در واقع می‌خواهد به توسعه و تعمیق رویکرد شواترز بپردازد که برای بحث در ارتباط با حافظۀ جمعی نیاز به رویکرد درون‌فرهنگی به حافظه است.

    در این کتاب که از نخستین تلاش‌ها برای شرح و تدوین حافظۀ فرهنگی دربارۀ ایران است، مطالعۀ حافظه در ایران در دو محور اصلی صورت گرفته است: دین و ملیت. درواقع دو فصل از این بخش حول این محورها تدوین و سازمان یافته‌اند.

    در نوشتار اول بر اساس یک مطالعۀ تجربی نشان داده شده است که چگونه نخبگان سیاسی و فرهنگی جامعۀ صفویه دین را در جهت مقاصد سیاسی و مذهبی خودشان استفاده می‌کردند. با وجود این از نقاط قوت این نوشتار آن است که نشان می‌دهد حتی زمانی که تکنولوژی اصلی حافظه‌ای دین است، چگونه حافظه مسلط از طرف قشرهایی از جامعه به چالش کشیده می‌شود.

    در نوشتار دوم که بیشتر بر سنت به عنوان منبع حافظه تأکید شده است، بر این نکته تأکید می‌شود که تولید، انباشت و انتقال حافظه در دوران پیشامدرن ایران بر اساس یک رابطۀ دوسویه شکل می‌گیرد؛ از یک‌سو فرستندۀ محتوای حافظه و از طرف دیگر گیرندۀ حافظه. در نوشتار سوم، الگوها و روندهای حافظۀ دینی ایرانیان در یک فرایند طولانی از تاریخ و فرهنگ ایران بررسی می‌شود. نگارندگان بیشتر درصددند تا بر اساس تکنولوژی‌های حافظه‌ای در هر دوره‌ای، حیات و پویایی حافظه را در اکولوژی‌های شفاهی، سوادمحور و دیجیتال تئوریزه کنند.

    در ارتباط با محور دوم یعنی «ملیت» گفتنی است اصولاً مهم‌ترین تغییر در جامعۀ ایران شاید شکل‌گرفتن دولت ـ ملت باشد که از دوران قاجار آغاز و در دورۀ پهلوی کامل شد. در نوشتار نخست این بخش نویسنده از این بحث می‌کند که ایرانیت و میراث روایی و آیینی ایران باستان در طول اعصار و قرون به آیندگان منتقل شده است. او با بررسی کوتاه از مظاهر ایرانیان در دوران اسلامی به دوران مدرن می‌رسد که در آن نویسندگان، روشنفکران و ادبا در دوران قاجاریه با تکیه بر ابزارهای سنتی و مدرن، سعی در برساخت یک هویت ملی ایرانی متناسب با نیازها و شرایط روز کرده‌اند.

    در نوشتار دوم بر نقش میراث بصری در خلق تصویر ملت ایران پرداخته شده است. نویسنده در این نوشتار با تعدیل تئوری‌های ملیت، به این نکته می‌پردازد که چگونه ایرانیان با تکیه بر عکس‌ها و کارت‌پستال‌ها درک خودشان را به منزلۀ اعضای یک ملت تثبیت کردند.

    در آخرین نوشتار این بخش نویسنده به استفادۀ متمرکز پهلوی اول از تاریخ و میراث گذشتۀ ایرانیان در راستای تشکیل هویت و حافظۀ نوین ایرانیان با تکیه بر نمادگرایی یادبودی در این دوران می‌پردازد.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها