تسلیم یا اسلام؟ مروری بر روایتهای مورخان اسلامی از تسخیر قلمرو ساسانی
تسلیم یا اسلام | |
---|---|
پدیدآوران | طباطبایی، صالح (نویسنده) |
ناشر | دانشگاه مفید |
مکان نشر | قم |
سال نشر | 1401 |
شابک | 7ـ26ـ6069ـ622ـ978 |
موضوع | تاریخ نویسی اسلامی - قرن ۱- ۳ق 9ht yrutnec -7 - yhpargoirotsiH - malsI,اسلام - ایران - تاریخ - از آغاز تا ۴۱ق TC 661 - yrotsiH - narI - malsI,arAC noisavni, 336 - 156 - .srorrE, snoitnevni, cte - yrotsiH - narI,arAC noisavni, 336 - 156 - yrotsiH - narI,ایران - تاریخ - ساسانیان، ۲۲۶ - ۶۵۱م dinassaSC, 226-651 - yrotsiH - narI |
کد کنگره | DSR ۵۱۹/ط۲ت۵ ۱۴۰۱ |
تسلیم یا اسلام؟ مروری بر روایتهای مورخان اسلامی از تسخیر قلمرو ساسانی تألیف صالح طباطبایی، نویسنده در این کتاب به بررسی عمده گزارشهای تاریخی پیرامون رویدادهای تسخیر قلمرو ساسانی پرداخته و کوشیده است تا با مرور کوتاه این روایتها، به دستهبندی و نقد و بررسی آنها بپردازد و مهمتر از این، سنجههایی برای ارزیابی آنها به دست دهد.
ساختار
کتاب از پیشگفتار و چهار بخش تشکیل شده است. عناوین این بخشها عبارت است از:
- روایتهای ناسازگار
- روایتهای «نوپرداخته»
- روایتهای «سستپایه»
- ارزیابی روایتهای مورخان اسلامی
گزارش کتاب
با آنکه پژوهش دربارۀ چگونگی فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در سدۀ هفتم میلادی، به دلیل وجود مآخذ تاریخی گوناگون و آثار تحقیقی پرشمار در اینباره ممکن است کار آسانی به نظر برسد، چنین پژوهشی از پیچیدهترین و با این وجود ناهموارترین کوششهای پژوهشگرانهای است که میتوان تصورش را داشت؛ چراکه گزارشهای تاریخی پیرامون رویدادهای مربوط به آن را به طور عمده تاریخنگاران مسلمانی نوشتهاند که سالیان درازی پس از وقوع این حوادث میزیستند و گزارشهایشان را از این حوادث به روایتهای راویانی که از معدود راویان دیگر گزارش کرده بودند، مستند میکردند. از سوی دیگر این گزارشها غالباً با هم ناسازگاراند و سیر دقیق رویدادها را باز نمیگویند و چگونگی وقوع آنها را بهروشنی و یکسان گزارش نمیکنند. همچنین هنوز دلایل یا انگیزههای رویارویی میان عربهای مسلمان و ساسانیان و گسترش جنگ به درون قلمرو ساسانی بهدرستی و بهیقین روشن نشده است و روایتهای تاریخنگاران اسلامی شواهد روشنی در اینباره به دست نمیدهند.
بنابراین عمده گزارشهای تاریخی پیرامون رویدادهای تسخیر قلمرو ساسانی را تاریخنگاران مسلمانی نوشتهاند که سالیانی دراز پس از وقوع این حوادث، گزارشهای خود را در اینباره به روایتهایی از معدود راویان مسلمان دیگر مستند ساختهاند. آنان تنها بر گردآوری روایات همت گمارده و نکوشیدهاند به نقد و بررسی آنها بپردازند. پیامد چنین روشی آن است که این گزارشها آمیزهای غریب از راست و گزافه و واقعیت و افسانه را در خود جای دادهاند. نویسنده در این کتاب کوشیده است تا با مرور کوتاه این روایتها، به دستهبندی و نقد و بررسی آنها بپردازد و مهمتر از این، سنجههایی برای ارزیابی آنها به دست دهد.
نویسنده در فصل نخست به روایتهای ناسازگار مورخان مسلمان از فتح ایران پرداخته است. به باور او تاریخ نگاران مسلمانی که درباره رویدادهای تاریخ اسلام مینوشتند غالباً در نقل حوادث کوچک و بزرگ همداستان نبودند. شاید انتظار رود که این ناسازگاریها بر سر جزئیات یا تفاصیل رویدادها وجود داشته باشند، ولی تعارضات آشکاری در تواریخ اسلامی درباره مطالب کلی و حتی بر سر ذکر زمان وقوع رویدادهای مهم و عمده و گاه ترتیب وقوعشان نیز به فراوانی دیده میشوند.
میان روایات مربوط به تسخیر سرزمینهای قلمرو ساسانی به دست عرب گاه به روایاتی برمیخوریم که به نظر میرسد بازسازی داستانپردازیشدۀ روایتهای کهنتر باشند؛ این روایات «نوپرداخته» آنچه را در مآخذ قدیمتر دربارۀ تسخیر برخی از سرزمینهای قلمرو ساسانی آمده است، به شیوهای اغراقآمیز و با شاخوبرگ بیشتر باز میگویند. فصل دوم اختصاص به بررسی روایتهای «نوپرداخته» دارد.
برخلاف انتظار، عمدۀ روایتهای اسلامی دربارۀ تسخیر قلمرو ساسانی از معدود راویانی است که اغلب اوقات از معدود روایان دیگر گزارش کردهاند. هنگامی که درمییابیم برخی از راویان این اخبار از سوی رجالشناسان بعدی به دروغگویی و افسانهپردازی متهم شدهاند، کار پژوهش دشوارتر میشود؛ آیا باید چنین روایتهایی را کنار بگذاریم؟ اگر چنین کنیم، آیا اصلاً دستمایههای چندانی برایمان میماند تا دربارهاش سخن بگوییم؟ بنابراین نقد و بررسی روایتهای تاریخنگاران اسلامی از چگونگی تسخیر قلمرو ساسانی بیش از پیش ضرورت مییابد. در فصل سوم دربارۀ روایتهای «سستپایه» بررسی صورت گرفته است.
کتابهای تاریخی چون کانسارهایی از حقایقاند که باید آنها را غربال و تصفیه کرد تا قابل استفاده شوند. ولی به منظور دستیابی به حقایق تاریخی از کدام غربالها یا صافیها باید بهره برد؟ پرسش دیگر آن است که تا چه حد میتوان مطمئن شد آنچه پس از غربالکردن روایتهای تاریخی برایمان میماند، «حقایق» تاریخیاند؟ به دیگر سخن، چنین غربالها یا صافیهایی چگونه باید انتخاب شوند تا حقایق تاریخی را در اختیار قرار دهند؟ در فصل پایانی کتاب نویسنده کوشیده است به این سؤالات پاسخ دهد.
در اولین پیوست کتاب، مثالهایی از کاربرد سنجههای پیشنهادی در نقد گزارش تاریخ تسخیر قلمرو ساسانی آورده شده است. پیوست دوم نیز دربارۀ آهنگ گروش ایرانیان به اسلام بر اساس پژوهش ریچارد بولت است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات