تبارنامه اشراقیان
تبارنامه اشراقیان | |
---|---|
پدیدآوران | زارع، زهرا (نویسنده) |
ناشر | هرمس |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1398 |
شابک | 9ـ068ـ456ـ600ـ978 |
کد کنگره | |
تبارنامۀ اشراقیان تألیف زهرا زارع، وجهۀ همت نویسنده در این کتاب آن است که در پرتو نگاهی تاریخی و البته تحلیلی و با ارائۀ قرائن متنی و عقلی این تبارنامۀ معنوی شیخ اشراق را بررسی کند و مختصات روشنی از طریقۀ عرفانی ـ حکمی سهروردی را ترسیم کند.
ساختار
کتاب در سه فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
نیمۀ دوم سدۀ ششم هجری آراسته به حضور یکی از سرآمدان عرصۀ حکمت ذوقی و بحثی است که بنیانگذار دومین مکتب بزرگ فلسفۀ اسلامی یعنی حکمت اشراق است؛ حکمتی که در آن ساحت اندیشه و خردورزی با افق معرفت و عرفان به نیکویی همسو شده و با شالودۀ غنی خود که ریشه در تعالیم متعالی قرآنی و حکمت خسروانی مشرقی و فیثاغوری دارد، راه تکامل فلسفه و عرفان نظری را در سدههای بعد هموار کرده است و به تعبیر صدرالمتألهین «نور چشم اصحاب معارف» شده است.
اندک تأملی در گزارشهای مربوط به زندگی شیخ اشراق و سلوک عرفانی وی و نیز آثار گرانسنگ تمثیلی رسائل حکمی ـ فلسفی سهروردی که صبغۀ عرفانی به خود گرفتهاند، همسویی اندیشههای اشراقی سهروردی با آموزههای صوفیانه را مکشوف میدارد؛ ولی شواهد و مدارک موجود سندی دال بر ارتباط مرشد و مریدی سهروردی به دست نمیدهند.
اما مسئلۀ درخور توجه و شایستۀ تحقیق آن است که بنا بر اظهارات شیخ اشراق، بهویژه در کتاب «مطارحات» وی وامدار میراث معنوی ـ حکمی کهنی است که در قالب دو شاخۀ شرقی (ایرانی) و غربی (یونانی) حکمت به یکدیگر پیوستهاند و حکمت اشراق ثمرۀ این شجرۀ طیبه است. نخست شاخۀ غربی است که از خمیرۀ مقدسۀ ازلی مایه گرفته است و توسط هرمس (والدالحکما) از طریق وحی و مکاشفه دریافت شده و به وسیلۀ دانایان یونانی همچون اسقلبیوس، فیثاغورس، انباذقلس و افلاطون به ذوالنون از شهر اخمیم مصر و از او به سهل بن عبدالله تستری منتقل شده و آرای تستری نیز از طریق کتاب «قوت القلوب» ابوطالب مکی ترویج شده است که از منابع اصلی سهروردی بوده و وی بارها از جمله در «کلمة التصوف» و «لغت موران» از آن یاد کرده است.
دوم شاخۀ شرقی حکمت است که از منظر سهروردی خمیرۀ «حکمای فرس» است که آن را خسروانیین نامیده است. چهرههای برجستۀ این حکمت، کیومرث و فریدون و کیخسرواند و این خمیره از طریق بایزید بسطامی به حسین بن منصور حلاج و از طریق او به ابوالعباس قصاب آملی و شیخ ابوالحسن خرقانی رسیده است. در این میان شیخ از دستهای از حکمای خسروانی سخن به میان میآورد که تعالیم آنها با خمیرۀ حکمای فیثاغوری ممزوج گشته است و وارث خمیرۀ مقدسۀ ازلیاند و واسطۀ میان حکمای شرقی و غربی با سهروردی و حکمت اشراق.
وجهۀ همت نویسنده در این کتاب آن است که در پرتو نگاهی تاریخی و البته تحلیلی و با ارائۀ قرائن متنی و عقلی این تبارنامۀ معنوی شیخ اشراق را بررسی کند و مختصات روشنی از طریقۀ عرفانی ـ حکمی سهروردی را ترسیم کند. مسئلۀ محوری این تحقیق نیز چرایی و چگونگی چینش این گسترۀ وسیع از اشخاص متعلق به سنتهای گوناگون و نسبت اشراقی آنان با یکدیگر است.
در این کتاب پس از طرح بحث، فصل نخست به جانب شرقی حکمت از منظر کتاب «مطارحات» سهروردی اختصاص دارد. در این فصل که در دو بخش تنظیم شده، ابتدا به شخصیتهای اساطیری ایران باستان یعنی شهریاران روحانی و اشراقی ـ کیومرث، فریدون، کیخسرو ـ پرداخته شده و سپس خمیرۀ خسروانی در عرفان بایزید بسطامی، حسین بن منصور حلاج، قصاب آملی و ابوالحسن خرقانی بررسی شده است. گفتنی است به دلیل حفظ ابعاد شکلی این نگاشته، شاکلۀ کار بر ترتیبی سهگانه قرار دارد. در بخش نخست از فصل اول، این اشخاص در سنت اساطیری ایران و با تمرکز بر اوستا، متون پهلوی و دیگر منابع موثق بررسی شده و سپس به دلیل تحول و استحالهای که این افراد در سنت و منابع اسلامی یافتهاند گزارش مجملی از منابع و تواریخ دستاول اسلامی در باب آنها ارائه داده شده و سرانجام از چرایی و چگونگی قرارگرفتن اینان در تبارنامۀ اشراقیان سخن گفته شده است. به فراخور موضوع از تصنیفات شیخ اشراق و نیز از شروح شارحانی چون سهروردی و قطبالدین شیرازی و تعلیقۀ ملاصدرا و گاه نیز از آثار نواشراقیان بهره گرفته شده است. در بخش دوم از فصل اول، نظر به تاریخی بودن این اعلام، نظام سهگانۀ مطالب در قالب سوانح حیات، مشرب عرفانی و دیدگاه حکمت اشراق در باب اینان سامان داده شده است.
پس از استخراج مؤلفههای حکمت خسروانی و فیثاغوری همچون اهمیت نور، توحید شهودی و وجودی، معرفت نفس و جوانمردی، هر یک به سبب اشتراک این عناصر در همۀ اشخاص تبارنامه و به منظور پرهیز از تکرار، در ذیل یک شخصیت پرورانده شده است.
همین رویکرد در فصل دوم نیز پی گرفته شده و به عنوان نمونه بحث از طباع تام و هادی آسمانی که در میان همۀ این افراد به مثابۀ آموزهای محوری و بنیادین مطرح بوده، در ذیل سنت هرمسی آورده شده است. در فصل دوم به مطالعۀ پیرامون حکمای متأله جانب غربی و حکمت تعالیم آنها پرداخته شده است.
بالاخره در فصل سوم با رویکردی تاریخی ـ تحلیلی، یافتههای این کتاب در قالب فرضیۀ جدیدی طرح شده و با اتکا به شواهد بینی که در متن کتاب «المشارع» و نیز منابع مهم صوفیانۀ قرون نخستین از جمله طبقات الصوفیۀ سلمی و خواجه عبدالله انصاری، حلیة الاولیاء ابونعیم اصفهانی، کشف المحجوب هجویری و رسالۀ قشیریه موجود بوده است و نیز به مدد قرینۀ اصطلاحی «نور سکینه» و پیوند آن با ولایت، خمیرۀ ممزوجۀ خسروانی و فیثاغوری بازکاوی شده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات