تاریخ لرستان؛ روزگار پهلوی: از کودتای 1299 تا نهضت ملی شدن صنعت نفت
تاریخ لرستان؛ روزگار پهلوی: از کودتای 1299 تا نهضت ملی شدن صنعت نفت | |
---|---|
پدیدآوران | والی زاده معجزی، حسین (محقق)
والی زاده معجزی، محمد (به کوشش) والیزاده معجزی، محمدرضا (نویسنده) |
ناشر | حروفيه |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1382 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-7700-20-2 |
موضوع | لرستان - اوضاع اجتماعی - قرن 14 لرستان - تاریخ - قرن 14 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 2051 /ر48 و18* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تاریخ لرستان؛ روزگار پهلوی: از کودتای 1299 تا نهضت ملی شدن صنعت نفت اثر محمدرضا ولىزاده معجزى است كه نخستين روايت جامعه لرستان از درون درباره عملكرد دودمان پهلوى، به ويژه پهلوى اول مىباشد. همچنين كتاب حاوى دقيقترين روايت منتشر شده، درباره عمليات ارتش پهلوى در منطقه لرستان است.
ساختار
كتاب، پس از مقدمه و يادداشت، در سه بخش تنظيم شده است. بخش اول از كودتاى 1299ش تا سلطنت رضا شاه 1299- 1304ش، شامل شش فصل، بخش دوم، لرستان در زمان رضا شاه در هشت فصل، بخش سوم، لرستان از تبعيد رضا شاه تا ملى شدن صنعت نفت در پنج فصل مىباشد، در پايان كتاب يادداشتهایى از اين سه بخش كتاب ذكر شده است.
گزارش محتوا
اين كتاب، جلد دوم تاريخ لرستان روزگار قاجار است كه در سال 1380ش از سوى همين ناشر به بازار آمد. نوشتههاى معجزى در روند تاريخنگارى لرستان داراى جايگاه ويژهاى است و تنها با شناخت كليت فرهنگ و تاريخ لرستان مىتوان به دركى درست و روشن از آثار او و ارزش آنها دست يافت.
اثر معجزى به سبب اين كه نویسنده در متن حوادث قرار داشته و آن چه را نوشته يا خود تجربه كرده و يا بىواسطه از قهرمانان آن، شنيده است، ارزش و اهميت فراوانى دارد. دست كم در اين كتاب نخستين روايت جامعه لرستان از درون درباره عملكرد دودمان پهلوى، به ويژه پهلوى اول يافت مىشود.
همچنان كه در جلد نخست به جاى تاريخ مردم، حاكمان قاجار لرستان موضوع فصلهاى كتاب هستند، جلد دوم، نيز با طرحى مشابه در حقيقت تاريخ حاكمان پهلوى در سرزمين ياد شده است. با اين حال در جلد دوم، به وضع مردم و قهرمانان آنها، و نيز قضاوتهاى درون جامعه لرستان درباره دولت و نظاميان توجه بيشترى شده است. تا جايى كه بايد آن را به عنوان يك روايت درونى كامل پذيرفت و در كنار نوشتههاى رزمآرا، اميراحمدى، اسناد شاه بختى و ديگر گزارشهاى پراكنده مطبوعات در بازآفرينى و نقد تاريخ لرستان در روزگار پهلوى از آن استفاده نمود. اين نگرش و اختلاف شريفالدوله و اميراحمدى، همان گونه كه از زبان اميراحمدى جارى شده، در اثر معجزى نيز نقش بسته است و به خواننده تلقين مىشود. واقعيت اين است كه مسئله لرستان نه آن چنان پيچيده و شوم بود كه ادعا شده و نه آنهایى كه در لرستان مقاومت كردند و خواهان حفظ وضع موجود بودند، قهرمانان مردمدارى بودن كه امروزه قابل دفاع باشند. همچنان كه سركوبى چند آشوبگر و يا اعدام چند خان سودجو و نا آگاه به منافع ملى را نبايد، پيروزى چشمگيرى براى اميراحمدى و ارتش رضاخان دانست، اقدام ارتش را نيز نبايد گناهى بزرگ و نابخشودنى قلمداد كرد. در واقع نبايد تنها به وجه خونين و خشونت بار قضيه پرداخت و ديگر پى آمدهاى نيك و بد آن را از نظر دور داشت.
برجستهترين سركرده لرها در روزگار مشروطه، نظرعلىخان امرايى بود كه كوركورانه و از روى احساس پيرو سالارالدوله شده بود و چون انگشترى در دستان او مىچرخيد. از اين رو بايد گفت وجود رابطه ميان سركردگان لر و انگليسىها به دلايل بسيار افسانهاى ساخته اميراحمدى و دربار پهلوى بوده است. بزرگنمايى خطر لرستان و قدرت افسانهاى لرها، تنها توجيهى براى خشونت ارتش در لرستان و درخشان جلوه دادن كارنامه ارتش جوان در برقرارى امنيت كشور بود. به گونهاى كه در كتاب حاضر اشاره شده است و در اسناد بر جاى مانده از روزگار پهلوى اول نيز مشاهده مىشود. قدرت افسانهاى لرها رويايى بيش نبود و بيشتر خوانين حاضر به همكارى با دولت بودند. تنها بيرانوندها همكارى خود را منوط به رسميت يافتن مالكيتشان بر املاك سيلاخور مىدانستند و به سبب پافشارى بر اين خواسته نيز تاوان سنگينى پرداختند. با اين حال در مركز، قدرت و خطر خوانين لر از سوى سردمداران ارتش جوان صد چندان وانمود و تبليغ مىشد. حتى گروه نظاميان مستقر در منطقه به فرماندهى اميراحمدى، سرسختانه در برابر مصلحتانديشى سیاسیون مقاومت میكردند، زيرا آنها با فتح لرستان بهانه تبليغى ارزشمندى براى استقرار قدرت پهلوى به دست مىآورند. بنابراین بايد مسئله حضور انگليسىها و نيز اختلاف نظرهاى اميراحمدى و شريفالدوله را با ديدى فراتر از اين نگريست.
در كتاب معجزى به مهاجرت غير بوميان به خرمآباد اشاره شده، اين امر از جمله نقاط قوت اثر و نشان از تيزبينى نویسنده دارد. البته به اين قضيه بايد با ديدى ژرفتر نگريست، نه به عنوان يك مهاجرت ساده و معمول.
زيرا اين مهاجرت يك رويداد مؤثر و قابل بحث در تاريخ معاصر لرستان غربى، به ويژه حوزه شهرستان خرمآباد است كه در نتيجه آن قشر جديدى به نام دولتيان در طبقه اشراف منطقه شكل گرفت. اين قشر در تحولات بعدى، به خصوص دگرگونىهاى سياسى فرهنگى منطقه تاثير فراوانى بر جاى نهاد.
معجزى در كنار شنيدهها و ديدههاى خود، از اسناد و مكاتبات نيز بهره برده و آن چنان كه شايع است، وى گنجينهاى منحصر به فرد از اسناد و مكاتبات تاريخى در دست داشته است. متأسفانه تاكنون خبر دسترسى در اين باره منتشر نشده است، ولى بر پايه آن چه كه از نوشتههاى والىزاده معجزى، دسترسى او به چنين گنجينهاى پرسش بر انگيز است، زيرا او كه از مقالههاى معمول و عادى مربوط به زندگى عبداللطيف طسوجى و يا سرانجام كار سالارالدوله در مصر نمىگذرد، چگونه ممكن است از درج اسناد با اهميتى از تاريخ درگيرىهاى پهلوى و لرها صرفنظر كند؟ وانگهى او تعداد انگشتشمارى از مكاتبهها و تلگرافها را درج كرده است. پس يا موجودى او همين تعداد اسناد بوده كه منتشر ساخته يا اين كه اسناد بيشترى در درست داشته و استفاده نكرده است، كه در اين صورت بسيارى از حقايق تاريخى را ناگفته باقى گذارده است.
گذشته از اين، در برخى موارد نيز نتوانسته تحليل و تفسيرى مناسب از اسناد به كار برده ارائه كند. به عنوان مثال مكاتبههاى دلفانها و اميراحمدى در 1301 را در سايه رقابت ميان آنها و خان طرهان بايد بررسى كرد، نه ارائه «نمونهاى از سبک نامهنگارى ارتش» و يا «دخالتهاى اميراحمدى در امور منطقه دلفان».
به هر حال اثر معجزى با همه نقاط قوت و ضعف آن، دقيقترين روايت منتشر شده، درباره اردوكشى ارتش پهلوى به منطقه لرستان است. ماجراى دستگيرى شيخه، اختلاف ميان سران بيرانوند، مقاومتهاى پراكنده و... به تفصيل و با زبانى شيرين كه گاه فراتر از تاريخ و بشتر به قصويى نزدیک مىشود، در اين كتاب بيان شدهاند.
معجزى هر چه به پايان كار نزدیک تر مىشود، رويدادها را به ايجاز و اختصار ثبت مىكند. به عنوان نمونه بخش سوم كتاب، رويدادهاى ده بيست را در بر دارد و نویسنده نيز در كوران حوادث قرار داشته، با اين وجود از همه بخشهاى كتب فشردهتر است، در صورتى كه در اين زمينه اطلاعات بيشترى مىتوانسته ارائه نمايد.
سازمان دهى كتاب كه توسط مصحح فرهيخته صورت گرفته است، در كليت بخشها مناسب است؛ ولى در فصلها پارهاى ايرادات جزيى به چشم مىخورد، به عنوان نمونه بهتر بود، برخى فصلها؛ از جمله فصل اول و دوم بخش اول در هم ادغام مىشد. و يا در مورد رابطه عنوانها با مطالب زير آن در برخى موارد، هماهنگى وجود ندارد: مطالب گروه ايلى «بالاگريوه» در زير عنوان «الشترودلفان» آمده است.
وسواس و تلاش مصحح گرامى در ارائه متنى قابل قبول به خوبى پيداست و يادداشتهایى هم كه در پايان كتاب آمده، چشمگير و راشا بوده و شايسته تقدير است. با اين حال در پارهاى موارد سهو و غلطهاى تايپى انگشت شمار در كتاب ديده مىشود.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب كتاب در ابتداى آن و منابع و مأخذ كتاب در پايان آن قيد شده است. همچنين نمايههاى اسامى افراد، اسامى ايلات و طوايف و مكانها در پايان كتاب آمده است. به علاوه اسناد و تصاوير كتاب، در انتهاى آن ذكر شده است.
منابع مقاله
- متن و مقدمه كتاب
- كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، عنوان مقاله: تاريخ لرستان روزگار پهلوى، روايتى از درون، ارديبهشت 1383