تاریخ سني ملوك الأرض و الأنبیاء علیهم‌الصلاة‌و‌السلام

    از ویکی‌نور
    تاریخ سني ملوك الأرض و الأنبیاء علیهم‌الصلاة‌و‌السلام‏
    تاریخ سني ملوك الأرض و الأنبیاء علیهم‌الصلاة‌و‌السلام
    پدیدآورانحمزه اصفهانی، حمزه بن حسن (نویسنده)
    ناشردار مکتبة الحیاة
    مکان نشربیروت - لبنان
    چاپ1
    موضوعایران - تاریخ

    تاریخ جهان - متون قدیمی تا قرن 14

    کشورهای جهان - شاهان و فرمان روایان - متون قدیمی تا قرن 14

    کشورهای عربی - تاریخ
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏D‎‏ ‎‏17‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏84‎‏ ‎‏ت‎‏2
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تاریخ سني ملوك الأرض و الأنبیاء علیهم‌الصلاة‌و‌السلام اثر حمزه بن حسن اصفهانى است كه به زبان عربى و متعلق به قرن 280ق مى‌باشد. اين كتاب كه به ذكر مطالب تاريخى به صورت مختصر پرداخته، داراى موضوعات مختلف و ذكر رويدادهاى گوناگون است. يكى از جالب‌ترين مطالب اين كتاب، بررسى تطبيقى عيد نوروز با ماه‌هاى هجرى قمرى تا زمان وفات مؤلف است كه به صورت مقارنه‌‌اى و تطبيقى هر سال را جداگانه ذكر نموده است.

    مؤلف بزرگ، حمزه اصفهانى در اين كتاب به موضوع تاريخ و كار تاريخ تطبيقى مى‌پردازد كه در نوع خود ابتكارى است. نام مشهور اين كتاب «تاریخ سني ملوك الأرض و الأنبیاء علیهم‌الصلاة‌و‌السلام» مى‌باشد؛ ولى صاحب الذريعه نام اين كتاب را «تاريخ ملوك الأرض» ذكر كرده است.

    ساختار

    مؤلف، اين كتاب را به «ده باب» تقسيم و باب دهم را نيز به 10 فصل تقسيم كرده است.

    در باب اول به تاريخ حكومت ملوك فارس و ضمن نقد، صحت و سقم اين تاريخ‌ها مدت حكومت هر يك را بيان مى‌كند. اين باب در پنج فصل مى‌باشد. در باب دوم تا نهم نيز به همين شيوه عمل كرده و درباره ملوك روم، يونان، قبطى‌ها، لخمى‌ها، غسّانى‌ها، حميرى‌ها و ملوك كنده و مدت حكومت آن‌ها سخن گفته است.

    در باب دهم به تفصيل به ذكر تاريخ قريش و ملوك عرب پرداخته و با سال‌هاى ایرانى يا زمان حكومت شاهان ایرانى تطبيق داده و در ده فصل نكاتى در زمينه و حوادث مختلف بيان كرده است. جالب توجه اين كه وى در چندين جاى به وضعيت آب و هوايى، زلزله‌ها، بيمارى‌هاى شايع و گسترده هم اشاره مى‌كند. در فصل نهم و دهم از باب دهم به ذكر واليان طبرستان و خراسان مى‌پردازد و سال به قدرت رسيدن آن‌ها را يك به يك بيان مى‌كند.

    گزارش محتوا

    از ديگر نكات جالب توجه در اين كتاب تطبيق عيد نوروز با سال‌ها و ماه‌هاى هجرى قمرى است كه از سال اول هجرى تا سال وفات خود؛ يعنى 351 هجرى قمرى را دقيقا بيان كرده است.

    و بدين شكل اقدام به ارائه تاريخ تطبيقى عيد نوروز باستانى با تاريخ هجرى قمرى نموده است.

    در ميان آثار حمزه اصفهانى كتابى موسوم به سنى ملوك الارض و الانبياء نيامده است. در اين باره دو احتمال وجود دارد، يكى آن كه اين اثر منسوب به حمزه اصفهانى است، ديگر آن كه اين اثر در اصل داراى نام ديگرى بوده است. ليكن از قرارين برمى‌آيد كه كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء بر كتاب تواريخ الامم منطبق است. بدين گونه در اصل نام كتاب، تواريخ كبار الامم و يا حتى بقول صاحب مجمله التواريخ، تاريخ بوده است. مؤيد اين گفتار آن كه ابوريحان بيرونى از كتاب تواريخ الامم، حمزه اصفهانى نقل قول‌هایى كرده است، كه عينا در سنى ملوك الارض و الانبياء موجود است و نقل قول‌هاى زيادى كه ابوريحان از حمزه اصفهانى نموده است، با كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء همخوانى دارد. و جاى هيچ ترديدى نمى‌گذارد كه اين اثر در آن ايام به نام تاريخ كبار الامم مشهور بوده است.

    علاوه بر ابوريحان بيرونى، نویسنده ديگرى كه از كتاب تواريخ الامم (تاريخ الامم) استفاده و نقل قول نموده، ابن خلدون است كه موارد منقول او با كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء همخوانى دارد.

    به طور خلاصه ابن خلدون، شش موضع از كتاب تواريخ الامم نقل قول نموده است كه غالب آن‌ها در خصوص اعراب حيره و غسان مى‌باشد. او قسمت‌هایى از كتاب تواريخ الامم را در خصوص ملوك حيره خلاصه و نقل كرده است. ابن خلدون گاهى تنها سنوات پادشاهان را از آن نقل مى‌كند و مى‌نويسد: «در تواريخ الامم آمده است كه همه ملوك از بنى نصر و جز ايشان بيست و پنج تن بودند و مدت ششصد سال پادشاهى كردند.» ابن‌ خلدون در دو موضوع به گونه‌اى از حمزه اصفهانى نام مى‌برد، يكبار تنها او را «اصفهانى» مى‌خواند و از او نقل قول مى‌كند كه پيشداديان دو هزار و چهارصد و هفتاد سال پادشاهى كردند. در موضعى ديگر از قول ابن سعيد (متوفى 673ق) او را على بن حمزه اصفهانى خوانده است.

    در مورد نقل قول‌هاى او از تواريخ الامم، سه نكته را بايد خاطر نشان كرد:

    اول آن كه مطالب را تلخيص كرده، دوم آن كه در ذكر ارقام مدت سنوات پادشاهان ارقام بزرگ را نقل كرده و از آوردن ارقام كمتر خوددارى نموده است. سوم آن كه او در بعضى موارد مطالب تاريخ الامم را از قول ابن سعيد نقل كرده، كه او نيز به نحوى دخل و تصرفى در مطالب كتاب نموده است.

    بدين ترتيب اين اثر در قرن هفتم و هشتم هجرى نيز بنام تاريخ الامم ناميده مى‌شد، و حتى در قرن يازدهم حاجى خليفه از آن به نام تاريخ الامم ياد كرده است. ليكن دقيقا نمى‌دانيم كه اين كتاب از چه تاريخى بنام سنى ملوك الارض و الانبياء ناميده شده است.

    ميتوخ آلمانى در شرح آثار حمزه كتاب كبار الامم را معرفى كرده؛ كه دقيقا بر كتاب سنى ملوكم الارض و الانبياء انطباق دارد و هيچ اشاره‌اى به نام كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء نمى‌كند، به طورى كه جعفر شعار مترجم محترم كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء بر ميتوخ ايراد گرفته كه چرا آن را تاريخ كبار الامم ناميده است، كه ايرادى بى‌مورد است و روزنتال از آن به نام تاريخ ياد كرده است. گر چه محققین ديگرى نيز اين اثر را به نام سنى ملوك الارض و الانبياء ناميده‌اند.

    اين كتاب با اشاره به اقوام هفتگانه جهان، به ذكر سال‌هاى تقويمى اقوام مى‌پردازد، سپس با ارائه جدول‌هایى از اسامى پادشان ایرانى، پيشدادى، كيانى، اشكانى، و ساسانى از اقدامات پادشاهان اين سلسله‌ها و حوادث عصر آن‌ها (به نحو بسيار مختصرى) ياد مى‌نمايد و با ذكر نام و سال پادشاهان مقدونى و روم از پادشاهان قسطنطنيه و مبدأ تاريخ يونان ياد كرده، و از تواريخ قبطيان به اشاره مى‌گذرد، و آنگاه با استفاده از منابع يهودى شرح مختصرى از ابتداى آفرينش از ديدگاه يهود مى‌نگارد و سپس سال شمارى حوادث و ايام مهم آن‌ها را نقل مى‌كند.

    حمزه اصفهانى تاريخ اعراب عراق (لخميان) را با تفصيل بيشترى مورد بحث قرار مى‌دهد و در شرح مختصرى از غسانيان، از ملوك حمير (يمن) شرحى نسبتا مفصل (در حد كتاب) آورده است و با اشاره به امراى كنده، از سال‌هاى تاريخى معديان (اجداد پيامبر(ص))، به زندگانى رسول اكرم و فتوحات (به طور مجمل) مى‌پردازد و به پاره‌اى دلايل نجومى برترى اسلام بر ساير اديان اشاره مى‌كند و فهرست خلفاى راشدين، بنى‌اميه و بنى‌عباس را تا عهد مستكفى نقل مى‌كند.

    جدولى از ايام نوروز از اول سال هجرت تا سال 350، مطابق با ماه‌هاى عربى تنظيم كرده است، سپس به بلايا و حوادث طبيعى نظير سيل، زلزله و قحطى از سال به بعد در مناطق مختلف به خصوص شهر بغداد مطالب مهمى عرضه كرده كه براى شناسايى تاريخ عهد خلافت اهميت دارد. و از امراى خراسان تا پادشاهى عبدالملك بن نوح سامانى (323) و از امراى طبرستان تا عهد حسن بن بويه به نحو مختصرى ياد كرده است.

    اين اثر منبعى مهم در مورد عصر قبل از اسلام (به خصوص تاريخ ایران و عرب) محسوب مى‌شود، هر چند ملاحظات او در مورد بعثت، فتوح مسلمين، امراى طبرستان و خراسان گوشه‌هایى از تاريخ عصر اسلامى را در برگرفته است؛ اما اهميت كتاب بيشتر مربوط به قبل از اسلام به ويژه عصر ساسانى و امراى عرب است.

    كتاب به تفصيل رويدادهاى سياسى و نظامى نپرداخته است، بلكه بيشتر به صورت سالنامه و روزشمار سنوات پادشاهان درآمده است و با طالع‌يابى بعضى حوادث نظير مبعث و تنظيم جداولى در مورد ايام نوروز علاقه خود را با مسائل نجومى -تقويمى به اثبات رسانده و در نهایت كتاب به صورت رساله‌اى فرهنگى درآمده است.

    هر چند كتاب درباره پادشاهان ایرانى از هوشنگ پيشدادى تا يزدگرد ساسانى مطلب ارائه نموده است؛ اما مهم‌ترين قسمت كتاب فصل چهارم آن درباره سلسله ساسانى مى‌باشد و در مورد ساسانيان با تفصيل بيشترى؛ از جمله در مورد شاهپور دوم و خسرو انوشيروان سخن گفته است؛ به طور كلى او درباره پادشاهان ساسانى به اعمال اين پادشاهان درخصوص ساختن شهرها و درباره شكل و شمايل و نوع البسه‌هاى آن‌ها پرداخته است. و منبعش در اين رابطه كتاب «صور ملوك بنى ساسان» است.

    كتاب همچنين در شناسايى تاريخ عرب اهميت زيادى دارد، به طورى كه تقريبا يك چهارم آن به بحث پيرامون اخبار عرب قبل از اسلام (آل لخميان حيره، غسانيان شام، ملوك، حمير، يمن، ملوك، كنده) اختصاص يافته و براى تاريخ عراق عرب اهميت زيادى دارد.

    ديدگاه نویسنده كتاب قابل تعمق مى‌باشد. حقيقت آن كه در كتاب چنان توازنى بين اخبار ایران و عرب (به خصوص قبل از اسلام) وجود دارد كه نمى‌توان مدعى بود كه او شعوبى مى‌باشد؛ يعنى ایرانیان را برتر از اعراب بداند؛ و توصيفاتى كه او از امراى عرب در عراق كرده، نشان از آن دارد كه او بى‌جهت با كسى سرستيز و دشمنى نداشته است، چنانكه جذيمه را تيزهوش و كاردان و نعمان را داراى رأى قاطع و دورانديش دانسته است. حتى مانند يك عرب متعصب جنوبى باور كرده است كه شمريرعش توانسته تا شهر سغد بيايد، و شهر سمرقند را معرب (تعريب) نام او دانسته است.

    اما يك نكته مسلم است كه او اصالت ایرانى خود را فراموش نكرده و هر جا كه مناسب دانسته به عنوان يك فارسی زبان سعى در ارائه فرهنگ خود نموده است. او در زبان فارسی توانايى داشته است. اين موضوع هم از فحواى مطالب خود او برمى‌آيد و هم ديگران آن را تاييد كرده‌اند، ابوريحان بيرونى در بحث گياه‌شناسى و كانى‌شناسى مطالب زيادى از حمزه اصفهانى نقل نموده است و عنوان كرده كه حمزه در زبان فارسی بينا است.

    حمزه اصفهانى در فارسی نشان دادن كلمات اصرار زيادى دارد، و اين علاقه مفرط به مفرس كردن كلمات گاهى او را دچار اشتباه نموده است.

    با رجوع به كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء اين نظر قابل نقد است، چرا كه مجموعه مطالب او در مورد اعراب قبل از اسلام با عنوان نموده است، او شايد با شادمانى درونى از غوغا و شورش‌هاى بغداد سخن به ميان آورده است، بايد متذكر گرديد كه او در مورد قحطى‌ها و نابسامانى‌هاى اصفهان نيز مطالبى ذكر كرده است.

    جالب آن كه او دو فصل از كتاب خود را به امراى خراسان و طبرستان اختصاص داده است. هنگامى كه علت اين موضوع را بيان مى‌كند، ديدگاهش دقيقا يك ديدگاه اسلامى و شايد متأثر از تفكر حاكميت عباسيان مى‌باشد و به عنوان مسلمانى متعصب از بنى‌اميه و اعمال آن‌ها و از قرمطيان دل آزرده است و تاريخ اين دو سرزمين را از اين ديدگاه طرح كرده كرده است.

    منابع حمزه اصفهانى، در كتابش به نسبت فصول كتاب متغير است. منابع او در تاريخ ایران قبل از اسلام كتاب يا مجموعه كتاب‌هایى به نام خدانيامه مى‌باشد؛ حمزه تقريبا تمام ترجمه‌هاى خداينامه را از نظر گذرانده و يا به نحوى به آن‌ها دسترسى داشته است. او نقل كرده است، هشت جلد كتاب در اين مورد به دست آوردم كه عبارتند از كتاب سير ملوك الفرس ترجمه ابن مقفع، كتاب سير الملوك الفرس ترجمه محمد بن جهم برمكى، كتاب تاريخ ملوك الفرس، ترجمه زادويه بن شاهويه اصفهانى، كتاب سير الملوك الفرس ترجمه يا تأليف محمد بن بهرام مطيار اصفهانى، كتاب تاريخ ملوك بنى ساسان، ترجمه يا تأليف هشام بن قاسم اصفهانى و سرانجام كتاب تاريخ ملوك بنى ساسان اصلاح بهرام بن مردانشاه موبد ولايت شاپور از بلاد فارس.

    منابع مقاله

    1. متن و مقدمه كتاب.
    2. مجله كيهان انديشه، بهمن و اسفند 1375 شماره 70، عنوان مقاله: جايگاه حمزه اصفهانى در ادبيات عرب، نوشته: احمد امينى كهريز سنگى.
    3. مجله كتاب ماه و تاريخ و جغرافيا، آذر 1377 شماره 14، عنوان مقاله: حمزه اصفهانى و سنى ملوك الارض و الانبياء نوشته: على سالارى شادى.

    وابسته‌ها