تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام، قرن 1-6 هجری
تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام، قرن 1-6 هجری | |
---|---|
پدیدآوران | داغ، محمد (نویسنده)
اويمن، حفظ الرحمن رشيد (نویسنده) کوشافر، علیاصغر (مترجم) |
ناشر | دانشگاه تبريز |
مکان نشر | ایران - تبریز |
سال نشر | 1369ش |
چاپ | یکم |
موضوع | اسلام و آموزش و پرورش - تاريخ |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /د2ت2 / 230/18 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام (قرن 1-6 هجرى)، اثر محمد داغ و دیگران؛ و ترجمه علىاصغر کوشافر، شرحى است کوتاه بر گوشههایى از تاریخ فعالیتهاى آموزشى مسلمانان در شش قرن نخستین اسلام؛ و در آن از فلسفۀ تعلیم و تربیت اسلام، دیدگاه تربیتى برخى دانشمندان مسلمان، مراکز آموزشى، برنامههاى تحصیلى، معلم و متعلم، مقررات و آداب درس و آثار کلاسیک در تعلیم و تربیت اسلامى سخن رفته است.
گفتنى است این اثر نخستین پژوهش تربیتى استادان دانشکده الهیات آنکاراست که فارسى شده است. از مقدمه مترجم و پیشگفتار که بگذریم، مطالب کتاب در چهار بخش گرد آمده است.
بخش اول
1-فلسفه تعلیم و تربیت اسلام: در این فراز، از نخستین حرکتهاى آموزشى در اسلام یاد مىشود و از نقش محورى قرآن در تشویق و برانگیختن مسلمانان به دانشآموزى سخن مىرود و یاد مىآید که خداوند، خود معلم و مربى حقیقى بندگان است و پیامبران با ابلاغ خواست پروردگار به مردم در واقع آنها را آموزش دادهاند، پس پیامبران و از جمله پیامبر اسلام(ص)-مستقیم یا غیرمستقیم-رسالت معلمى نیز داشتهاند. قرآن و سنت دو رکن پىنهادى فلسفه تعلیم و تربیت اسلامى است. از ویژگیهاى این فلسفه تربیتى آن است که به دنیا و آخرت توجه دارد، یادگیرى را وظیفه و مسئولیت دینى همگان مىداند و از همه مىخواهد از دانش، رضایت بارى را بخواهند، آموزش و آموزگارى و فراگیرى بسیار ارزشمند است و دانشمندان وارثان پیامبران بهشمارند.
از بررسى تاریخ تعلیم و تربیت اسلامى برمىآید که این مقوله از روزگار حضرت رسول(ص)مورد توجه بوده است و در روند رو به رشد خویش، از یاوریهاى مربیان بزرگ مسلمان، سود برده است.
کاوش در آثار تربیتى بازمانده از کسانى چون نمرى، زرنوجى، غزالى، ابن خلدون، حاجى خلیفه و دیگران، نشان مىدهد که آموزش و پرورش اسلامى، هماره برآوردن چهار هدف زیر را خواسته است: هدف دینى، هدف اجتماعى، لذت فکرى و هدف مادى.
2-تعلیم و تربیت از دیدگاه دانشمندان مسلمان: گسترش و پیشرفت آموزش و پرورش در اسلام، برآمد تلاشهاى دانشمندانى است که در این راه مغز سوختند و رنجها بردند. این فرهیختگان دیدگاههاى تربیتى خود را گاه در لابهلاى دیگر مطالب آوردهاند و گاه در اینباره آثارى جداگانه پرداختهاند.
از آنجا که آثار تربیتى این فرزانگان، بخشى ارزنده از تاریخ مکتوب تعلیم و تربیت اسلامى است، در اینجا گوشههایى از اندیشههاى تربیتى شمارى از آنها به کوتاهى شرح مىشود، یعنى؛ ابن سحنون(160-240 ه)، جاحظ(159-255 ه)، اخوان الصفا(قرن چهارم هجرى)، فارابى(258-329 ه)، قابسى(329-403 ه)، ابن مسکویه(در گذشته 421 ه)، ابن سینا(370-428 ه)، عنصر المعالى کیکاوس بن وشمگیر(قرن 5 هجرى)، نمرى(قرن 5 هجرى)، نظام الملک(408-485 ه)، غزالى(450-505 ه)، ابن باجه(قرن ششم هجرى)، ابن طفیل(قرن ششم هجرى)، زرنوجى(قرن ششم هجرى)، عبدرى (قرن هفتم هجرى)و ابن خلدون(732-808 ه).
3-مراکز آموزشى اسلام: آموزش و پرورش اسلامى به دو دوره تقسیم مىشود؛ دورۀ نخست که بر تلاشهاى فردى متکى بود و به ایجاد مدرسه و گسترش آن انجامید و به قرن چهارم کشید؛ و دورۀ دوم که در آن حکومتها با خواستهاى سیاسى-مذهبى به پشتیبانى از مدارس روى کردند. مدارس دورۀ نخست یا عمومى بودند و یا خصوصى؛ مدارس عمومى در خدمت تعلیم و تربیت همه مردم بودند و در قالب مکتب و مسجد در سراسر جهان اسلام گسترش یافتند. مکتب دو گونه بود در یکى تنها خواندن و نوشتن یاد داده مىشده که پیشینهاش به پیش از اسلام مىرسید و در دیگرى قرآن و مسایل دینى تدریس مىشد که از زمان پیامبر(ص)پاگرفت. مکتبخانه اندکاندک گسترش یافت و حتى به روستاها راه پیدا کرد.
در زمان پیامبر(ص)مردم براى آموزش علم و دین در مساجد حلقۀ درس برپا مىکردند. مسجد مرکز آموزش عالى بود و فراگیران پس از آموزشهاى مکتبى به حلقههاى درس در مساجد راه مىیافتند. در مسجد گذشته از معارف دینى، ادبیات، نجوم و پزشکى هم آموزش داده مىشد. مساجد در گسترش فرهنگ اسلامى بسیار مؤثر افتادند و برخى از دانشگاههاى بزرگ جهان اسلام در اصل مسجد بودهاند.
مدارس خصوصى شامل، مدارس دربارى، کتابفروشیها، خانه دانشمندان، محافل علمى ادبى و صحرا و چادرها بوده که در هریک بگونهاى و در سطوحى خاص افراد را آموزش مىدادند و به تربیت آنها مىپرداختند و پاى هرکسى به برخى آنها گشوده نمىشد.
4-سازمانهاى پژوهشى: بیت الحکمۀ بغداد و دار العلم قاهره دو مرکز تحقیقاتى جهان اسلام بوده که دانشمندان رشتههاى گوناگون علمى در آنها گرد مىآمدند و به مطالعات و تحقیقات عالى مىپرداختند. این دو مرکز در آشنایى جهان اسلام با فرهنگ علمى هلنى، هندى، ایرانى و مسیحیان نسطورى بسیار دخیل افتاد و نهضت ترجمه در آنها پاگرفت.
وجود این دو مرکز بود که به گسترش و تعمیق علوم عقلى و نقلى در جهان اسلام انجامید. در این دو مرکز دانشهاى دنیایى در کنار دانشهاى دینى کاویده مىشد و دانشمندان از آزادى نسبى درخورى برخوردار بودند و تعصبات مذهبى چندان در آنها دیده نمىشد؛ و از قضا آنچه به مرگ این دو مرکز انجامید، تعصبات مذهبى کسانى چون نظام الملک است که هرگز در این دو مرکز فعالیت علمى نداشتهاند.
5-مدارس عالى: مدرسه و مدرسهسازى، بیشتر زادۀ تعصبات مذهبى اهل سنت است چهار فرقۀ حنبلى، مالکى، حنفى و شافعى، براى حمایت از دیدگاههاى خود مدرسه بنا مىکردند. این مدارس بیشتر به دست دولتمردان سامان مىگرفت و از سوى آنها حمایت مىشد. دربارۀ تعیین نخستین مدرسه، همداستانى نیست؛ اما امروزه پذیرفته شده است که دستکم یکصد سال پیش از نظام الملک و مدارس نظامیهاش، در جهان اسلام مدرسه عالى وجود داشته است، با این همه باید پذیرفت که در زمان نظام الملک است که دولت رسما متولى مدارس شد و آنها را با هدفهاى مذهبى و سیاسى خود همسو کرد و تحولى زیرساختى در اداره و امکانات مدارس رخ داد. چنین مىنماید که نظامیهسازى از نیشابور آغاز شد و با ساخت نظامیۀ 60 هزار دینارى بغداد، به اوج رسید. در آن روزگار مدارس نظامیه چنان گسترش یافت که در دورافتادهترین سرزمینهاى اسلامى هم مىشد از آنها اثرى یافت.
نهضت مدرسهسازى پس از نظام الملک پى گرفته شد، بگونهاى که در قرن هفتم هجرى در سراسر جهان اسلام مدرسه وجود داشت. صلاح الدّین ایوبى، نورالدین زنگى و مستنصر خلیفه عباسى، از جمله کسانى بودند که به رقابت با نظامیهها برخاستند و ایوبیه و نوریه و مستنصریه ساختند.
6-کتابخانهها، مراکز آموزشى: با گردآورى کتاب از جاىجاى جهان اسلام به دستور خلفا و گاه به خواست شخصى علاقهمندان کتاب، نخستین شالودههاى کتابخانهها نهاده شد و در اندکزمانى کتابخانههایى بزرگ و مجهز پاگرفت. در کتابخانه، وراقى، نسخهنویسى، مرمت کتاب، سالن مطالعه و آرامشگاه وجود داشت. کتابداران از مردان فاضل و گاه دانشمند روزگار خود بودند. کتابها براساس موضوع دستهبندى و در قفسههایى نگاهدارى مىشدند. کتاب براى زمانى معین و در برابر ودیعه امانت داده مىشد. هر کتابخانه داراى فهرستى بود و فهرستنویسى از مشاغل مهم بهشمار مىرفت و به هرکسى واگذار نمىشد. کتابخانه داراى رئیس(خازن)، مترجم، ناسخ، خطاط، جلدساز و کتابدار(مناول)بود.
کتابخانههاى اسلامى را مىتوان در سه گروه جاى داد؛ کتابخانههاى ملى، کتابخانههاى نیمهملى و کتابخانههاى شخصى. از این گذشته بسیارى از مدارس، کتابخانههایى بس بزرگ داشتهاند. نام و شرح سازمان ادارى و شمار کتابها و مراجعهکنندگان و موقوفات و بانیان و سرانجام بسیارى از کتابخانههاى بزرگ اسلامى در تاریخ به یادگار مانده است.
توجه به آموزش حرفهاى از دوران پس از مکتب و اشارۀ مربیان بزرگ مسلمان به اهمیت اینگونه آموزش، آموزش زنان، چگونگى و اندازۀ آن، زنان معلم و زنان دانشمند، همدرسى دختران و پسران، موقوفات و نقش آنها در گسترش آموزش و پرورش اسلامى دیگر بحثهاى این بخش است.
بخش دوم. برنامههاى تحصیلى
1-برنامه تحصیلات مقدماتى در مدارس عمومى(مکتبخانهها): گرچه آغاز آموزش در مکتبخانهها را هفتسالگى یاد کردهاند، براى این کار سن معینى در کار نبوده است. اساس آموزش مکتبى قرآن و شامل روخوانى و حفظ بوده است. حفظ اشعار مناسب، آموزش نوشتن، شمارش اعداد و آشنایى با مفاهیم ساده ریاضى، حکایات عرب و یادگیرى اصول دین اجبارى بوده است. پس از این، صرف و نحو، کتابت، خطابه، ادبیات و تاریخ اسلام مىآموختند. گفتنى است که برنامه آموزشى مکتبخانهها در سرزمینهاى اسلامى یکنواخت نبوده است و مسلمانان در شرق، اندلس، غرب و شرق آفریقا روشهاى گوناگونى در آموزش داشتهاند که در آثار کسانى چون ابن عربى و ابن خلدون بدانها اشارت رفته است.
2-برنامه تعلیمات خصوصى: این برنامهها بیشتر در دربار خلفا اجرا مىشده و تابع خواست پدر و مادر فرزندان بوده است. با این همه مؤدبان(معلمان دربارى)در آموزش قرآن، ادبیات، احکام شرعى، هنر سخنورى، تاریخ و ریاضیات کوتاهى نمىکردند. شنا، اسبدوانى و تیراندازى هم از آموزشهاى دربارى بوده است.
3-موضوعات علمى در برنامههاى آموزشى: درست است که محور آموزشهاى اسلامى علوم نقلى بوده است؛ اما با آشنایى جهان اسلام با دیگر فرهنگها و گسترش زمینههاى اجتماعى و سیاسى، دانشهاى زیر در حوزۀ آموزشهاى اسلامى درآمد: صرف و نحو، تفسیر، لغت، فرهنگ نامهنویسى، بلاغت، شعر، فلسفه، کلام، عرفان، طب، ریاضى، نجوم، داروسازى، هندسه، تاریخ، ملل و نحل، دبیرى و امور ادارى، منطق، موسیقى، هیأت، شیمى، جغرافى، اعداد، مناظر و مرایا، نثر، قرائت، حساب، جبر، سیاست، اخلاق، طبیعیات، جدل، مناظره، مساحى و زراعت.
بخش سوم. معلم و تعلم در اسلام
1-معلم: در آموزش اسلامى، آموزگار جایگاهى والا دارد و به مراتب مهمتر از کتاب است. با تأسیس و گسترش مدارس، بر نقش و اهمیت آموزشى آموزگاران و استادان افزوده شد. معلمان چند گروه بودهاند و هریک کار و وظیفهاى ویژه داشته است. دید مردم و حتى دانشمندان به معلمان یکسان نبوده است؛ بمثل، معلم(مکتبدار) را بسیارى کسان بد گفتهاند و از احمقان شماردهاند، در حالى که مؤدبان و مدرسان را بزرگ داشتهاند. ردهبندى معلمان اینگونه بوده است که به آموزگاران مکتبخانه معلم، به مربیان دربارى مؤدب و به معلمان آموزشهاى عالى مدرس مىگفتند که هریک از موقعیت اجتماعى و علمى ویژهاى برخوردار بوده است. شیخ، استاد و امام نیز از مناصب عالى آموزشى بوده است. وضع مالى معلمان، لباس ویژۀ آنها، دستمزد معلمى، مدرسان بزرگ نظامیه بغداد، اتحادیه معلمان و اجازه، اشارت دیگر این بحث است.
2-متعلمان: در زبان عرب، دانشجو را طالب مىخوانند. فقیه و تملیذ نیز با اندکى تفاوت به همین معنا آمده است. کودک دبستان را مبتدى، آنکه را در مرحلۀ بالاتر است مفید و کسى را که آموزش عالى مىبیند منتهى مىگویند. کودک پس از گذراندن آموزشهاى مقدماتى، براى ادامه تحصیل یا به حلقۀ درس استادى مىرفته و یا به سیر و سیاحت(رحله)مىپرداخته و یا به مجالس و محافل علمى و ادبى ره مىیافته است.
جایگاه و ارزش شعر علمى در فرهنگ آموزشى اسلام، شمار فراگیران، اصل مساوات در تعلیم و تربیت، حلقههاى درس، امکانات دانشجویى براى تحصیل، بازى و سرگرمى و نقش آن در تسهیل و تلطیف آموزش نکات پایانى این گفتار است.
بخش چهارم. مقررات و آداب مدارس
1-وسائل و روشها در تعلیم و تربیت اسلامى: مدارس اسلامى بسیار ساده بود با کفپوشى از حصیر و گلیم. معلم و شاگردان کفشهاى خود را بیرون محل درس ردیف مىکردند و استاد پشت به ستونى مىنشست و شاگردان در دو سوى او زانو مىزدند و حلقهاى مىساختند. بحثها با حمد خدا و ستایش رسول(ص)آغاز مىشد و معلم متن را مىخواند و شاگردان گوش مىدادند، سپس متن خوانده شده شرح و تفصیل مىشد و با پرسش و پاسخ، درس به انجام مىآمد.
در برنامه آموزشى محدودیت زمانى وجود نداشت. مدرسان براى آموزش بهتر، موضوع درس را به اجمال بررسى مىکردند و از مطالب جانبى مىپرداختند و با تکرار مطلب به وضوح آن مىافزودند و سرانجام آن را خوب شرح مىدادند و حلاجى مىکردند.
حافظه در آموزش اسلامى نقش مهمى داشته است و دربارۀ پرورش آن و پیشگیرى از فراموشى در متون اسلامى سخنها رفته است؛ البته این به معناى نفى و انکار آموزش برپایۀ تعقل و تفکر نیست، چنانکه ابن خلدون و زرنوجى از آموزش برپایه تعقل و تفکر یاد کردهاند.
در نظام آموزشى اسلام به آموزش حرفه، بازى، انضباط فردى، تعطیل درسى در بعد از ظهر پنجشنبه و روز جمعه، رعایت اصول بهداشت فردى در آموزش چون راست نشستن، تنظیم فاصلۀ کتاب با چشم بخوبى توجه مىشده است.
2-مقررات و آداب مدارس: شرح وظایف و رفتار معلمان، وظایف و اوصاف فراگیران، تربیت و انضباط اطفال، سن آموزش و عوامل مؤثر آموزشى، برشماردن چکیده مشخصات آموزش و پرورش اسلامى در قرون وسطى و معرفى کوتاه 33 اثر کلاسیک در تعلیم و تربیت اسلامى نکتههاى یاد شده در فراز انجامین این کتاب است[۱]
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص110-117
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش