تاریخ برنامه ریزی درسی در ایران
تاریخ برنامه ریزی درسی در ایران | |
---|---|
پدیدآوران | موسیپور، نعمتالله (نویسنده) |
ناشر | همرخ نگاشت |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ش |
شابک | 9ـ3ـ93772ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
تاریخ برنامه ریزی درسی در ایران تألیف نعمتالله موسیپور؛ برنامهریزی درسی ایران بهمثابۀ سرنوشت عام برنامهریزی در هالهای از حکایت نامحدود حکومت پهلوی و امید فراوان به موفقیت آن متولد شد. حکومت پهلوی برای کسب پیشرفت «چشم به علم» دوخته بود؛ اما علم جدید را بدون توجه به گذشتۀ آن در ایران مدنظر داشت. با علم همانگونه رفتار میشد که با انتخاب «فامیل» برای جامعۀ بدون فامیلی ایران.
ساختار
کتاب در ده فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
تاریخ دورۀ معاصر ایران، تجربۀ تقابل دو اندیشۀ «خودیماندن» و «دیگریشدن» در زیر سلطۀ استبداد است. جوهرۀ «خودیماندن» را صبر و مدارای مبتنی بر تفکر و تجربه تشکیل میدهد که با اعتماد به خویش آمیخته است و دل در گرو تحول از درون دارد. در ایران معاصر دو نوع نگاه متفاوت به این موضع ظهور یافت که هر دوی آنها با باستانگرایی و تاریخستایی آمیختهاند؛ اول ایرانگرایی و دوم اسلامگرایی. در عرصۀ برنامهریزی درسی ایران نیز همین جدال را بهروشنی میتوان مشاهده کرد. هرچند درک این تقابل با گذر از بازار تربیت و برنامۀ درسی سهلتر ممکن میشود، اما کنکاش دقیق در وقایع برنامهریزی درسی نیز تجلیبخش این واقعیت است.
برنامهریزی درسی زمانی در ایران متولد شد که نگاه امیدبخش به علم مدرن و مرجع و مأخذ آن یعنی غرب آغاز شده بود؛ اما به سرعت باستانگرایی ایرانی به موضع حاکم بر نظام تربیت و برنامۀ درسی تبدیل شد و استقلال در لوای آن، روح حاکم را شکل داد. این رویکرد با نگاه مثبت به غرب و علم مدرن، درصدد احیای عظمت گذشتهای بود که گرچه عمل تربیتی آن را از همه حیث واجد ارزشی برای روایت نمیشمرد، باور داشت با گزینش آن میتواند به طرحی نو دست یابد.
برنامهریزی درسی ایران بهمثابۀ سرنوشت عام برنامهریزی در هالهای از حکایت نامحدود حکومت پهلوی و امید فراوان به موفقیت آن متولد شد. حکومت پهلوی برای کسب پیشرفت «چشم به علم» دوخته بود؛ اما علم جدید را بدون توجه به گذشتۀ آن در ایران مدنظر داشت. با علم همانگونه رفتار میشد که با انتخاب «فامیل» برای جامعۀ بدون فامیلی ایران.
در عرصۀ برنامهریزی درسی ایران، تأسیس «دارالفنون»، تصویب «قانون اساسی معارف»، تشکیل «سازمان کتابهای درسی ایران» و تصویب برنامۀ درسی ملی جمهوری اسلامی ایران چهار رخداد مهم به شمار میآیند و با فاصلۀ تقریباً نیمقرن از یکدیگر، بنیاد یک دیدگاه و رویکرد را شکل دادند که امروزه از آن با عنوان «برنامهریزی درسی متمرکز یا دولتی» یاد میشود.
در فصل نخست این کتاب به بینش بنیادین و برساخت مسئلۀ برنامهریزی درسی در ایران پرداخته شده است و مفاهیم این مسئله شرح داده شده است.
در بحث از تاریخ تربیت و برنامۀ درسی، پاسخگویی به این سؤال مطرح است که این پدیدۀ مهم حیات بشر چه تجربیاتی را با خود دارد؟ یعنی تربیت و برنامۀ درسی در طول تاریخ چگونه کشت شده، ریشه دوانده، رشد کرده و به این قامت رسیده است؟ در فصل دوم کتاب بسترهای برنامهریزی درسی در ایران بررسی شده است. برای تحلیل تحولات تربیت و برنامۀ درسی از طبقهبندی چهارگانۀ رایج در فهم تحولات و تاریخ اروپا استفاده شده است که تانر و تانر آن را به کار گرفته است. این چهار دوره شامل دوران تمدنهای باستانی یا عصر باستان، قرون وسطی، دوران نوزایی و دوران نوین است.
در شکلگیری نظام نوین آموزش و پرورش ایران دو دسته از عوامل نقش اساسی داشتهاند؛ اول عوامل مربوط به آشنایی ایرانیان با فرهنگ و تمدن اروپا و دوم عوامل مربوط به تجددطلبی و هویتجویی ایرانی. در فصل سوم به برخورداریهای تربیت و برنامۀ درسی ایران پرداخته شده است و ویژگیهای اساسی تربیت و برنامۀ درسی قدیم و نوین ایران و همچنین طبقهبندی دورههای تربیت و برنامۀ درسی در ایران بررسی شده است.
بنبانگذاری برنامهریزی درسی ایران بنایی است که کثیری از اشخاص در زمانی بسیار در آن مشارکت داشتهاند. برای معرفی بنیانگذاری برنامهریزی درسی در ایران، در فصل چهارم به زمان معاصر بسنده شده است. در تکوین گستره و قلمروی برنامهریزی درسی نوین ایران نقش بارز چند گروه از اشخاص را میتوان متمایز ساخت و نشان داد: مؤسسان برنامهریزی درسی، معلمان برنامهریزی درسی، و متخصصیان برنامهریزی درسی که در این فصل به این سه گروه پرداخته شده است.
ایرانیان پس از آشنایی با نظامهای نوین آموزشی درصدد برآمدند تا از آن بهرهمند شوند و برنامهریزی درسی را با «عمل» آغاز کردند. با «ایجاد ساختار و انتقال دانش» آن را ادامه دادند و با «تربیت متخصص و توسعۀ منابع انسانی» به آن استحکام بخشیدند و به نظر میرسد در تلاشاند با «تولید دانش» هویت مدنظر را رقم زنند. این پنج واقعیت را میتوان دورههای تحول برنامهریزی درسی در ایران دانست که دامنۀ زمانی و نام آنها بدین شرح است: دورۀ آشنایی، دورۀ عملگرایی، دورۀ تکوین هویت علمی، دورۀ تحکیم پایههای هویتی، دورۀ ناامیدی از نقشآفرینی تخصصی. این پنج دوره در فصل پنجم بررسی شده است.
نوع انتخاب و تصمیم در حوزۀ عمل سیاستگذاری تربیت و برنامۀ درسی، حوزۀ پوشش و عمل سایر سطوح را مشخص میکند. هیچ قاعدۀ مشخصی برای تعریق حدود و تعیین اختیارات سیاستگذاری نمیتوان وضع کرد؛ مگر آنکه آن را تابعی از فرهنگ سیاسی قلمداد کرد. سیاستهای برنامۀ درسی متوجه موضوعاتی هستند که برای اقدام به برنامهریزی درسی، پیشینی محسوب میشوند و تصمیمگیری دربارۀ آنها نیازمند لحاظکردن متغیرها و عواملی است که به طور معمول از جایگاه نظر یک برنامهریز امکان مشاهدۀ آنها وجود ندارد. در فصل ششم به سیاستگذاری برنامۀ درسی در ایران پرداخته شده است.
نوع آموزش و نظام برنامهریزی درسی به موضوع «تعلق یا وابستگی» آن مربوط است. این بدان معناست که متکفل آموزش و نظام برنامهریزی درسی کیست؟ فصل هفتم کتاب اختصاص به بررسی زمان و ساختار آموزش و برنامۀ درسی در ایران دارد.
امتحان یکی از واقعیتهای آموزش نوین است که به ارزشیابی یادگیری شاگردان اختصاص دارد. «اعتبارسنجی» و «ارزشیابی» دو مفهوم متفاوت در فرایند برنامهریزی درسی هستند که در فرایند عمل دارای ماهیت مشابه میباشند. در فصل هشتم به بررسی امتحان، اعتبارسنجی و ارزشیابی برنامۀ درسی در ایران پرداخته شده است.
تولید و اجرای برنامۀ درسی در ایران موضوعی است که فصل نهم بدان اختصاص یافته است. در این فصل سابقۀ تولید برنامۀ درسی در ایران، تحولات عناصر برنامۀ درسی در ایران و تحولات اجرا و تغییر و تعالی برنامۀ درسی در ایران بررسی شده است.
یکی از ابزارهایی که در دنیای مدرن برای ساختن جهان و انسان لازم است، «آیندهشناسی» است. کوشش در حوزۀ مطالعات آینده برنامۀ درسی به آیندهشناسی کمک میکند. آموزش و برنامۀ درسی ایران بیش از هر چیز نیازمند این نوع مطالعات است تا شاید کسانی را برای تحقق موضوعی یا ممانعت از آن تحریک و بسیج کند و به فعالیت وادارد. در فصل پایانی کتاب حرکت آیندۀ مؤلفههای اساسی آموزش و برنامۀ درسی در ایران ترسیم شده است.[۱]
پانويس