تاریخ ایران: از رضا شاه تا انقلاب اسلامی
تاریخ ایران: از رضا شاه تا انقلاب اسلامی | |
---|---|
پدیدآوران | آوری، پتر (نویسنده)
ثاقبفر، مرتضی (مترجم) همبلي، گاوين (نویسنده) ملوين، چارلز پتر (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | تاريخ ایران: دوره پهلوی، از رضا شاه تا انقلاب اسلامى |
ناشر | ایران - تهران |
مکان نشر | جامى |
سال نشر | مجلد1: 1388ش , |
شابک | 978-964-7468-97-8 |
موضوع | ایران - تاريخ - پهلوی، 1304 - 1357 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 1476 /ت2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تاریخ ایران: از رضا شاه تا انقلاب اسلامی، کتابی است حاصل مجموعه مقالاتی از اساتید تاریخ دانشگاه کمبریج. این نوشتار در واقع ترجمه دفتر دوم از جلد هفتم، از مجموعه تاریخ کمبریج «The combridg history of iran»، به حساب میآید که توسط پتر آوری، گاوین همبلی و چارلز ملوین به نگارش درآمده است و توسط مرتضی ثاقبفر به فارسی ترجمه شده است. محتوای این کتاب به بررسی تاریخ ایران از زمان رضا شاه تا انقلاب اسلامی در چهار بخش کلی: شروع حاکمیت رضا شاه، سیاست خارجی ایران، تحولات اقتصادی و اجتماعی و زندگی دینی و فرهنگی مردم در این دوره پرداخته است.
ساختار
کتاب، با یادداشت مترجم آغاز شده و مطالب آن در چهار بخش کلی و یازده فصل زیربخش آن مطرح شده است که در هرکدام از فصول، مطالب مرتبط با آن و مستندات تاریخی مربوطه ارائه گردیده است.
گزارش محتوا
مترجم کتاب در یادداشت خویش، به نکات حائز اهمیتی اشاره میکند: اگر خواننده ایرانی به اندازه کافی از تاریخ معاصر ایران آگاهی نداشته و در این کتاب بهژرفی ننگرد، در مورد نقش بریتانیا، با ظاهری بیطرفانه روبهرو میشود که در واقع زیرکانه در نکات حساس میلغزد و میگریزد و نقش بریتانیا را کمابیش حقبهجانب و معصومانه جلوه میدهد؛ بهعنوان نمونه، در مورد نادر شاه، با همه استدلالهای ظاهرا درست، چون این پادشاه دلاور دو گناه بزرگ مرتکب شد که برای استعمار بریتانیا نابخشودنی و خطرناک بود، یکی کوشش او برای وحدت شیعه و سنی و در نتیجه کندن ریشه اختلافات در خاورمیانه و ایجاد وحدت در میان مسلمانان و دوم فتح آسان هندوستان که بریتانیا را در مورد نقش آینده ایرانیان نگران میساخت، لذا خواننده ایرانی حق دارد نسبت به لحن تحقیر و حتی اهانتآمیز نویسنده در مورد نادر شاه و حتی چرایی و چگونگی جنون و مرگ او بدگمان شود[۱].
بخش نخست کتاب در باب ظهور و بقای حکومت رضا شاه و محمدرضا پهلوی است که در دو فصل ارائه شده است. فصل اول در مورد حکومت رضا شاه است. در هفتههای آغازین سال 1303 که حیثیت شخصی رضا خان با لشگرکشی به خوزستان به اوج رسیده بود، مجلس در آبان 1304 به خلع سلسله قاجاریه رأی داد و قرار شد رضا خان بهعنوان رئیس دولت انجام وظیفه کند و سرانجام در آذر 1304 مجلس مؤسسان تشکیل شد و به اتفاق آرا، رضا خان به پادشاهی منصوب شد. در 24 آذر رضا خان نسبت به رعایت قانون اساسی مشروطه، حمایت از مذهب تشیع و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور سوگند یاد کرد و حکومت سلسله پهلوی آغاز شد و با توسل به عوامل ناعادلانه و استبدادگونه توانست خود را بر سر قدرت نگه دارد و بیتردید اوضاع و احوال خارجی نیز در ظهور رضا شاه و موفقیت او در حفظ قدرت سهم داشتند؛ بااینحال نگارنده بر این باور است که علت اساسی ظهور و باقی ماندن او در قدرت را باید در شرایط درونی کشور که در آن زمان حاکم بود، جستجو کرد؛ در عدم قابلیت سیاسی و عدم صلاحیت مردم و در مبارزات شدیدی که مانع از مقاومت همگانی در برابر اعمال دیکتاتوری شدند و به واقع رضا شاه، بهایی بود که ایران میبایست برای اتکای بیجا در سازگاری سیاسی و اجتماعی خود بهعنوان یک دولت ملی جهت ورود به منزلت جامعه غربی میپرداخت[۲].
فصل دوم در مورد حکومت محمدرضا شاه است، که نگارنده با تشریح وضعیت سیاسی آن زمان و ضعف و ناتوانیهای محمدرضا شاه در اداره حکومت، به گرفتاریهای دامنگیر حکومت اشاره و سپس ماجرای چیرگی احمد قوام و علل ظهور و سقوط مرحوم مصدق را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. در ادامه به جریانات گوناگون اتفاقافتاده در کشور، که زمینهساز و مقدمه آغاز انقلاب اسلامی بود، اشاره میکند. نویسنده بر این باور است که مهمترین عواملی که در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی مؤثر افتاد، چنین عواملی بود:
- لجاجت محمدرضا شاه در توسعه شتابان فراتر از گنجایش کشور.
- ایجاد ارتشی که کشور به آن نیازی نداشت و هزینه آن را نمیتوانست بپردازد.
- فساد رایجی که سطوح بالای حکومت را فراگرفته بود.
- غبطه و احساس نارضایتی و ازخودبیگانگی جوانان و قشر تحصیلکرده.
- بیاعتنایی تحقیرآمیز شاه به فرهنگ مذهبی و سنتی[۳].
بخش دوم کتاب در باب سیاست خارجی ایران است. در حدود صد سال گذشته یکی از جنبههای مهم روابط خارجی ایران مداخله بیگانگان در امور داخلی و خارجی کشور بوده که از سوی ایرانیان با واکنشهای متفاوتی روبهرو شده است و از نظر نگارنده سه عامل عمده نقش تعیینکنندهای در این امر داشته است:
- افزایش اهمیت استراتژیک اقتصادی ایران بهعنوان یک تولیدکننده نفت در منطقهای که قدرتهای بزرگ بر سر آن با هم رقابت داشتهاند.
- ویژگیهای ملی ایران بهعنوان یک کشور عمدتاً شیعه، اما از لحاظ اجتماعی جامعهای ناهمگون.
- نیاز فرمانروایان ایران به اطمینان خاطر از ادامه حکومت خویش و فرمانروایی کارآمد بر ایران در چنین اوضاع و احوالی.
بنا به باور نویسنده، رضا شاه در درجه نخست، سربازی خودساخته بود که در مورد سیاست خارجی از وضع آشفته کشور و موقعیت تحقیرآمیز ایران بهعنوان بازیچه رقابت میان روس و انگلیس رنج میبرد. او میخواست ایران را از سقوط نجات دهد و هویت ملیاش را به آن برگرداند. او بر ایجاد موازنه در هدایت روابط خارجی، ایجاد وحدت ملی، ثبات و تجدد با وجود یک رهبر متمرکز تأکید میورزید. او اعتقاد داشت که فقط ایرانیان میتوانند امور خود را اداره کنند و از آسیب بیگانگان که معلول ضعف داخلی بود بپرهیزند.
پس از رضا خان، محمدرضا شاه، از جهت ثبات در سیاست خارجی از قوام لازمی برخوردار نبود و پس از جنگ جهانی و تا پیش از بیرون رفتن قوای خارجی از ایران، دولت ایران چندان نمیتوانست مستقل از نیازها و تمایلات ایشان عمل کند؛ در نتیجه بهدشواری میتوان گفت که ایران طی سالهای جنگ، سیاست خارجی پایداری داشته است و پس از جنگ تا حد کمی دولت ایران توانست مهار اداره سیاست خارجی خود را به دست گیرد[۴].
بخش سوم کتاب، در باب تحولات اقتصادی و اجتماعی ایران است، که در دو فصل توسعه اقتصادی و صنعت نفت ایران ارائه گردیده است.
خارجیانی که پیش از سال 1291 به ایران سفر کردهاند، اوضاع اقتصادی این کشور را رو به انحطاط توصیف کردهاند و حتی در سال 1934 ارزیابی اروپاییان از اقتصاد ایران این بود که این کشور از اقتصاد جدید بهکلی دور مانده است. در پی به قدرت رسیدن رضا خان بهعنوان فرمانده کل قوا و وزیر جنگ، کشور بهسرعت به این نتیجه رسید که برای پیشرفت اقتصادی نیاز به استخدام برخی کارشناسان اقتصادی آمریکا برای تغییر و اصلاحات اقتصادی دارد که از جمله آن اقدامات اصلاح وضع کلی آشفته و ناکارآمد نظام مالیاتی بود.
در زمان محمدرضا شاه اوضاع اقتصادی کمی رو به بهبودی میرفت و درآمد کارگزاران اقتصادی رو به افزایش بود؛ شاه در مهار مخالفت سیاسی با حکومت خود کاملا موفقیت داشت. اما پس از افزایش ناگهانی درآمد نفت از سال 1352 پیوندهای میان خطمشیهای اقتصادی و سیاسی حکومت رو به سستی نهاد، تااینکه در سالهای 1356 و 1357 بهکلی گسسته شد. قابل توجه است که رژیم شاه درست طی همین دو سال سقوط کرد. البته نیروهای قدرتمند دیگری نیز در ایجاد این وضع مؤثر بودند، اما همبستگی نزدیکی میان وضع بد اقتصادی و ناآرامی سیاسی طی سالهای 1356 و 1357 وجود داشت[۵].
صنعت نفت ایران، بهویژه بهعنوان منبع ارز خارجی و عاملی برای توسعه صنعتی، نقش برجستهای در اقتصاد ایران نوین بازی کرده است. مهمترین سهم صنعت نفت در اقتصاد ملی در اواخر دهه 1340و بهخصوص در سالهای 1346 تا 1353، یعنی هنگامی بود که ایران رهبری تولید خاورمیانه را به دست داشت. نگارنده در این بخش به دوره اعطای امتیازهای نفتی و ویژگیها و آثار هریک از آنها اشاره و هریک را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد و سپس در مورد ملی شدن صنعت نفت و تشکیل کنسرسیوم نفتی و تأثیر آن بر روابط خارجی ایران، سخن به میان آورده و این موضوع را به شرح و تفصیل مینشیند[۶].
بخش نهایی کتاب در باب زندگی دینی و فرهنگی مردم ایران است که نگارنده ابتدا به تحلیل و بررسی نیروهای مذهبی در سدههای گوناگون پرداخته و سپس در مورد تفریحات عمومی، تحولات اجتماعی، مطبوعات و انواع هنرهای ایرانیان در سدههای گوناگون مطالب خود را مطرح میکند[۷].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، در ابتدای کتاب و فهارس فنی در انتهای آن ذکر گردیده است. در پاورقیها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب درج شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.