عمادالدوله، بدیعالملک بن امامقلی
نام | بدیعالملک میرزا عمادالدوله |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | امامقلى میرزا عمادالدوله |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | زنده در 1308ق |
اساتید | میرزا علىاکبر مدرس یزدی |
برخی آثار | الدرة الفاخرة في تحقيق مذاهب الصوفية و المتكلمين و الحكماء المتقدمين |
کد مؤلف | AUTHORCODE22727AUTHORCODE |
بدیعالملک میرزا عمادالدوله (زنده در 1308ق/1891م)، از شاهزادگان و دولتمردان عصر قاجار و صاحب آثاری در حکمت اسلامى است؛ از جمله «عماد الحكمة».
نسب
وی پسر امامقلى میرزا عمادالدوله، پسر محمدعلى میرزا دولتشاه، پسر فتحعلى شاه قاجار بود[۱].
خدمات حکومتی
در منابع شرح حال وی تنها از دوران خدمات حکومتى او سخن رفته است. وی در 1277ق/1860م، نایب الایاله نهاوند شد و در اوایل سال 1291ق/1874م، که پدر وی بهجای طهماسب میرزا مؤیدالدوله برادر بزرگتر خود به حکومت کرمانشاه و کردستان منصوب گردید، وی که در این سال ملقب به «حشمتالسلطنه» شده بود، به نیابت پدر که در کرمانشاه اقامت داشت، به حکومت کردستان رفت[۲].
در 1292ق/1875م، که امامقلى میرزا درگذشت، بدیعالملک بهجای پدر خود به حکومت کردستان و کرمانشاه منصوب گردید و در سال بعد از حکومت هر دو جا عزل شد. در فاصله سالهای 1297ق تا 1298 بار دیگر حکومت کرمانشاه را بهعهده گرفت و از 1305 تا 1306ق نیز حاکم یزد بود[۳].
علایق علمی
بدیعالملک دارای علایق علمى و فلسفى بود و در ادبیات و دانشهای ریاضى، نجوم و جغرافیا نیز دستى داشت[۴].
تحصیلات
وی «المشاعر» ملاصدرا را نزد میرزا علىاکبر مدرس یزدی خوانده بود و آن را تدریس مىکرد[۵] و ترجمه و شرحی به نام «عمادالحكمة» بر آن به فارسی نوشت.
کربن، شخصیت بدیعالملک را ستوده و اثر او را راهنمای خوبى برای درک کتاب «المشاعر» دانسته است. کتاب دیگری که از بدیعالملک برجای مانده، ترجمه و شرحى فارسى است بر رساله «الدرة الفاخرة» عبدالرحمان جامى با عنوان حکمت عمادیه که در واقع تقریر مباحث مدرس یزدی است که بدیعالملک، «الدرة الفاخرة» را نزد او خوانده بود[۶].
تبحر فلسفی
آگاهى بدیعالملک از مباحث فلسفه و حکمت در پرسشهای او از آقا على مدرس زنوزی (متوفی 1307ق/1890م)، حکیم نامدار دوره قاجار نیز نمودار است. آقا على کتاب «بدائع الحكم» را در 1307ق، در پاسخ به پرسشهای هفتگانه بدیعالملک نوشت. آنچه در این اثر بیشتر جلب نظر مىکند، پرسش هفتم بدیعالملک است که حاکى از آشنایى اجمالى او به مکاتب فلسفى و فیلسوفان دورههای جدید اروپاست و آن را باید نمونهای از گامهای نخست ایرانیان در شناخت فلسفههای غربى بشمار آورد. اگرچه ضبط نامهای فلاسفه و آرای منسوب به آنها در گفتار او از دقت کافى برخوردار نیست؛ بااینهمه، از متن نامههایى که در 1306ق/1889م، در زمان حکومتش در یزد برای حاج حسن امینالضرب فرستاده و در آنها خواستار دستیابى به آثار اولن فرانسوی شده است، برمىآید که او دستکم، آشنایى اولیه با زبان فرانسه و آرای این فیلسوف نوکانتى داشته است[۷].
نکته مهم و قابل توجه در اینجا آن است که او برخلاف بیشتر متجددان و روشنفکران زمان خود که به «مکتب تحصلی» اگوست کنت و افکار طبیعىمسلکان قرن 18م، نظر داشتهاند، توجه خود را معطوف به آرای کانتیان جدید در اروپا، خاصه فرانسه کرده است. شاید علت این گرایش، دلبستگى وی به فلسفه اسلامى و ایرانى است و اینکه مکتب کانتیان جدید را با سنت فکری و فرهنگى ایرانیان سازگارتر یافته است[۸].
آثار
- عماد الحكمة؛
- حکمت عمادیه؛
- چهار نامه به حاج میرزا حسن امینالضرب؛
- شانزده سؤال جدید فلسفی از میرزا علیاكبر.