باید شاهنامه خواند: گزارشی نو از داستان ضحاک

    از ویکی‌نور
    باید شاهنامه خواند: گزارشی نو از داستان ضحاک
    باید شاهنامه خواند: گزارشی نو از داستان ضحاک
    پدیدآورانشیرمردی ، سیامک (نویسنده)
    ناشردنیای نو
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک8ـ162ـ172ـ964ـ978
    کد کنگره

    باید شاهنامه خواند: گزارشی نو از داستان ضحاک تألیف سیامک شیرمردی؛ این کتاب دربرگیرندۀ گزارشی نو از داستان ضحاک است. ابتدا نویسنده به گزارش کار ضحاک پرداخته، در بخش دوم داستان جمشید و ضحاک را به نثر امروزین آورده و در پایان نظم این داستان را آورده است.

    گزارش کتاب

    شاهنامه به عنوان بزرگ‌ترین فرهنگ لغت فارسی دری وظیفۀ خود که حفظ و حراست از زبان و هویت ملی ایرانیان بوده را به‌درستی انجام و به‌دور از گزند روزگار به آیندگان تحویل داده است. شاهنامه زمانی نوشته شد که ملیت ایرانی دست‌خوش فتور و تاریخ پرافتخار گذشته کم‌کم رو به فراموشی گذاشته شده بود و هر یک از بزرگان علم و ادب سعی در استفادۀ هرچه بیشتر از لغات عربی در نوشتار و آثار خود داشتند و حاکمان نیز پیرو سیاست اسارت زبانی که در کشورهای دیگر به‌ویژه آفریقای شمالی با موفقیت اجرا کرده و با محو تمدن چندهزارساله، فرهنگ و زبان آنان را نیز عربی نمودند، کمر به نابودی تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی بسته و از هیچ کوششی فرو نگذاشتند که فردوسی توانست با سرودن شاهنامه و استفاده از دامنۀ وسیع کلمات فارسی مانع از هرگونه تعرض و نابودی فرهنگ ایرانی و زبان فارسی دری گردد.

    فردوسی در بخش اساطیری شاهنامه بر خلاف دیگر اساطیر دنیا که کلیۀ کارها و اختراعات و نیک سرنوشت بشر توسط یک خدای خوب و برهم‌خوردن اوضاع و اتفاقات بد به عهدۀ یک خدای بد است، می‌گوید تقدیر و خواست خدایان در سرنوشت انسان جایی ندارد و هرچه هست ـ چه خوب و چه بد ـ نتیجۀ عملکرد انسان‌ها و واکنش نسبت به جهان اطراف است.

    جهان‌بینی فردوسی نمی‌پذیرد که بهشت جمشیدی توسط پروردگار از میان رفته و توسط آفریدگار جهان مردمان به جهنم ضحاکی مهمان شده‌اند، بلکه این هجرت از بهشت به جهنم ابتدا توسط جمشید که پس از تهیه امکاناتی برای رفاه بیشتر مردمان بنا نهاده شد، وی که در این گذر تاریخی همکاری و همدلی مردمان را نادیده می‌انگاشت، به‌ناگاه کوس لمن الملکی زده و خود را خداوندی می‌بیند که هم زاینده است و هم میراننده و با نادیده انگاشتن مردمان خود را در جایگاهی دید که کسی را جرئت نزدیک شدن به حریم قدسی او نبوده و خود را بری از هرگونه نقد و انتقادی می‌بیند.

    داستان‌های شگفت بسیاری در شاهنامه آمده که داستان ضحاک را می‌توان شگفت‌انگیزترین آنان دانست. به طوری که با توجه به شکل و ساخت حکومت‌های توتالیتر و زیاده‌خواه، مشابهت‌های بسیاری برای آن در تمامی اعصار تاریخی تا به امروز را می‌توان جست.

    فردوسی ضحاک را به گونه‌ای روایت می‌کند که بعد از هزار سال که از زمان سرایش آن می‌گذرد، مردمان این سرزمین هر زمان که می‌بینند حاکمی، اهریمن زر و زور و قدرت بر او چیره گشته، در ضمیر خود ضحاک را تداعی نموده و هر آزادی‌خواه و طرفدار عدالتی را کاوه، امروزه نیز می‌توان برابرهای فراوانی در مورد ضحاک و حکومت او و قیام کاوه و فریدون را در تمامی جوامع بشری پیدا نمود.

    این کتاب دربرگیرندۀ گزارشی نو از داستان ضحاک است. ابتدا نویسنده به گزارش کار ضحاک پرداخته، در بخش دوم داستان جمشید و ضحاک را به نثر امروزین آورده و در پایان نظم این داستان را آورده است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها