بازخوانی انتقادی سیاستگذاریهای آموزشی در ایران معاصر
بازخوانی انتقادی سیاستگذاریهای آموزشی در ایران معاصر | |
---|---|
![]() | |
پدیدآوران | میری، سید جواد (نویسنده) خرمینژاد، مهرنوش (نویسنده) |
ناشر | نقد فر |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1398 |
شابک | 7ـ10ـ6682ـ622ـ978 |
موضوع | روان شناسی آموزشگاهی -- ایران |
کد کنگره | LB ۱۵۹۰/۳/م۹ب۲ |
بازخوانی انتقادی سیاستگذاریهای آموزشی در ایران معاصر تألیف سید جواد میری، مهرنوش خرمینژاد، ضروری است که فهم ما از جایگاه آموزش و پرورش به صورت بنیادی و از منظر ارزشگذاری اجتماعی تغییر کند؛ زیرا از بعد نظام اجتماعی پاداش و مجازات نهاد آموزش عالی بالاتر از نهاد آموزش و پرورش در جامعۀ ایران است و این دو نهاد از منظر امتیازدهی نسبت به وزارت نفت یا دیگر وزارتخانهها در ردۀ پایینتر قرار میگیرند. همچنین این دو نهاد از کمدرآمدترینها محسوب میشوند.
ساختار
کتاب در سه بخش تدوین شده است.
گزارش کتاب
یکی از مشکلاتی که در جامعۀ ایران وجود دارد، آن است که هر ایرانی به صورت فردی ذهن خلاقی دارد و دارای نبوغ، خلاقیت، هنرمندی و ... میباشد؛ ولی زمانی که در نسبت با دیگری قرار میگیرد، تخریبی عمل میکند. این کنش رفتاری در ساحت اقتصادی، سیاسی، مذهبی، دانشگاهی و به صورت گستردهتر در جامعه مشهود است. در واقع یکی از مغالطات شایع، مغالطه حمله به شخص است. در این نوع مغالطه ما به جای نقد گفتهها و استدلالهای فرد، خود شخص را نقد میکنیم و برای مخالفت با نظر وی به یکی از خصوصیات فردی او حمله میکنیم یا از منظر دیگر، زمانی که گفتهها و استدلالهای فرد را نقد میکنیم، این رفتار اجتماعی، نوعی تخریب محسوب میشود.
حال این سؤال مطرح میشود که آیا برای تصحیح این الگوهای ذهنی، رفتاری و کنشی، باید سرمایهگذاری را از سطح دانشگاهی آغاز کنیم یا اینکه این نوع الگوها و آگاهیبخشیها به صورت قالبهایی در دوران مهد کودک، پیشدبستان یا دبستان انجام شود؟
بنابراین ضروری است که فهم ما از جایگاه آموزش و پرورش به صورت بنیادی و از منظر ارزشگذاری اجتماعی تغییر کند؛ زیرا از بعد نظام اجتماعی پاداش و مجازات نهاد آموزش عالی بالاتر از نهاد آموزش و پرورش در جامعۀ ایران است و این دو نهاد از منظر امتیازدهی نسبت به وزارت نفت یا دیگر وزارتخانهها در ردۀ پایینتر قرار میگیرند. همچنین این دو نهاد از کمدرآمدترینها محسوب میشوند.
در بخش اول این کتاب به واکاوی وضعیت اندیشه و تفکر در ایران و نسبت آن با تفکر نقادانه پرداخته شده است. بنابراین پرسشهای اصلی در این مطالعه به مفهوم تفکر چیست؟ به چه شیوه اندیشیدن تفکر میگویند؟ زمانی که واژۀ نقد همراه با تفکر میآید، چه مفهومی را به ذهن متبادر میسازد؟ اختصاص دارد. در ابتدای این بخش بحث به جریانات فکری در ایران اختصاص دارد و اینکه آیا در ایران معاصر، دچار یک انحطاط فلسفی و زوال اندیشه و تفکر هستیم؟ آیا تفکر فلسفی در ایران امروز، قادر است در مقابل تغییر و تحولات بنیادین بهویژه در مقابل عقل مدرن و تمدن اروپایی تبیینی ایجاد کند؟ در ادامۀ این بخش به بیان تفاوت بین نقد و انتقاد پرداخته شده است؛ زیرا نادیده گرفتن این تمایز سبب رخدادن رویدادها و مشاجراتی در سطح جامعه میشود. در ادامۀ این مطالعه نیز مدلی تحلیلی ارائه شده است مبنی بر اینکه تغییر و تحولاتی که در پس مفهوم انسان رخ داده و نیز تفکر نقادانه معطوف به این تغییرات بنیادین بررسی شود. همچنین در این بررسی دال مرکزی، آموزش تفکر نقادانه به کودکان در نهاد آموزش و پرورش است؛ بنابراین به بررسی تمایز مفاهیم کودک و کودکی پرداخته شده و شاخصههای پدیدارشناسانۀ کودک بررسی شده است.
با بیان نظریۀ قطرهچکانی و استناد به آن در آموزش تفکر نقادانه به کودکان و نوجوانان میتوان اینگونه استدلال کرد که وجود انسان صرفاً مبتنی بر ایدۀ ذهن نیست؛ بنابراین در این کتاب به مؤلفۀ دیالکتیک ذهن و دل پرداخته شده و اینکه نباید به مؤلفههای ذهن و دل به صورت مجزا در ساختار آموزش و پرورش تأکید کرد. بنابراین در بخش دوم با طرح نظریۀ لیپمن در حوزۀ تعلیم و تربیت به این نکته اشاره شده که کودکان ویژگی لازم را برای تفکر فلسفی دارند؛ بنابراین ضرورت دارد آنان در فضایی مبهم و البته مدیریتشده فرار گیرند. همچنین پرسشهایی که در این متن عنوان میشود، این است که چگونه میشود بین سنت فکری ایران در حوزۀ فلسفه یا متاتئوری و تغییر و تحولات جهانی در نظام آموزشی ارتباط برقرار کرد؟ و نیز چرا در ایران، نظام آموزش و پرورش مبتنی بر خوانشهای فلسفی شکل نگرفته است؟
در بخش پایانی این کتاب به چگونگی سیاستگذاری در حوزۀ آموزش پرداخته شده و پرسشی که عنوان میشود این است که آیا در ایران، سیاستگذاری به معنای واقعی آن وجود دارد؟ و آیا نظام آموزش و پرورش ایران متکی به پشتوانۀ معنایی برای برنامهریزی است؟ همچنین در ادامۀ بحث، نقش معلمان در آموزش تفکر نقادانه بررسی میشود و تأکید بر آن است که نقش معلم در آموزش تفکر نقادانه در یک ساختار، معنا پیدا میکند. در پایان این بخش هدف، بررسی ارتباط بین اندیشیدن نقادانه با توسعه و بازسازی جامعۀ ایران است و مفهوم نوین نهاد آموزش و پرورش، معادل نوسازی جامعه ذکر شده است. بنابراین ضرورت دارد به دانشآموزان آموزش داده شود که به حقوق خود آگاه شوند تا بتوانند از کشور خود صیانت کنند.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات