ای رفته‌های رفته؛ زندگی و شعر دکتر فتح‌الله مجتبائی

    از ویکی‌نور
    ای رفته‌های رفته
    ای رفته‌های رفته؛ زندگی و شعر دکتر فتح‌الله مجتبائی
    پدیدآورانقریبی، حسن (نویسنده)
    ناشرثالث
    مکان نشرتهران
    سال نشر1398
    شابک0ـ500ـ405ـ600ـ978
    موضوعشعر فارسي -- قرن ‎۱۴ -- تاريخ و نقد,درد در ادبيات,رنج در ادبيات
    کد کنگره
    ‏PIR ۴۰۰۹/د۴گ۴ ۱۳۹۸

    ای رفته‌های رفته؛ زندگی و شعر دکتر فتح‌الله مجتبائی تألیف حسن قریبی، در این کتاب مجموعه‌ای از شعرهای فتح‌الله مجتبایی و زندگی‌نامۀ او گردآوری شده و توسط نشر ثالث منتشر شده است.

    گزارش کتاب

    دکتر فتح‌الله مجتبائی متولد 1306 و فرزند سید احمد است که از مستوفیان عهد ناصری و مظفری بود که در دورۀ مظفری لقب عمادالملک گرفته بود. سید احمد به یکی از خاندان‌های سادات حسینی تفرش و فراهان تعلق داشت که تحصیلات قدیمه را در تفرش و آشتیان فرا گرفته بود و در جوانی به تهران می‌آید و چندگاهی در دارالفنون آن روزگار مقدمات طب و زبان فرانسه را می‌آموزد و سرانجام، پس از سالیان دراز اشتغال به خدمات دیوانی و دولتی، در نخستین سال‌های همین سده از خدمت بازنشسته می‌شود و به زادگاه خود بازمی‌گردد.

    فتح‌الله مجتبائی، عضو شورای عالی علمی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و همچنین عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بیشتر به عنوان پیشکسوت و استاد عرفان، فلسفه شرق و تاریخ ادیان شناخته می‌شود. او در سال ۱۳۵۰دکتری تاریخ ادیان و فلسفه شرق را از دانشگاه هاروارد آمریکا اخذ کرد و در مرکز مطالعات ادیان جهان امریکا، تاریخ تطبیقی ادیان را تحصیل کرد. تاکنون بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب و مقاله و شعر و نقد کتاب به‌صورت تألیف و ترجمه و تصحیح به زبان‌های فارسی و انگلیسی در ایران و خارج از ایران منتشر کرده است، اما کمتر کسی به شعر و شاعری او توجه داشته است.

    در این کتاب مجموعه‌ای از شعرهای فتح‌الله مجتبایی و زندگی‌نامۀ او گردآوری شده و توسط نشر ثالث منتشر شده است.

    فتح‌الله مجتبائی در سخنانی دربارۀ این کتاب در یادداشتی گفته است: «آنچه در این مجموعه به نظر می‌رسد، گزیدۀ اشعاری است که آغاز دوران نوجوانی تا این اواخر، گاهی در پی انگیزش‌هایی که از ناکجاهای وجودم سر برمی‌داشت و شکل موزون به خود می‌گرفت ــ یا قالب‌های عروضی مرسوم یا در پاره‌های به‌هم‌پیوسته در معنا و وزن. برخی از سروده‌ها در مجلات و نشریات ادبی روزگار خود منتشر می‌شد، ولی من هرگز قصد انتشار آنها را در یک مجموعه جداگانه نداشتم. چندی پیش حسن قریبی برخی از این اشعار پراکنده را از نشریات سال‌های ۱۳۳۰ به بعد گردآوری و در مقاله‌ای زیر عنوان «مجتبائی شاعر» در یکی از نشریات فرهنگستان منتشر کرد و ظاهرا استقبالی که از این مقاله شد او را برانگیخت تا با جستجوی بیشتر، نمونه‌های دیگری را از نشریات گذشته بیابد و همه را به‌صورت کتابی درآورد».

    دکتر مجتبائی اگرچه از عنوان شاعری گریزان است؛ شناخت او از شعر و روحیۀ متعادل او باعث شده که چه از لحاظ قالب و چه به جهت موضوع، آثاری را بیافریند که در آن نشانی از تعصب سنتی یا نوگرایی سنت‌زدا نباشد. وی معتقد است که هنر خوب و ماندنی هنری است که از سنت ریشه بگیرد، بی‌آنکه اسیر قید و بند تقلید و تکرار باشد. ساخته‌های او همه موزون است و در بحور عروضی، اما کوتاه و بلند، و بافت کلامش هرگز وحشی و بیگانه یا بازی با الفاظ نیست.

    در شعرهای او نوعی اعتراض آرام و پوشیده دیده می‌شود که بخشی از آن به طبیعت شعر بازمی‌گردد و بخش دیگر آن شاید به دلایل شغلی و موقعیت اجتماعی است که مجتبائی نوعی زبان محتاطانه را در شعر انتخاب می‌کند که امروزه به آن خودسانسوری گفته می‌شود. چه‌بسا تردید او در انتشار اشعارش محصول همین ملاحظات بوده باشد یا شاید از آن روی که شعر و هنر، به هر حال دروازۀ ورود به حیات درونی شاعر و هنردمند است، وی نمی‌خواسته است که دروازۀ حیات خود را به روی هر کسی بگشاید.

    اگرچه مجموعۀ شعری از مجتبائی شاعر منتشر نشده است، ولی گاهی یافتن شعری دست‌نویس در میان برگ‌های کتابی فراموش‌شده، خاطراتی از سال‌های دور را زنده می‌کند. این کتاب در واقع مجموعه‌ای از همین یافته‌هاست. در این کتاب ابتدا نقدی بر شعر مجتبائی شده و سپس گزیده‌ای از اشعار او گردآوری شده است. در پایان نیز برخی از ترجمه‌های منظوم ایشان آورده شده است.

    نمونه‌ای از اشعار فتح‌الله مجتبائی در این کتاب:

    رباعی:

    از باد سحر بوی جنون می‌آیداز دامن دشت بوی خون می‌آید
    فردا گل داغ روید از سینۀ خاککز خون و جنون همین برون می‌آید

    بخشی از شعر «ای رفته‌های رفته»:

    آن نوبهار خرم و خندان و شاد رفتبرگ امید ریخت به خاک و به باد رفت
    آن شور و شوق‌ها همه آتش گرفت و سوختچنگم شکست و نغمۀ گرمم ز یاد رفت
    از آرزوی گم‌شده‌ام کس نشان نیافتعمرم پی‌اش گرفت و نگاهم به راه ماند
    زان رفته‌ها نشد خبری هیچ و ای دریغسویم سپید گشت و امیدم سیاه ماند[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها