الگوهای کلان تولید علوم انسانی اسلامی در بستر انقلاب اسلامی
| الگوهای کلان تولید علوم انسانی اسلامی در بستر انقلاب اسلامی | |
|---|---|
| پدیدآوران | موسوی، مهدی (نويسنده) مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا (سایر) |
| عنوانهای دیگر | ویژه طلاب و دانشجویان |
| ناشر | آفتاب توسعه |
| مکان نشر | ایران - تهران |
| سال نشر | 1394ش |
| چاپ | 1 |
| شابک | 978-964-7867-31-3 |
| موضوع | علوم انسانی (اسلام) - مجتهدان و علما - نظریه درباره علوم انسانی - ایران - تاریخ - انقلاب اسلامی، 1357 - |
| زبان | فارسی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | 7الف 82م 232 BP |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الگوهای کلان تولید علوم انسانی اسلامی در بستر انقلاب اسلامی، اثر سید مهدی موسوی (متولد 1360ش)، محقق و پژوهشگر است. این کتاب به بررسی الگوهای کلان تولید علوم انسانی اسلامی در بستر انقلاب اسلامی میپردازد و هدف آن ارائه چارچوبها و مدلهایی برای توسعه این علوم در جامعه اسلامی است.
اهمیت کتاب
این اثر از جهتهای گوناگونی اهمیت دارد:
- نقش محوری در مدیریت جامعه: علوم انسانی اسلامی برای مدیریت صحیح ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه، از جمله مهندسی شهرسازی، سلامت و توسعه نرمافزاری، حیاتی است.
- ارائه الگوهای بومی: کتاب به دنبال ارائه الگوها و مدلهای متناسب برای تولید علوم انسانی اسلامی است تا جایگزین الگوهای سکولار غربی شده و چالشهای ناشی از آن را حل کند.
- پوشش خلأ علمی: این پژوهش به بررسی و تحلیل الگوها و نظریات حاکم بر تولید علوم انسانی در مکاتب فکری مختلف، بهویژه در اندیشه اسلامی، میپردازد و درصدد پر کردن خلأ موجود در این حوزه است.
ساختار
کتاب در سه بخش اصلی و هر بخش در چندین فصل تنظیم شده است.
سبک نگارش
- سبک نگارش کتاب، آکادمیک و تحلیلی است و به تحلیل و توصیف موضوع میپردازد.
- مبتنی بر استناد به دیدگاهها و آثار اندیشمندان و مراجع دینی مختلف، بهویژه رهبران فکری انقلاب اسلامی است.
- رویکردی مقایسهای و انتقادی نسبت به مکاتب فکری علوم انسانی، بهخصوص جریانهای غربی، دارد.
- زبانی رسمی و علمی دارد که برای مخاطبان دانشگاهی و حوزوی مناسب است.
- دارای ساختار منظم و فصلبندی دقیق است که به فهم عمیق مطالب کمک میکند.
گزارش محتوا
بخش اول (درآمدی بر تطورات علوم انسانی): این بخش، دارای دو فصل است:
- فصل اول (تطورات علوم انسانی در تمدن اسلامی و امتداد آن در انقلاب اسلامی): این فصل، به جایگاه و مفهوم علوم انسانی در تمدن اسلامی میپردازد. همچنین، انقلاب اسلامی را بهعنوان محصولی از علوم انسانی اسلامی معرفی میکند که ریشههای فلسفی و علمی آن توسط امام خمینی(ره) و شاگردان ایشان پایهگذاری شده است.
- فصل دوم (تطورات علوم انسانی در تمدن مدرن غرب): این فصل، به بررسی تحولات علوم انسانی در تمدن غرب مدرن میپردازد و رویکردهای اثباتی، تفسیری و انتقادی را توضیح میدهد. هویت تاریخی علوم انسانی مدرن و زمینههای تحول آن در عصر رنسانس نیز مورد کاوش قرار میگیرد. ماکیاولی بهعنوان آغازگر علوم انسانی جدید معرفی شده که با طرحی مبتنی بر واقعگرایی سیاسی و اجتماعی، بدون ملاحظات دینی و اخلاقی، راه را برای توسعه غرب هموار کرد. همچنین این فصل، به نقد مبانی سکولار و مادی علوم انسانی غربی میپردازد که منجر به غفلت از ابعاد معنوی انسان و جامعه شده است[۱].
بخش دوم (الگوهای کلان در تولید علوم انسانی اسلامی در ایران): این بخش، دارای ده فصل است:
- فصل اول: این فصل، به تبیین بنیانهای علوم انسانی اسلامی از دیدگاه امام خمینی(ره) میپردازد. ابتدا، آسیبشناسی تمدن و فرهنگ غرب را مطرح میکند و تحویلینگری در اسلامشناسی موجود و عدم شناخت جامع اسلام و انسان را از جمله نقاط ضعف گذشته برمیشمرد. سپس هستیشناسی انسان بهعنوان زیربنای علوم انسانی اسلامی معرفی شده و بر حقیقت انسان، فطرت او، نقش سازنده علم و بازگشت همه علوم به توحید تأکید میگردد. طبقهبندی علوم به نافع، مضر، طبیعی و صنایع و حرفهها و همچنین حاکمیت اخلاق و خودسازی بر همه شئون علم، از دیگر مباحث این فصل است. در نهایت، توسعه علوم انسانی اسلامی بر پایه اجتهاد و فقه از الزامات اساسی این دیدگاه محسوب میشود.
- فصل دوم: این فصل، نقشهراه دستیابی به علوم انسانی اسلامی را از منظر مقام معظم رهبری بیان میکند. در این نقشه، ویژگیهای علم، یعنی اکتشاف بودن حقیقت آن، دارای هویت اجتماعی و پایه اقتدار بودن و سکولار نبودن حقیقت آن و تعلق آن به همه بشریت مطرح میشود. "جنبش نرمافزاری" و تولید علم، نیاز مبرم جامعه اسلامی دانسته شده و بر ضرورت توجه مدیران و سیاستگذاران به تولید علم تأکید میگردد.
- فصل سوم: این فصل، به نقش بسترسازی فلسفی و قرآنی علامه طباطبایی در تولید علوم انسانی اسلامی میپردازد. علامه با دفاع منطقی از فلسفه و مابعدالطبیعه (تعریف دقیق فلسفه، تعیین قلمرو علم نسبی و تبیین نیاز علم به فلسفه)، یک شالوده محکم فکری فراهم میکند. در این فصل همچنین تعابیر ایشان از حقایق و اعتباریات، بهویژه نقش آنها در ثبات و بازسازی علوم انسانی، بررسی میشود. ظرفیتهای علوم انسانی تفسیری علامه، از جمله نقش قرآن در علوم انسانی اسلامی و تحول علوم اسلامی، تشریح شده و آسیبپذیری اندیشه بشری بدون هدایت قرآن مورد توجه قرار میگیرد. روش تفسیری «قرآن به قرآن» و تفسیر توحیدی علامه، بههمراه تحقیقات موضوعی ایشان در تفسیر قرآن، بهعنوان ابزارهای مهم در این مسیر معرفی میگردد.
- فصل چهارم: این فصل، گامهای اساسی در مسیر تولید علوم انسانی اسلامی را از دیدگاه شهید مطهری تبیین میکند. تحولات زمانه و نحوه مواجهه با آن، بهعنوان مقدمهای برای بحث ارائه میشود . سپس رویکرد انتقادی شهید مطهری نسبت به علوم انسانی غربی مورد بررسی قرار میگیرد. در نهایت، گامهای اساسی برای تولید علوم انسانی اسلامی، که شامل فهم صحیح انسان و جهان، اجتهاد و دیدگاه جامع به علم است، تشریح میشود.
- فصل پنجم: این فصل، به بیان علوم انسانی در پرتو مکتب اسلام از منظر شهید آیتالله صدر، میپردازد.
- فصل ششم: این فصل، امکان علوم انسانی اسلامی در بستر حیات معقول از منظر علامه جعفری را بررسی میکند. حیات معقول بهعنوان محور اصلی نظام فکری علامه و جهت کلی علم معرفی میشود. همگرایی علم و دین در مسیر حیات معقول و جایگاه علوم انسانی در این بستر نیز مورد بحث قرار میگیرد. در ادامه، مشکلات علوم انسانی موجود بررسی شده و مقدمات پذیرش علوم انسانی مبتنی بر حیات معقول ارائه میگردد.
- فصل هفتم: این فصل، به نظریه «علم دینی» آیتالله جوادی آملی و نقش آن در تولید علوم انسانی میپردازد. ایشان با اثبات علم دینی از طریق دینشناسی، راه را برای توسعه علوم انسانی اسلامی هموار میکند. نقش اجتهاد و مسئولیت دین در ارائه خطوط کلی علم و نیز تأثیر فلسفه در جهتگیری علم برای تحقق علم دینی، از مباحث اصلی این فصل است.
- فصل هشتم: این فصل، به روند اسلامیسازی علوم انسانی از منظر علامه آیتالله مصباح یزدی میپردازد. ابتدا رابطه علم و دین مورد بررسی قرار میگیرد. سپس ماهیتشناسی علوم انسانی و ضرورت پایهگذاری علوم انسانی اسلامی، بههمراه مراحل اجرایی طرح تحول این علوم تشریح میشود. در ادامه، مباحثی چون هویت تولید علم، عوامل ترویج و توسعه علم در جامعه اسلامی، ویژگیهای علوم انسانی، هویت علم انسانی و نقش فقه، اجتهاد و فلسفه در تولید آن مورد بررسی قرار گرفته و به اهمیت معارف قرآن و تفسیر آن اشاره میشود.
- فصل نهم: این فصل، به رویکرد آیتالله علی عابدی شاهرودی در خصوص اجتهاد عام بهمثابه روش علوم انسانی اسلامی میپردازد. این رویکرد مستلزم فهم عمیق اصول فقهی و توانایی کاربرد آنها در تمام ابعاد زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. هدف، ایجاد یک نظام پویا از علوم انسانی اسلامی است که بتواند به چالشهای معاصر پاسخ دهد.
- فصل دهم: این فصل، به تبیین چارچوب منطقی حجتالاسلام حسینی شیرازی برای تولید علوم انسانی اسلامی میپردازد. ایشان به نقد علوم انسانی غربی و سکولار پرداخته و بر لزوم تحول پارادایمی تأکید میکند. این دیدگاه بر اهمیت تلاشهای فکری و عملی مبتنی بر منابع اسلامی، برای توسعه سیستمی از علوم انسانی که هم اصیل و هم متناسب با نیازهای جامعه اسلامی باشد، تأکید دارد[۲].
بخش سوم (الگوهای مهم جهان اسلام در تولید علوم انسانی اسلامی): این بخش دارای دو فصل است:
- فصل اول: بایستههای اسلامیسازی علوم انسانی از منظر سید محمد نقیب العطاس. وی بر فلسفه علم و معرفتشناسی اسلامی، اهمیت تمدن اسلامی و چارچوب فکری متمایز آن و گامهای لازم برای رسیدن به علم اسلامی تأکید میکند و بر پاکسازی دانش از تأثیرات سکولار غربی و ادغام مجدد آن با ارزشهای اسلامی و جهانبینی توحیدی اصرار میورزد.
- فصل دوم: این فصل، به بیان دیدگاه طه جابر العلوانی درباره اسلامیسازی معرفت، میپردازد. این دیدگاه شامل برخورد نقادانه با دانش غربی، بازبینی و تفسیر آن از منظر اسلامی برای ایجاد یک جهانبینی جامع اسلامی است. علوانی بر مراحل تاریخی مواجهه اندیشمندان مسلمان با تفکر غربی، از سردرگمی تا بومیسازی دانش، تأکید میکند[۳].
پانویس
منابع مقاله
متن کتاب.