المغني في أبواب التوحيد و العدل

    از ویکی‌نور
    المغني في أبواب التوحيد و العدل
    المغني في أبواب التوحيد و العدل
    پدیدآورانمدکور، ابراهیم بیومی (مراجعه)

    قاسم، محمود محمد (محقق)

    زاید، سعید (محقق)

    عفیفی، ابوالعلاء (محقق)

    خولی، امین (مصحح)

    طویل، توفیق (محقق)

    قاضی عبدالجبار بن احمد (نویسنده)

    سقا، مصطفی (محقق)

    حسین، طه (اشراف)

    ابیاری، ابراهیم (مصحح)

    نجار، محمد علی (محقق)

    نجار، عبدالحلیم (محقق)
    ناشر[بی نا]
    مکان نشر[بی جا] - [بی جا]
    چاپ1
    موضوعتوحید

    عدل (اصول دین)

    کلام معتزله - قرن 5ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد20
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏203‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏2‎‏م‎‏6‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    المغنى في أبواب التوحيد و العدل، اثر قاضى عبدالجبار، است كه به زبان عربى، پيرامون مسائل كلامى مذهب معتزله مى‌باشد.

    ساختار

    كتاب مغنى، در بيست مجلد به وسيله قاضى عبدالجبار در مسجد رامهرمز املاء شده است. در اين كتاب مسائل مختلف علم كلام مورد بحث و تحليل قرار گرفته و افكار و عقايد فرق اسلامى در آن نقد شده است. مهم‌ترين بخش اين كتاب، فصل بيستم است كه مورد نقد و بررسى بسيارى از كتب شيعى قرار گرفته است.

    گزاش محتوا

    مؤلف، در مجلد شانزدهم اين كتاب درباره اعجاز قرآن از جنبه بلاغى بحث كرده و آن را در عالى‌ترين درجه بلاغت دانسته است. او معتقد است كه لفظ و معنا به تنهایى چندان اهميتى ندارند و اين، صورت تركيبى كلام است كه بيان‌گر فصاحت و بلاغت است. قابل ذكر است كه همين نظريه را پس از عبدالجبار معتزلى، عبدالقاهر جرجانى در كتاب «دلائل الاعجاز» مشروح‌تر بيان كرده و بلاغت را در نظم، ارتباط كلمه با ديگر كلمات مجاور آن مى‌داند و کیفیت تركيب در نظر او بسيار اهميت دارد

    متكلمان اسلامى در اثبات وجوب امامت در جامعه اسلامى طرق مختلفى را پيموده‌اند، و از اين جهت مسئله امامت، رهگذر اختلافاتى شده است.

    اماميه، قائل به وجوب عقلى امامت هستند؛ به اين معنا كه نصب امام، فعلى است كه حكمت خداوند آن را اقتضا مى‌كند و چون ترك چنين فعلى مستلزم نقص در ساحت خداوندى است، پس انجام دادن آن واجب است، البته كسى آن فعل را بر خداوند واجب نمى‌كند، بلكه او، خود به مقتضاى صفات كمال، آن را بر خود واجب مى‌كند.

    معتزله بصره وجوب امامت را شرعى، و معتزله بغداد وجوب آن را عقلى و گاهى نيز شرعى مى‌دانند.

    قاضى عبدالجبار دو جلد از كتابش، المغنى في ابواب التوحيد و العدل، را به نقد و نقض عقيد اماميه در باب امامت اختصاص داده است.

    او وجود امام را براى انجام حدود الهى و فرمان‌دهى نظامى سپاه اسلام به هنگام جهاد واجب مى‌داند، در نتيجه لزومى ندارد كه امام اعلم از امتش، و يا معصوم باشد، بلكه اين اندازه از علم كه با استفاده از آن و فتاوى علماى امت بتواند اجتهاد كند و تقوايى داشته باشد كه از او انسانى افتاده‌حال بسازد، براى امامت او كفايت مى‌كند، و نيازى نيست كه افضل از امتش باشد، بلكه جايگاه او در اجتماعش بايد چنان باشد كه مردم بتوانند او را به عنوان امام بپذيرند، و وظيفه نصب او بر عهده گروهى از افراد امت است كه قاضى آنها را اهل حل و عقد مى‌خواند.

    قاضى، بخش قابل توجهى از اشكالات و شبهات خود را در اين بحث به دليل اماميه در وجوب امامت كه همان برهان لطف و حفظ شريعت است، اختصاص مى‌دهد، وى معتقد است وجود امام در تبيين شرع و حفظ شريعت لازم نيست، زيرا وجود قرآن براى تبيين شرع كافى است.

    او براى اثبات وجوب شرعى امامت از استناد به آيات حدود، روايات پيامبر(ص) و اجماع امت بهره گرفته است.

    سيد‌ ‎مرتضى با نگارش«الشافى في الامامة» مناقضه‌ها و رديه‌هاى او را پاسخ گفته است، وى سعى كرده است به طريقى عقلى، تمام اين شبهات و رديه‌ها را، پاسخ گويد.

    وى در بحث صفات امام مى‌كوشد تا لزوم اين صفات را از راه عقل تبيين كند و ديدگاه اماميه را اثبات نمايد، وى دليل مى‌آورد كه چرا اماميه از معصوم، افضل و اعلم بودن امام و منصوص بودن او را نتيجه مى‌گيرند و چرا افراد امت اسلامى صلاحيت انتخاب امام را ندارند.

    قاضى عبدالجبار قسمت مهمى از كتاب خود را اختصاص به مسئله‌ى امامت داده تا آنچه را كه پيشوايان او مانند جاحظ و جبايى گفته بودند استوار سازد.

    كتاب مغنى بسيار زود در ميان دانشمندان اسلامى شهرت پيدا كرد چنان‌كه ابوالعلاء معرى شاعر نابيناى عرب كه سخت از مباحثات و مجادلات مذهبى بيزار بود به اين كتاب و كتاب ديگر قاضى اشاره كرده است:

    لو لا التنافس في الدنيا لما وضعتكتب التناظر لا المغنى و لا العمد

    آخرين جزء كتاب مغنى؛ يعنى جزء بيستم، اختصاص به مسئله‌ى امامت داده شده و در آن اين مسئله به طور تفصيل مورد بحث و نقد قرار گرفته است. همين فراوانى مطالب و وسعت دامنه بحث در كتاب مغنى، موجب گرديد متكلمان اهل سنت در مسئله‌ى امامت ديگر خود را زحمت ندهند و به اجمال برگزار كنند و تفصيل را به كتاب قاضى عبدالجبار ارجاع دهند و به احتمال قوى آن‌جا كه جوينى مى‌گويد: قاضى و پيشوايان ديگر ما كتاب‌هایى مبسوط در امامت تأليف كرده‌اند كه مستبصر را اقناع مى‌كند، نظر به قسمت امامت كتاب مغنى داشته است. قاضى، در اين كتاب مباحث مختلف را مطرح ساخته و در هر يك احتجاجات اماميه را كه از آنها تعبير به شبهات مى‌كند نقل كرده و آنها را پاسخ داده است.

    شكى نيست كه فصل امامت از كتاب مغنى بر شیعیان بسيار گران آمده و آنان در صدد دفاع از خود برآمدند. دانشمندى به نام محمد بن احمد بن على بن الولید كه از متكلمان زيديه بوده رساله‌اى در رد كتاب مغنى نوشته و آن را «الجواب الحاسم المغنى لشبه المغنى» ناميده و بيشتر توجه اين دانشمند، مواردى بوده است كه قاضى عبدالجبار در آن با زيديه مخالفت ورزيده است. ولى مهم‌ترين جوابى كه به قسمت امامت كتاب مغنى داده شده، جواب سيد‌ ‎مرتضى علم الهدى است. سيد‌ ‎مرتضى از بزرگان شيعه و از بنيان‌گذاران كلام و اصول فقه شيعه است او و برادرش سيد‌ ‎رضى همچون دو ستاره‌اى در تاريخ تشيع درخشندگى دارند و بى جهت نبوده كه ابوالعلاء معرى در مرثيه پدرشان گفت:

    ابقيت فينا كوكبين سناهمافى الصبح و الظلماء ليس بخاف
    ساوى الرضى المرتضى و تقاسماخطط العلى بتناصف و تصاف

    مؤلف، در آغاز به درخواست يكى از كسانى كه كتاب قاضى را مورد مطالعه قرار داده، اشاره مى‌كند و سپس به نقل گفته‌هاى مؤلف مغنى اشاره كرده و يك به يك را پاسخ داده است.

    وضعيت كتاب

    اين كتاب داراى 20 جزء بوده و قرن‌ها بود كه از آن اثرى در دست نبود. دانشمندان مصرى از طريقى آگاه شدند كه نسخه خطى اين كتاب در يمن هست. لذا هيئت علمى بلند پايه‌اى از طرف دولت مصر مأمور شد كه به يمن برود و از اين آثار عكس بگيرد. نتيجه اين سفر علمى اين شد كه از 14 جلد موجود آن ميكروفيلم گرفته شد و همگى در قاهره منتشر گشت و هنوز 6 جلد ديگر آن پيدا نشده است و جلد اخير، مربوط به عقيده اماميه است كه به وسيله سيد‌ ‎مرتضى نقد شده و به نام «الشافى» چاپ گرديده است. و سپس«الشافى» به وسيله شيخ طوسى خلاصه شده و به نام «تلخيص الشافى» به چاپ رسيده است.

    منابع مقاله

    متن و مقدمه كتاب.


    وابسته‌ها