المختصر في علم التاريخ

    از ویکی‌نور
    المختصر في علم التاريخ
    المختصر في علم التاريخ
    پدیدآورانعزالدین، محمد کمال‌الدین (محقق) کافیجی، محمد بن سلیمان (نویسنده)
    ناشرعالم الکتب
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1410 ق یا 1990 م
    چاپ1
    موضوعتاریخ - تحقیق

    تاریخ نویسی

    تاریخ نویسی اسلامی
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏D‎‏ ‎‏16‎‏ ‎‏/‎‏ک‎‏2‎‏م‎‏3
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    المختصر في علم التاريخ، اثر محى‌الدين، ابوعبدالله، محمد بن سليمان بن سعد بن مسعود رومى حنفى، معروف به كافيجى، با تحقيق و تصحيح محمد كمال‌الدين عز‌الدين، در بيان و تعريف اصول، مسائل و فوايد تاريخ به منزله دانشى سودمند و نيز ويژگى‌ها و روش‌هاى تاريخ‌نگارى و معيارها و درجه اعتبار اطلاعات تاريخى، است.

    كتاب، به زبان عربى و در سال 867ق / 1463م، نوشته شده است.

    انگيزه تأليف، سفارش برخى از دوستان به نوشتن چنين اثرى، بوده است.

    ساختار

    كتاب، با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز و مطالب، در قالب سه باب و يك خاتمه، ارائه گرديده است.

    نویسنده، ابتدا، به تعريف علم تاريخ و مبادى آن پرداخته و ضمن اشاره به اصول و مسائل علم تاريخ، روش‌هاى تاريخ‌نگارى را بيان كرده و در ادامه، به بحث از فضيلت علم و شرافت اهل آن، پرداخته است.

    گزارش محتوا

    مقدمه محقق، پس از اشاره به زندگى‌نامه مؤلف، به بيان موضوعات مورد بحث در هر باب، اختصاص يافته است.

    مؤلف، در مقدمه خود، ضمن اشاره به فايده علم تاريخ؛ بدين بيان كه اين دانش، از جمله علوم نافع و سودمند در شناخت مبدأ، معاد و ما بين آنها مى‌باشد، به بيان انگيزه تأليف، عنوان اثر، نحوه تنظيم مواد كتاب و غرض از تأليف كه عبارت است از تحفه دادن آن به دوستان، پرداخته است.

    وى، در باب اول، مبادى علم تاريخ را بيان نموده و در ضمن ارائه مباحث، به نقاط ده‌گانه زير اشاره كرده است:

    1. تعريف لغوى و اصطلاحى تاريخ: وى، از ميان تعاريفى كه براى تاريخ بيان شده است، «تعيين وقت براى نسبت دادن مطلق زمان به آن، چه در گذشته، چه در حال و چه در آينده»، را پسنديده و ساير تعاريف را نيز مورد بررسى قرار داده است. ديگر تعاريف، عبارتند از: «مدتى معلوم بين حدوث امر ظاهر و بين اوقات حوادث ديگر»، «تعريف وقت به واسطه اسناد آن به اول حدوث امرى شايع، مانند ظهور ملت يا واقعه‌اى عظيم، همچون طوفان، زلزله بزرگ و...».
    2. تعريف زمان به «وقت يا مقدار حركت» و تعريف ميقات به «تحديد الاوقات».
    3. تعريف اقسام زمان، از جمله سال شمسى و قمرى، ماه، شبانه روز، شب، روز و ساعت.
    4. اشاره به اين نكته كه لفظ تاريخ، معرب «ماه روز» فارسی مى‌باشد.
    5. علت اينكه مسلمانان، مبدأ تاريخ خويش را، هجرت پيامبر(ص) از مكه به مدينه قرار داده‌اند؛ نویسنده، علت اين كار را عدم اختلاف مسلمانان در تاريخ هجرت پيامبر(ص)(بر خلاف زمان وفات ايشان) و نيز عظيم، ميمون و مبارک بودن اين روز به دليل استقامت ملت اسلام و توالى فتوح، عنوان كرده است.
    6. اشاره به زمانى كه مسلمانان، مبدأ تاريخى براى خود اتخاذ نمودند، زيرا تا آن زمان، اعراب، سال‌ها را به نام حادثه‌اى كه در آن سال اتفاق مى‌افتاد، مى‌شناختند.
    7. حصر تواريخ مشهور، در تاريخ هجرى، رومى، فارسی، ملكى، يهودى و تركى.
    8. اشاره به موضوع علم تاريخ كه عبارت است از امور حادثه غريبه‌اى كه خالى از مصالح، ترغيب، تحذير و... نمى‌باشد.
    9. تعليل وجوب احتياج به علم تاريخ؛ نویسنده، معتقد است كه فراگيرى علم تاريخ، مانند ساير علوم، واجب كفايى است.
    10. شروط لازم در مورخ: مؤلف، شروط لازم در رواى حديث كه عبارتند از عقل، ضبط، اسلام و عدالت را در مورد مورخ نيز معتبر دانسته است.

    از آن‌جا كه نویسنده، باب دوم را پيرامون اصول و مسائل علم تاريخ تدوين نموده است، در خلال مباحث، به اين نكته اشاره دارد كه مقصود مورخ، بر دو نوع مى‌باشد:

    1. اصلى كه عبارت است از ضبط انسان در طبقات سه‌گانه عليا (انبيا و رسل)، وسطى (اولیا، مجتهدين و ابرار) و سفلى (بقيه مردم)، بر وجه معتبر.
    2. تبعى.

    نویسنده، معتقد است زمانى كه مورخ، اراده ثبت واقعه‌اى تاريخى و عينى از يكى از اين طبقات سه‌گانه را نمود، اعتبارات عقلى و حالات محتمله‌اى در مورد صدق و كذب اين وقايع، براى وى حاصل شده و آن‌گاه وى اقدام به ثبت آن واقعه خواهد نمود؛ چه آن واقعه، در نفس الامر نيز به وقوع پيوسته باشد يا نه، چه ممكنة الاجتماع در واقع باشد يا نه.

    به اعتقاد وى، حصر استقرايى اين اعتبارات، بنا بر وجه غلبه ظن، بر پنج وجه زير، امكان‌پذير خواهد بود:

    1. حضور و عيان؛
    2. علم و يقين؛
    3. غلبه ظن؛
    4. تعارض بدون ترجيح؛
    5. اعتبار وجهى غير از وجوه فوق كه نویسنده، عنوان «الرجم بالغيب» بر آن نهاده است.

    وى، در ادامه، به‌عنوان مثال، به ذكر وقايع تاريخى برخى از طبقات، از جمله انبيا پرداخته است. او از ميان طبقه انبيا، به ذكر تاريخ حضرت آدم(ع)، نوح(ع) و پيامبر اسلام(ص) بسنده كرده است.

    باب سوم، در بيان شرافت اهل علم و فضيلت علم‌آموزى بوده و در ضمن مقاصدى، به وقايع و داستان‌هایى كه به اين امور مربوط مى‌باشند، اشاره شده است. برخى از اين وقايع عبارتند از: شرح عنقاء(نام پرنده‌اى است كه به قول نویسنده، معروف الاسم و مجهول الجسم مى‌باشد) و گفت‌وگوى آن با حضرت سليمان(ع)، چشمه حيات و نوشيدن خضر نبى(ع) از آن و عدم موفقيت ذو القرنين در يافتن آن، امن بودن سرزمين مصر و...

    وضعيت كتاب

    فهرست مصادر و مراجع تحقيق به همراه فهرست اعلام، اماكن و شهرها، آيات قرآنى، احاديث نبوى، اشعار و اسماء كتبى كه در متن وارد شده، در انتهاى كتاب آمده است.

    پاورقى‌ها، به بيان اختلاف نسخ و ذكر منابع اختصاص يافته است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها