القول العلي في إثبات سب معاوية لسيدنا علي علیهالسلام
القول العلي في إثبات سب معاوية لسيدنا علي علیهالسلام | |
---|---|
پدیدآوران | عبدالله، عادل کاظم (نويسنده) |
ناشر | مطبعة الشویخ دیسبریس |
مکان نشر | لبنان - بیروت |
سال نشر | 1428ق - 2007م |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
القول العلی فی إثبات سبب معاویة لسیدنا علی(ع)، تألیف نويسنده معاصر عادل کاظم عبدالله است. وی میخواهد تلاشهایی را که ناصیبان و وهابیان برای تطهیر معاویه انجام میدهند و این حقیقت را انکار میکنند که او دستور به دشنام (سبّ) امیر مؤمنان(ع) داده است، خنثی نماید.
عادل، حدیثها و اخباری را از منابع شیعی و اهل سنت (بهویژه صحیح مسلم) گرد آورده است و آنها را در هفت فصل ارائه میکند. فصلهای کتاب، روند مباحث او را نشان میدهد که عبارتند از: مجموعهای از احادیث و آثار در فضیلت امیر مؤمنان(ع) – حکم کینه و دشنام به او؛ خبرهایی که امیر مؤمنان(ع) از دشنام به او و برائتی که مردم را بدان فرامیخواندند، داده است؛ حدیثی از «صحیح مسلم» که از دستور معاویه به دشنامدادن به امیر مؤمنان(ع) خبر میدهد؛ چارهجوییهای نووی (دانشمند اهل سنت) برای تبرئهکردن معاویه و پاسخهایی که به او دادهاند؛ روایتهای دیگری که از دشنام معاویه به امیر مؤمنان(ع) گزارش میدهند؛ مجموعهای از دیدگاهها و نقل قولها درباره دشنام معاویه و خویشان و قومش به امیرمؤمنان(ع)؛ درنگی با کذابان.[۱]
عادل از مجموعه گزارشهای روایی خود، چنین نتیجه میگیرد: فرمان به دشنام امیرمؤمنان(ع)، امر تاریخیِ آشکاری است و حدیث «سبّ» از احادیث صحیح است و بر آن اجماع استوار است؛ کتابهای روایی و تاریخی پُر از این گزارش است و فقط نمونههایی از آنها در این اثر آورده شده است؛ ثابت شد که در میان عالمانی که روایتهای «سب» را توجیه میکنند و به دفاع از باورهای ناصبیان میپردازند عالمان دروغگو، نیرنگباز و ناصبی بسیار دیده میشود؛ حدیث «صحیح مسلم» که از دستور معاویه به سعد بن ابی وقاص برای دشنام به امیر مؤمنان(ع) گزارش میدهد، حدیث درستی است و این دستور، (علیرغم توجیه هواداران معاویه) فرمان صریح به سب است؛ گزارشهای تاریخی نشان میدهد که نه فقط معاویه و والیان و حزب او دشنام میدادهاند، بلکه، دیگرانی هم که پس از آنان آمدهاند، به امیرمؤمنان(ع) در مجلسها، بر فراز منبرها و در خطبههای نماز جمعه دشنام میدادند و کسانی را که از این فرمان سرپیجی مینمودند، مجازات میکردند؛ این دشنام و نفرین و دشمنی با امیر مؤمنان(ع) به نسبتهای کژ و بهتانزدن به حضرت انجامید که نمونه برجسته آن در داستانهایی از «ثابت بن عبدالله بن زبیر»، «ولید بن عبدالملک» و «عبدالله بن ولید بن عثمان بن عفان» دیده میشود؛ چارهجوییهای عالمان هوادار معاویه در پوشاندن حقیقت ماجرا، راه به جایی نمیبرد. شگفتآور اینکه، آنان پیکار معاویه با امیر مؤمنان(ع) را که باور و پذیرش آن دهشتناکتر از نفرین و دشنام است، باور دارند. چارهجویی ناکاراتر این عالمان، تاکید ایشان بر رابطه حسنه میان خاندان پیامبر(ص) با اصحابی است که پیش از ایمانآوردنشان، دشمن رسول خدا(ص) بودند؛ آنگونه که در حدیث نبوی(ص) آمده است، جز منافق کینه علی(ع) را در دل ندارد و کسی که او را دشنام دهد، خدا و رسولش را ناسزا گفته است. از سوی دیگر، معاویه از فرمان امام(ع) سرپیچی کرد، دشنامش داد بر او دروغ بست، به نبرد با او برخاست و یارانش را کشت. اینها همه، برخی عالمان اهل سنت مانند «حافظ احمد بن محمد بن صدیق غماری» که در این باره انصاف ورزیدهاند، بر آن داشته است که به نفاق و کفر معاویه حکم دهند.[۲]
عادل برای اثبات مدعای خود و اسکات هواداران معاویه، (چنانکه در سراسر کتاب دیده میشود) منابع روایی و تاریخی اهل سنت را مبنای کار خویش نهاده است.
پانویس
منابع مقاله
متن کتاب.