السحب الوابلة علی ضرائح الحنابلة
السحب الوابلة علی ضرائح الحنابلة | |
---|---|
پدیدآوران | عثیمین، عبدالرحمن بن سلیمان (مصحح)
ابوزید، بکر بن عبدالله (مصحح) نجدی، محمد بن عبدالله (نویسنده) |
ناشر | مؤسسة الرسالة |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1416 ق یا 1996 م |
چاپ | 1 |
موضوع | حنبلیه - سرگذشتنامه فقیهان - سرگذشتنامه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | BP 54/8 /الف2س3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
السحب الوابلة على ضرائح الحنالة، اثر محمد بن عبدالله بن حميد نجدى مكى(1236-1295ق)، با تحقيق بكر بن عبدالله ابوزيد و عبدالرحمن بن سليمان بن عثيمين، كتابى است پيرامون تراجم علماى حنابله كه به زبان عربى و در قرن سيزدهم هجرى، نوشته شده است.
ساختار
كتاب با مقدمه مفصلى از محققین آغاز و مطالب در سه جلد، ارائه شده است. كتاب مشتمل بر 843 مدخل است كه بازه زمانى 500 سالهاى را تحت پوشش قرار مىدهد. يكى از نوآورىهاى ابن حميد در عرصه نگارش كتابش، مرتب كردن صاحبان تراجم بر حسب حروف الفباست. بدنه اصلى اطلاعات وى در نگارش اين كتاب را منابع دست اولى تشكيل مىدهند كه او در سفرهاى متعدد به شام و مصر بدانها دسترسى داشته و يا خود افراد را بىواسطه ملاقات كرده است.[۱]
گزارش محتوا
در مقدمه، ضمن تعريف كتاب، شرح حال مفصلى از نویسنده ارائه گرديده است.[۲]
محمد بن عبدالوهاب قرائت خود را از اسلام، تنها قرائت مشروع از فقه حنبلى مىدانست و با اشارات فراوان به اقوال بزرگان حنبلى پيش از خود، در صدد اشاره به همين مفهوم بود. بر همين مبنا و در راستاى تأكيد بر رديات درونگفتمانى اهل سنت بر انديشههاى ابن عبداالوهاب، جايگاه علماى حنبلى معاصر ابن عبدالوهاب در شبه جزيره عربى بسيار حائز اهميت و تأثير است. يكى از چهرههاى برجسته در اين گروه «محمد بن عبدالله بن حميد» و كتابش «السحب الوابلة في ضرائح الحنابلة» است.[۳]
اثر ابن حميد دريچهاى تازه بر سنت فقهى حنابله مىگشايد و از زمينههاى غنى اين سنت در شبه جزيره سخن مىگويد كه در زمان نگارش اثر بهصورت جدى تحت تأثير قرائت خاص وهابيان قرار گرفته بود. پيش از اين نيز تلاشهاى متعددى از سوى محققان همسو با وهابيت انجام شده بود تا تمامى علماى سلفى يا حنبلى حجاز، شامات و شمال آفريقا را از زمان آغاز دعوت ابن عبدالوهاب به بعد، وهابى تلقى كنند.[۴]
يكى از ويژگىهاى مهم اين اثر، آن است كه دغدغه نویسنده فارغ از جمعآورى تراجم علماى حنبلى، تأكيد بر رويكردهاى معارض با وهابيت نيز بوده است. به ديگر سخن، او در توضيحاتى كه در زندگىنامه هريك از اين علما جمعآورى كرده، به نظرات يا آرائى اشاره نموده است كه در واقع شاهدى براى انحراف عقايد وهابى از متن فقه حنبلى محسوب مىشود. او در بازه حساس آغاز قرن دوازدهم هجرى، به شرح حال 24 تن از حنابله ضد وهابى پرداخته، درحالىكه در كل كتاب، تنها از چهار تن عالم وهابى ياد كرده است. جالب اينجاست كه از اين 24 تن، 21 نفر از شهر زبير در جنوب عراق هستند كه پايگاه مهمى براى تمركز علماى ضد وهابى در شبه جزيره محسوب مىشد.[۵]
تصوير حنابله غير وهابى شبه جزيره عربى، كه از تراجم مندرج در اثر حاضر برمىآيد، برخلاف قرائت خاص وهابيان، بسيار تحت تأثير گرايشهاى صوفيانه (كرامات) است. ابن حميد در اين راستا از قديمىترين عالم حنبلى نجدى، احمد بن يحيى بن عطوه (م 948ق)، ياد كرده است كه به دمشق رفته و تحت تأثير گرايشهاى صوفيانه رشد و تعالى يافته است. ابن حميد در شرح فضائل او مىآورد: «العارف بالله تعالى ذي الكرامات الظاهرة و الآيات الباهرة، الذي فتحالله به مقفلات القلوب و كشف به معضلات الكروب». تأكيد ويژه ابن حميد بر كرامات صوفيانه در شرح حالى كه از زيد بن خطاب و كرامات او ارائه مىكند، كاملا آشكار است. او زيد بن خطاب را نخستين نجدىاى مىداند كه از وى كرامات و غرائب صوفيانه آشكار شده است. توجه ويژه ابن حميد به زيد بن خطاب را بايد در مخالفت او با وهابيت ريشهيابى كرد. همانطوركه مىدانيم ابن عبدالوهاب در آغاز دعوت خويش در زادگاهش، عيينه، به سه كار مهم دست زد كه يكى از آنها تخريب بارگاه زيد بن خطاب در ناحيه جبيله بود كه مردم نجد براى اهداى نذورات در آن تجمع میكردند. اساسا مىتوان توجه ويژه ابن حميد به كرامات و اعمال صوفيانه را در پرتو مخالفت او با انديشههاى وهابيت تعبير و تفسير نمود. از ديگر موارد اشاره جدى او به بحث كرامات صوفيانه، در ترجمهى جدّ بزرگش حميدان بن تركى نمايان شده است؛ جايى كه حميدان، درحالىكه هيچ نشانى از مريضى و مرگ در او ديده نمىشود، از تاريخ و زمان دقيق مرگ خود خبر مىدهد و وصاياى لازمه را به فرزندان خويش ابلاغ مىكند.[۶]
پس از اشاره به ويژگى اول تصوير حنابله غير وهابى در اثر ابن حميد، بايد به ويژگى دوم؛ يعنى بُعد فرامنطقهاى اين فقها و صاحبان تراجم اشاره كرد. ابن حميد در اين رويكرد، تلاش كرده است كه انزواى وهابيان را دليلى بر عدم مقبولیت آرائشان قلمداد كند و در مقابل به سفرهاى متعدد حنابله ضد وهابى، ميزان پذيرش بالاى آنها در اقصى نقاط جهان اسلام و ارتباط وثيق و گسترده آنها با يكديگر پرداخته است. حنابله زبير و بصره، بهعنوان دو مركز مهم ضد وهابى شمال شبه جزيره نجديانى بودند كه به مصر و شام سفر میكردند.[۷]
ويژگى مهم ديگرى كه ابن حميد، از رهگذر اشاره به سابقه سفرهاى علماندوزانه حنابله ضد وهابى، به دنبال اثبات آن است، پشتوانه علمى و پژوهشى آنها در مقايسه با وهابيان است. توضيح آنكه ابن حميد با اشاره به روابط گسترده و دائمى علماى حنبلى سراسر جهان اسلام و اشتراك جدى آنها در مخالفت با وهابيت، مىكوشد اولا به انزواى فكرى وهابيان اشاره كند و ثانياً تفكر خود را مستظهر به اكثريت فقهاى اقصى نقاط بلاد اسلامى معرفى كند. در اين راستا توجه ويژه او به عبدالله بن محمد بن فيروز تميمى احسائى (1216-1142ق) حائز نكات مهمى است.[۸]
ابن حميد، عبدالله بن فيروز را اسوه فقهاى حنبلى و طلايهدار مخالفت با محمد بن عبدالوهاب معرفى كرده است. ابن حميد كوشيده است با درج مواردى همچون غرائب و كرامات عرفانى، كه در ابتداى زندگى وى رخ داده، ناتوانى جسمى، شجاعت علمى، معجزهاى كه جانش را نجات داده است و برجستگى او در مقابله با وهابيان، چهرهاى فراانسان و قهرمانهگانه از وى ترسيم كند. ابن فيروز از شاگردان محمد بن عفالق احسائى يكى از چهرههاى برجسته مخالفت با محمد بن عبدالوهاب در اثناء نشر دعوتش محسوب مىشد و وهابيان او را يكى از سرسختترين دشمنان خود مىانگاشتند. ابن فيروز در مدت اقامتش در احساء، نامهاى به سلطان عبدالحميد عثمانى نگاشت و او را از خطر «خوارج نجدى» مطلع ساخت؛ اما سپاه ارسالى سلطان عثمانى از عراق فراتر نرفت و طرح ابن فيروز ناكام ماند. به همين دليل ابن فيروز و همراهانش به بصره گريختند. به اين ترتيب جنوب عراق به محل تمركز مخالفان وهابيت تبديل شد. از ميان شاگردان متعدد ابن فيروز، محمد بن سلوم و ابراهیم بن جديد رسالات متعددى در رد وهابيت نگاشتند و تحركات متعددى را از خود نشان دادند.[۹]
تلاش ابن حميد، براى به تصوير كشيدن فعالیتهای حنابله غير وهابى شبه جزيره، تنها بر ابن فيروز خلاصه نمىشود. شخصيت ديگرى كه ابن حميد توجه زيادى به شأن و جايگاهش مصروف داشته است، عبدالله بن فائز بن منصور اباالخيل (1251-1200ق) است. اباالخيل نيز، همچون ابن حميد، شاگرد دو تن از فقهاى مشهور حنبلى حجاز، محمد الهديبى و شيخ عيسى بن محمد بود كه هر دو اصالتا زبيرى بودند. اباالخيل يكى از طلايهداران مخالفت با وهابيت در قلب شبه جزيره محسوب مىشد. او دربازگشت به عنيزه كه همزمان با قدرتگیرى امير تركى سعودى بود، از ضعف علماى حنبلى در برابر خطر عقايد وهابى آگاه شد و طى نامهاى به محمد بن سلوم از او تقاضاى كمك و يارى كرد. تحركات اباالخيل منجر به تبعيدش به حجاز شد؛ اما اندكى پس از ترور امير تركى و استقلال عنيزه از رياض، مردم شهر از او خواستند كه به عنيزه بازگردد. زمينهسازىهاى اباالخيل در عنيزه به فعاليت برادرزادهاش، محمد بن ابراهیم بن عريكان (م 1270ق)، ختم شد كه آخرين نماينده حنابله سرشناس ضد وهابى در اثر ابن حميد است. عريكان كه برآمده محضر درس عمويش اباالخيل بود پس از گذراندن مراحل اولیه تحصيل به حجاز رفت و در آنجا با محمد السنوسى ديدار كرد. تأثير عريكان در پيشرفت حركت سنوسيه يكى از زمينههاى تحقيق و بررسى درباره پيوند اين دو حوزه علمى در جهان اسلام است.[۱۰]
گرچه نویسنده، مدخلى مستقل از كتابش را به محمد بن عبدالوهاب يا نوادگان و پيروانش اختصاص نداده و آنها را جزء حنبلیانِ شايسته ذكر نام و ياد قلمداد نكرده است؛ اما در جاىجاى كتاب، اثرات تفكر وهابى و مخالفت با آن را مىتوان ديد. اين اثرات را مىتوان به سه دسته عمده تقسيم كرد:
- شرح حال اعضاى خاندان محمد بن عبدالوهاب (آل مشرف) كه با او مخالف بودند: پدر، برادر و نوهاش؛
- شرح مواضعى كه وهابيان قصد ترور مخالفان خويش را داشتهاند يا حداقل ابن حميد اين طور فرض مىكرده است؛
- اشاره به وهابيان مخلصى كه گرچه نهایت تعصب و اعتقاد را به مبانى انديشه ابن عبدالوهاب داشتند، اما در زمينهى تبليغ و مجادلات كلامى بهغايت ضعيف و ناتوان بودهاند.[۱۱]
ابن حميد در مطالب گروه نخست، دشمنى خود را به وهابيت از طريق تبيين فضائل و جايگاه والاى علماى غير وهابى آل مشرف نشان داده است. طبق مطالعهاى كه محقق سعودى عبدالله المطوع انجام داده است، پيش از تولد محمد بن عبدالوهاب، ده تن از آل مشرف جزء علماى برجسته و مورد رجوع نجد بودهاند. آل مشرف در مناطق عشيقر و عيينه نفوذ داشتند، كه پيش از ظهور ابن عبدالوهاب، جزء مراكز مهم علمى نجد محسوب مىشدند. ابن حميد به جد ابن عبدالوهاب، سليمان بن على (م 1079)، پرداخته و او را يكى از علماى پيشرو نجدى و صاحب رساله فقهى مهمى در حج دانسته است.[۱۲]
اما حمله جدى ابن حميد بر شخص ابن عبدالوهاب در شرح حال دو تن از صاحبان تراجم در كتاب آشكار مىشود: عبدالوهاب بن سليمان، پدر شيخ محمد بن عبدالوهاب و عبدالعزيز بن حماد بن ابراهیم. ابن حميد در نخستين ترجمه مورد بحث، از نارضايتى پدر ابن عبدالوهاب نسبت به عدم پايبندى وى به مطالعه آثار فقهى پيشينيان انتقاد كرده و عقايد و آراء وى را بهكلى مردود دانسته و آن را ناشى از ضعف در مطالعه فقه عنوان كرده است. ابن حميد در همين اثناء، از مخالفتهاى سليمان بن عبدالوهاب با انديشههاى برادرش سخن گفته و او را بهعنوان نخستين رديهنويس بر آراء ابن عبدالوهاب ستوده است. عبدالعزيز بن حماد بن ابراهیم فرد ديگرى است كه در سنوات پایانى دولت اول سعودى به يكى از مخالفان مشهور وهابيت تبديل شد. جالب اينجاست كه محمدبن عبدالوهاب جدّ مادرى وى محسوب مىشده است.[۱۳]
شيوه مخالفت و ضديت ابن حميد با جريان وهابيت، شباهت زيادى با آثار و افكار استاد مشهورش، احمد زينى دحلان، دارد كه با نگارش رسالاتى در رد وهابيت، كوشيد زمينههاى واقعى و مشروع فقاهت اهل سنت را تبيين كند. دحلان با تأكيد بر احكام بدعتگذار وهابيان، در ممنوعيت زيارت قبر پيامبر(ص) و اهداى نذورات، رويكرد تازهاى را در مخالفت با انديشه وهابيت گشود. ابن حميد در بيان مخالفتهایش با وهابيت، دقيقا راه استادش را طى كرده است. فىالمثل ابن حميد، در شرح حال سليمان بن عبدالوهاب، از تلاش شيخ محمد بن عبدالوهاب براى ترور برادر خويش و مأمور ساختن يك نفر مزدور سخن گفته است. همين مسئله را در آثار دحلان نيز مىتوان يافت. همچنين مىتوان اشتراك عقايد دحلان و ابن حميد را در غير حنبلى دانستن عقايد ابن عبدالوهاب مشاهده كرد. عملاً ابن حميد با نگارش اثرش، السحب الوابلة، شواهد تاريخى مسيرى را فراهم كرد كه پيش از او استادش، احمد زينى دحلان، مسائل كلامى - فقهى آنرا مطرح كرده بود؛ تلاشى كه مىكوشيد ادعاى وهابيان در انتساب و ارائهى قرائت صحيح از فقه حنبلى را باطل سازد.[۱۴]
وضعيت كتاب
فهرستهاى «آيات»، «روايات»، «احاديث نبوى»، «اشعار»، «اسامى اشخاص»، «كنيهها»، «انساب مترجمين»، «القاب مترجمين»، «اعلامى كه مؤلف زندگىنامه ايشان را نيافته است»، «اعلامى كه محقق به كتاب افزوده است»، «كنيه مستدركين»، «القاب مستدركين»، «انساب مستدركين»، «زنانى كه زندگىنامهشان در كتاب آمده»، «زنانى كه محقق به كتاب افزوده است»، «مدارس و مراكز علمى و قضايى»، «طوايف و جماعات»، «كتب»، «مقابر، مدفنها و تربتها»، «جوامع و مساجد» و «شهرها، اماكن و مواضع مذكور در متن»، در انتهاى جلد سوم آمده است.
پاورقىها توسط محققین نوشته شده و در آنها، علاوه بر استدراكات محقق، توضيحاتى پيرامون برخى از مطالب متن، ارائه شده است.[۱۵]
پانويس
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- رفيعى، محمدحسين، «محمد بن حميد و تصويرى متفاوت از دعوت وهابى»،