الحاكم الجشمي و منهجه في تفسير القرآن

    از ویکی‌نور
    الحاکم الجشمی و منهجه فی تفسیر القرآن
    الحاكم الجشمي و منهجه في تفسير القرآن
    پدیدآورانزرزور، عدنان محمد (نویسنده)
    ناشرمؤسسة الرسالة
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1391 ‌‎ق
    چاپ1
    موضوعتفسیر - فن جشمی، محسن بن محمد، ۴۱۳ - ۴۹۴ق. - نقد و تفسیر
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏92‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏5‎‏ز‎‏4
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الحاكم الجشمى و منهجه في تفسير القرآن تألیف دكتر عدنان زرزور به زبان عربى راجع به زندگانى «حاكم ابوسعد المحسّن الجسمى» و معرفى تفسيرش «التهذيب في التفسير»، سعى در شناساندن كتب اسلامى، و دعوت مسلمين به تفكر اسلامى واحد با تجديد فكر دربار نظريات و احكامى كه به بعض از فرق نسبت داده می‌شود، دارند.

    ساختار

    نگارنده پس از تحقيق در معرفى زندگى و روش حاكم در تفسيرش و قواعد فكرى او با استفاده از قواعدى كه در كتاب آمده و در فهم نظر حاكم كمك مى‌كند، وارد جزئيات نشده و در صدد ردّ اشكالات بر تفسير حاكم نمى باشند. پس از مقدمه، مطالب كتاب را در پنج باب تدوين كرده كه در فهرست تفصيل آمده است. با وجود نقاط ضعفى كه در تفسير حاكم و مؤلفش وجود دارد، وى اين تفسير را تحسين كرده و مطالب آنرا براى همگان مفيد می‌داند.

    گزارش محتوا

    مؤلف در باب اول پس از بررسى احوال سياسى و دينى حاكم بر جامعه در زمان حاكم جسمى و اثر آن بر عامه مردم و سير تأليفات در علم تفسير و كلام و معرفى حاكم، اسم و نسبش، ولادت و احوال حياتش، وفات، اساتيد و شاگردان، عقيده و مذهب او، نظريات زيديّه در امامت، به ذكر آثار او در تفسير، كلام، حديث، تاريخ، فقه و ساير علوم پرداخته است.

    باب دوم پس از ذكر بيست تفسير از بزرگان قبل از حاكم و توضيحاتى پيرامون آنها و مصادرى كه حاكم در تفسيرش از متقدمين و متاخرين استفاده كرده، عمده‌ترين آنها را تفسير ابن عباس، مجاهد، قتاده و حسن البصرى دانسته‌اند. به عقيده‌ى مؤلف، حاكم عنايت ويژه‌اى در نقل كردن مطالبش از بهترين تفاسير معتزله داشته است، اگر چه در بسيارى از موارد اقوال را بدون نسبت به صاحب قول يا الفاظى مانند، قيل، قال علمائنا و... آورده است و در بسيارى از موارد به كلمات ابومسلم استناد كرده و آنها را به صورت كامل ذكر كرده است. به عقيده مؤلف اگر چه حاكم ادعا دارد كه مطالبش به صورت اختصار ايراد شده ولى در واقع طريقه ساير تفاسيرش را دنبال كرده است. اساس روش حاكم در تفسير، كلامى و مبتنى بر عقيده او درعدل و توحيد می‌باشد، بدون اينكه به آيات فقهى و... اشاره‌اى داشته باشد. نگارنده در ادامه به عقيده حاكم در توحيد، عدل، قرآن و دو محور اصلى تفسير او يعنى اثبات اكتسابى بودن معارف و ردّ جبر، اشاره و در همين راستا نظر حاكم را در عدم جواز تقليد در مسائل اعتقادى و ضرورت تمسّك به برهان جهت اثبات آنها، مطرح می‌كند، او در تفسير دائما مطالبى در ردّ علماى ضلالت، بخصوص يهوديان دارد.

    حاكم پس از مقدمه‌اى راجع به تعريف تفسير و تاويل و تفاوت آن دو، اصول حاكم در تفسيرش را مطرح و آنها را مورد بررسى قرار می‌دهد، وى فهم لغات را راهى كليدى براى معرفت قرآن دانسته و در نظر گرفتن وضع لغات و حال متكلم را در فهم دلالت كلام معتبر می‌داند، نگارنده در ادامه به اصول و قواعد او اشاره می‌كند.

    1. در قرآن هرچه معنا نداشته باشد يا معناى آن فهميده نمی‌شود وجود ندارد.
    2. تفسير قرآن مختص به پيامبر(ص) و قدما نمی‌باشد بلكه اگر شرايط كلام موجود باشد هر عاقلى كه مى تواند مراد متكلم را بفهمد و استدلال به امور عقلى كند می‌تواند قرآن را هم بفهمد، اگر ما مراد كلام پيامبر(ص) را می‌توانيم بفهميم، پس كلام خداوند را هم كه ما را مخاطب قرار داده است می‌توانيم بفهميم.
    3. تفسير باطنى و امام را، راه معرفت قرآن دانستن باطل است.
    4. وجود مجاز در قرآن ثابت است امّا تا جايى كه اراده حقيقت ممكن باشد، نمی‌توان كلام را حمل به مجاز كرد. ايشان اقسام معارف را نزد حاكم بر سه قسم می‌داند:
      1. مسائلى كه فقط جنبه‌ى عقلى دارد
      2. مسائلى كه فقط جنبه‌ى شرعى دارند
      3. مسائلى كه از جهت شرعى و عقلى قابل درك ميباشند.

    در بيان قاعده اساسى حاكم در فهم معارف قرآنى چنين مينويسد: هر چيزى كه توسط عقل فهميده می‌شود جايز نيست كه قرآن به خلاف آن تاويل شود، پس بايد تاويل موافق عقل و معناى لغوى قرآن باشد، به جهت اينكه احتمالات در عقل و ادله عقليه راه ندارد.

    اصطلاحات فلسفى و تعاريف كلامى هم نقش مهمى در تفسير حاكم داشته و او از کتاب‌هاى زيادى در اين زمينه بهرمند شده است. مؤلف بعد از تبين آراء حاكم در مسائل غيبى و بعضى امور ديگر، تفاوت آن با تفاسير معتزله و استقلال راى او را در ضمن بيان نظر حاكم در مسائل لطف، نبوت، انبياء، عالم غيب، رزق، مرگ و امور فلسفى پرداخته است و روش او را به ترتيب زير بيان می‌كند.

    حاكم در تفسير آيات و بررسى لغوى آيات، اعراب، معنا، ادله و احكام آن، به شان نزول، هرجا كه آيه سبب نزول خاصى داشته باشد، نظم آيات، هرجا سياق آيات ارتباط داشته باشد يا نياز به توضيح بيشترى داشته باشد، فقه، هرجا كه آيه شامل بعضى احكام فقهى درباب عبادات و معاملات بوده، قصّه، هرجا كه موضوع آيه، اخبار از امتهاى سابق بوده است، در فهم معانى آيات اغلب اوقات از تفاسير قدما بهرمند شده و دقت خوبى در نقل اقوال داشته است، به بعضى وجوه اختلاف اشاره و گاهى همه را متحمل و گاهى يك قول را ترجيح می‌دهد، در بعضى موارد اعتراضهایى در فهم بعضى معانى ايراد و بعضى از آنها را هم دفع كرده است. مؤلف براى تبيين سبک تفسيرى حاكم شواهدى از تفسيرش را هم ذكر كرده و در ادامه پس از بيان نظريات حاكم در مهمترين قسمتهاى علوم قرآن مثل نزول و نقل قرآن، فضائل و نسخ قرآن، اعجاز و مقدمات و علت اعجاز قرآن، به بررسى جايگاه حاكم و تفسير او نزد علما و عامه مردم پرداخته و معتقد است، تفسير حاكم اولین كتابى است كه در بردارنده خلاصه‌اى دقيق از مهمترين تفاسير معتزله در قرن سوم مخصوصاً تفسير جبائى و ابومسلم است و اثر زيادى در تفسير زمخشرى و سائر مفسّرين داشته است.

    وضعيت كتاب

    فهرست مصادر تحقيق مشتمل بر 50 كتاب خطى و 104 كتاب چاپى و محتويات كتاب و ساير تأليفات مؤلف در انتها آمده و در پاورقى به آدرس مصادر و مطالب نقل شده، آيات، رويات و بعضى نكات اشاره شده است.