الثقافة الإسلامية محور لمناهج التعليم رؤية التعليم من منظور إسلامي

    از ویکی‌نور
    الثقافة الإسلامية محور لمناهج التعليم رؤية التعليم من منظور إسلامي
    الثقافة الإسلامية محور لمناهج التعليم رؤية التعليم من منظور إسلامي
    پدیدآورانمهدی عبدالحلیم، احمد (نویسنده)
    ناشرمکتبة الشروق الدولیة
    مکان نشرقاهره
    سال نشر1425ق/2004م
    چاپاول
    موضوعاسلام‌ و آموزش‌ و پرورش‌,اسلام‌ و آموزش‌ و پرورش‌ - تا‌ریخ‌
    کد کنگره
    LC۹۰۳/ع۲ث۷‏

    الثقافة الإسلامية محور لمناهج التعليم رؤية التعليم من منظور إسلامي تألیف احمد مهدی عبدالحلیم، این کتاب از جمله آثارى است که متأثر از حادثه سه‌شنبه 11 سپتامبر 2001 م نگارش یافته است. چه در پى آن حادثه، مسیحیت صهیونیسم بیش از پیش به اسلام و مسلمانان حمله‌ور شد و کار به جایى رسید که مسلمان را تروریست خوانند و آمریکا از کشورهاى مسلمان از جمله عربستان و افغانستان و پاکستان خواست در برنامه‌هاى آموزشى و نیز محتواى کتاب‌هاى درسى و رسانه‌هاى دیدارى و شنیدارى خود تجدید نظر کنند و از جهاد اسلامى و مخالفت بااسرائیل دم نزنند، یعنى اسلام‌زدایى از جهان اسلام به دست خود مسلمانان براى مسخ هویت آنان.

    نگارنده این اثر را به قصد افزایش خودآگاهى جوانان امت اسلامى و آشنا ساختن آنان با فرهنگ دینشان و یادآورى لزوم پیراستن فرهنگ جامعه اسلامى از لوث بیگانگان نگاشته و البته تأکید کرده است که مخاطب او گذشته از دانشجویان خاصه در رشته علوم تربیتى، استادان این رشته در دانشکده‌هاى علوم تربیتى در جهان عرب و اسلام است (ص 12-13).

    نویسنده گذشته از مقدمه، مطالب کتاب را در پنج فصل گنجانده و با خاتمه‌اى بحث را بسته است.

    در فصل یکم، نخست به شرح و تعریف فرهنگ پرداخته شده و به برخى از تعریف‌هاى فرهنگ در انسان‌شناسى و روان‌شناسى در غرب اشاره و شمارى از آن‌ها از نگاه اسلامى نقد شده است؛ سپس به دو پرسش پاسخ داده شده است: محمل فرهنگ، فرد است یا جامعه یا هر دو؟ عامل انسجام‌دهنده به فرهنگ که عناصر و مفردات آن را گرد هم مى‌آورد کدام است‌؟ پس از این به عناصر تشکیل‌دهنده فرهنگ و تقسیم آن‌ها به عناصر عام و خاص و جایگزین پرداخته شده است.

    نگارنده در ادامه از جایگاه دین در فرهنگ، تأثیر استعمار بر فرهنگ مردم، رابطه فرهنگ با تمدن و مدنیت و وجه افتراق آن‌ها یاد کرده است؛ سپس به مفهوم تعلیم و تربیت توجه شده و در شرح موضوع به معناى تربیت در زبان عرب و واژگان مترادف آن در قرآن کریم پرداخته شده است و میان مفهوم عام تربیت و مفهوم خاص آن یعنى آموزش مدرسه‌اى فرق نهاده شده و اشارت رفته است که جنبه فرهنگى آموزش مدرسه‌اى بسیار بااهمیت است. این نکته از به کار بردن دو اصطلاح روان‌شناسى مردمى و آموزش مردمى برمى‌آید.

    در فرجامین فراز این فصل از مفهوم برنامه آموزشى یاد شده و پس از بازگفت دو تعریف به نقد آن دو پرداخته شده و در پایان تعریف نگارنده از این مفهوم همراه با شرح و شکافت ویژگى‌هاى آن آمده است.

    عنوان فصل دوم، فرهنگ اسلامى است و در بازشکافت آن ابتدا اشاره شده است که دین بن‌مایه فرهنگ اسلامى و دستاوردى سرشتى و داراى ساختارى ظاهرى و باطنى است. فرق میان دین و دیندارى و علوم دینى، وجه روایى سخن گفتن از فرهنگ واحد اسلامى مسلمانان در حالى که آنان در نقاط دور از یکدیگر زندگى مى‌کنند نکته‌هاى دیگرى است که پیش از پرداختن به ویژگى‌هاى فرهنگ اسلامى از آن‌ها سخن رفته است. نگارنده در واکاوى ویژگى گوهرین فرهنگ اسلامى آورده است که این فرهنگ ایمانى و توحیدى است و جنبه انسانى و جهانى دارد و کلى فراگیر و عقلانى است و به ضرورت شورا و مشارکت تأکید دارد و اهل گفتگو و تبادل فرهنگى است و بر رشد سرمایه بشرى در بعد مادى و معنوى تأکید دارد و میانه‌رو و معتدل است. نویسنده در شرح هریک از ویژگى‌هاى یادشده به کاربرد این ویژگى‌ها در زندگى به‌طور عام و نظریه‌پردازى فعالیت‌هاى تربیتى به‌طور خاص و نیز آسیب‌شناسى آن‌ها پرداخته است.

    از آنجا که نگارنده بررسى نظام آموزشى را از راه بررسى درون‌دادها و برون‌دادهاى آن ممکن مى‌داند، در فصل سوم به درون‌دادها و در فصل پنجم به برون‌دادهاى نظام آموزشى اسلام پرداخته است.

    پس عنوان فصل سوم درون‌دادهاى نظام آموزشى است و در آن از میان درون‌دادهاى پرشمارقابل فرض براى این نظام آموزشى به سه درون‌داد یعنى غایات یا اهداف آموزشى، محتواى برنامه درسى، پرورش دست‌اندرکاران آموزشى یعنى معلمان، مدیران، معاونان پرداخته‌شده است.

    فرآیند آموزش مدرسه‌اى: تدریس و یادگیرى، عنوان فصل چهارم است و در آن به دیدگاه‌هاى گوناگون دربارۀ کار تدریس معلمان در مدارس و فرآیند یادگیرى که در شاگردان صورت مى‌پذیرد پرداخته و اشاره شده است که تدریس در یادگیرى تأثیر مستقیم ندارد و از رهگذر واسطه‌اى میان تدریس و یادگیرى یعنى فرآیند فکرى که در عقل شاگردان رخ مى‌دهد تأثیر مى‌نهد.

    براى معرفى و بررسى دیدگاه‌ها دربارۀ آموزش از مدل آموزشى انتقال معلومات فردریک هربات، مدل آموزشى حل مسئله جان دیویى، مدل آموزشى پلى میان تدریس و یادگیرى که جدیدترین مدل آموزشى است یاد گشته و ضمن برتر شماردن مدل اخیر به اعمال آن در حوزه تربیت علمى، تربیت اجتماعى، تربیت هنرى به عنوان نمونه اشارت رفته است.

    در فصل پنجم که برون‌دادهاى نظام آموزشى نامیده شده است ابتدا از اشراف و نظارت تربیتى و معنا و کاربرد و روش‌هاى آن سخن رفته و اشاره شده است که این اشراف تربیتى مقوله‌اى جانبى در نظام آموزشى است و بر شاگردان تأثیر غیرمستقیم دارد.

    موضوع بعدى فصل، ارزیابى آموزشى است که در آن از ارزیابى برون‌داد نظام آموزشى یعنى شاگردان و معلمان یاد شده است. موضوع سوم این فصل تحول نظام آموزشى است و در شرح آن از سیاست‌هاى گوناگون تغییر و تحول و آنچه که باید پى‌نهاد سیاست تحول آموزشى در کشورهاى اسلامى و عربى قرار گیرد بحث شده است. فراز فرجامین این فصل، بیان چند پیشنهاد در مورد اولویت‌هاى تحولات آموزشى در کشورهاى اسلامى و عربى است.

    در خاتمه کتاب پس از اشارتى به موضوعات کتاب به شمارى از مشکلات و دشوارى‌هاى فراراه مؤلف در تهیه و تدوین این اثر پرداخته شده است.

    موضوع این اثر در فارسى و عربى بدیع، و پرداخت آن نیکو، و حاصل کار خواندنى است.[۱]


    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص219-221


    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتاب‌شناسی تعلیم و تربیت در اسلام، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، قم، یکم، 1390ش.

    وابسته‌ها