التربیة الإسلامیة و فلاسفتها

    از ویکی‌نور
    التربیة الإسلامیة و فلاسفتها
    التربیة الإسلامیة و فلاسفتها
    پدیدآورانالابراشی، محمد عطیة (نویسنده)
    ناشرعیسى البابى الحلبى و شرکاه
    مکان نشرمصر
    سال نشر1969ق/1389م
    چاپدوم
    موضوعتعلیم و تربیت
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره

    التربیة الإسلامیة و فلاسفتها، تألیف محمد عطیة الابراشی، کتابی است که با تکیه بر اندیشه‌‌های تربیتى دانشمندان مسلمان، گوشه‌‌‌‌هایى از نظام تعلیم و تربیت اسلامى، معرفى شده است و به مقولاتى چون: کتابخانه، آموزش عالى، تربیت اخلاقى، هدف‌های تربیتى، نمونگى تربیت اسلامى، نگاه اسلام به علم، جایگاه‌های آموزشى، آموزش زن، فراگیر و آموزگار، تنبیه، نکاتى دربارۀ مواد آموزشى، اصول تربیتى، روش‌های تدریس و دیدگاه‌های تربیتى بو على، غزالى و ابن خلدون پرداخته شده است. کتاب داراى بیست فصل است.

    در فصل یکم، سخن از آداب تعلیم و تربیت نزد عرب جاهلى است. این اعراب یا صحرانشین بودند و یا شهرنشین، و هریک تربیت ویژ‌های داشته‌اند که بدان‌ها اشارت مى‌رود. براى آشنایى با تربیت نزد اعراب صحرانشین از هدف‌های تربیتى، وسائل آن، چگونگى پرورش فرزند، جایگاه زن در تربیت عصر جاهلى و بلاغت زن مسلمان[!]یاد مى‌شود آنگاه از تربیت عرب‌های شهرنشین، عمالقه عراق، مدرسه‌‌های آنها و تأثیر تربیتى عرب‌های جاهلى بر تربیت پس از اسلام سخن مى‌رود.

    فصل دوم. هدف‌های تربیت اسلامى: ا)تربیت اخلاقى؛ این‌گونه تربیت، به‌واقع روح تربیت اسلامى است؛ البته این به معناى نادیده انگاشتن تربیت بدنى، عقلى، علمى و عملى نیست؛ ب)توجه به دین و دنیا؛ تربیت اسلامى از فروگذاردن دین به نفع دنیا یا دنیا به نفع دین بازمى‌دارد و به تلاش براى دین و دنیا مى‌خواند؛ ج)توجه به جنبه‌‌های مادى زندگى، تربیت اسلامى تنها به دین و اخلاق و روح نمى‌خواند، بل به امور مادى هم نظر دارد، گرچه این امور نسبت به تربیت دینى و اخلاقى و روحى جنبۀ فرعى دارند؛ د)آموزش و یادگیرى علم براى خود علم، از آنجا که دانش‌آموزى، فطرى انسان است، مسلمانان بسیارى از دانشها را تنها براى پاسخ به این خواست سرشتى خویش مى‌آموختند از نگاه آنان علم برترین چیزها و لذت‌بخش‌ترین آنها بوده است؛ ه‍‌)تربیت فنى-حرف‌های براى به‌دست آوردن روزى و گذران زندگى؛ تربیت اسلامى در کنار تربیت دینى، اخلاقى و روحى، تربیت و آموزش فنى و حرف‌های را لازم مى‌داند تا بتوان از راه آن زندگى شرافتمندانه داشت.

    فصل سوم. تربیت اسلامى، نمونۀ تربیت برتر است: چنانچه تربیت اسلامى را با نظام‌های نوین تربیتى بسنجیم، درمى‌یابیم که تربیت اسلامى، قرنها پیش از غرب، بسیارى از نکات تربیتى را که غرب تازه بدانها پى برده است در قالب اصل، روش و هدف یادآور شده است؛ مانند: آزادى ycarcomed در آموزش، تربیت اخلاقى نیکو، رعایت تفاوت‌های فردى در آموزش، با هر فراگیر درخور فهمش سخن گفتن، تربیت استقلالى و متکى بر اعتماد نفس دانش‌آموز، رعایت استعداد‌های فطرى و غرایز طبیعى فرد در حرف‌های که به او آموزش داده مى‌شود، دانش دوستى و گوشه‌گیرى براى بررسی‌های علمى، بهره‌گیرى از سخنرانى و مناظره در آموزش، نرمش در رفتار و برخورد با کودک، توجه به کتابخانه‌‌های عمومى و خصوصى.

    پس از این، از اثرپذیرى دانشگاه‌های غرب از نظام تعلیم و تربیت اسلامى سخن مى‌رود و با اشاره به برخى دیدگاه‌های تربیتى غزالى، پار‌های اندیشه‌‌های تربیتى ابن جوزى نیز یاد مى‌شود و تأثیر تربیت اسلامى در نهضت علمى و عقلى اروپا مى‌آید و در پایان به تربیت دینى و وظایف ما در برابر آن و نیز مراحل تربیت کودک در اسلام اشاره مى‌شود.

    فصل چهارم. اسلام و علم: ارزش علم در اسلام و لزوم گسترش آموزش، مبارزه با بیسوادى، فلسفه امر به آموزش، تأثیر آموزش در فرگشت همه‌سویۀ فرد و جامعه، تشویق مسلمانان به علم و تعلیم، نقش اسلام در گسترش علم و تعلیم در میان مسلمانان، تأثیر مأمون در گسترش علم و ترغیب دانشمندان به ترجمۀ کتاب‌های فلسفى و اثر علم از زبان على[ع]فراز‌های این فصل است.

    در فصل پنجم تا نهم، بحث از جایگاه‌های آموزش در اسلام است و به نکات زیر مى‌پردازد و هریک را شرحى مى‌آورد: آموزش در خانه‌ها، مکتبها، مسجدها و جامع‌های بزرگى چون الازهر و منصور و اموى، دار الحکمه و دار العلم که در حکم دانشگاه و آموزشگاه‌های عالى بوده‌اند، خانه دانشمندان و مجالس علمى و ادبى، قصر حاکمان، مدارس مانند نظامیه‌ها و مستنصریه و ناصریه و نوریه کبرى، کتابخانه‌ها و بیابان.

    فصل دهم. تربیت و اخلاق در اسلام: برترین گونه تربیت در اسلام، تربیت اخلاقى است. تربیت اسلامى از آموزگار مى‌خواهد پیوسته به فراگیران گوشزد کند که انسان، تنها به علم نیازمند نیست؛ به اخلاق نیکو هم نیاز دارد. معلم باید درس و مشق را ابزارى بداند براى: پرورش عادت نیکو، پاک‌خویى، پرورش اراده، تربیت حواس، ره نمودن میل کودک به راه راست، عادت دادن او به نیکى و پرهیز از بدى.

    مربیان مسلمان تأکید کرده‌اند تربیت اخلاقى باید از کودکى آغاز شود چه، اگر کودک، یله باشد به زشتى روى مى‌کند و کژخوى بار مى‌آید و بدعادت مى‌شود و تربیت او بسیار دشوار مى‌افتد. براى تربیت اخلاقى از روش‌های زیر بهره برده مى‌شود: وعظ‍‌ و ارشاد مستقیم، پند و اندرز غیرمستقیم از راه داستان و شعر، بهره‌گیرى از خواسته‌‌های طبیعى کودک مانند میل به تقلید و میل به ستوده شدن، پرورش عادت‌های نیکو در کودک از آغاز زندگى. پس از این به تربیت کودک از نگاه غزالى اشارتى شده است.

    فصل یازدهم. اسلام و آموزش زنان: آموختن علم بر مرد و زن واجب است. اسلام در امور روحى و واجبات دینى و تعلیم و تعلم میان زن و مرد فرقى ننهاده است. در دوران طلایى تاریخ اسلام زنانى نویسنده، شاعر، پزشک، آموزگار و قاضى بوده‌اند که در کتاب‌های تاریخ ادبیات عرب و تاریخ اسلام، از آنها یاد شده است. مقایسه میان زن مسلمان و زن مسیحى در قرون وسطى نشان‌دهندۀ توجه اسلام به تعلیم و تربیت زن مى‌تواند بود.

    فصل دوازدهم. آموزگار و فراگیر در اسلام: فیلسوفان مسلمان دربارۀ دانش، آموزش، آموزشکار و دانش‌آموز بسیار گفته و نوشته‌اند و براى دانش‌آموز و آموزگار حقوق، وظایف و صفاتى یاد کرده‌اند. ویژگی‌های آموزگار چنین است: زهدپیشه باشد و براى خشنودى بارى آموزش دهد، پاک‌تن و پاک‌روان باشد و از خوى ناپسند پرهیز کند، در عمل و آموزش اخلاص ورزد، نسبت به فراگیران بردبارى کند، در حق دانش‌آموزان نخست پدرى کند آنگاه آموزگارى، با روان‌شناسى کودک آشنا باشد، نسبت به موضوع درس آگاهى بسنده و تجربه درخور داشته باشد.

    پار‌های وظایف فراگیر که پیوسته باید فراروى او باشد عبارتند از: به تزکیه نفس بیش از تعلیم اهمیت دهد، از آموزش، فضیلت روح و قرب به خدا را بخواهد، در تعلم پایدارى ورزد و در صورت نیاز در پى استاد از سفر تن نزند، زیاد استاد عوض نکند، در بزرگداشت استادانش بکوشد و خشنودشان کند، استاد را با پرسش بسیار نیازارد، حقوق فردى و اخلاقى استاد را پاس دارد، در درس کوشا باشد، با استاد به ادب رفتار کند، آغاز و پایان شب و میان دو نماز شامگاهى و هنگام سحر را به مطالعه بگذراند.

    نگارنده پس از این به وظایف معلم و ویژگی‌‌‌هایى که فراگیر باید بدانها آراسته شود، از زبان غزالى اشارت مى‌کند.

    فصل سیزدهم. تنبیه در نگاه دانشمندان مسلمان: فلسفه تنبیه در اسلام، ارشاد و اصلاح است نه رنجاندن و انتقام‌گیرى؛ این است که مربیان مسلمان بر آن بوده‌اند که باید پیش از تنبیه، طبیعت و مزاج کودک شناسایى شود و کودک به شرکت در اصلاح اشتباه خود تشویق گردد. در اسلام براى تنبیه شرایطى هست که نشان‌دهندۀ روح مهربانى و مدارا با کودک است؛ بمثل، کودک را پیش از ده سالگى نباید زد، زدن نباید بیش از سه ضربه باشد، باید به کودک مهلت داد از آنچه کرده است ابراز پشیمانى کند و بى‌آنکه مجازات شود خطاى خود را جبران کند.

    مربیان مسلمان بسیار به این مسئله پرداخته‌اند؛ دیدگاه بو على، غزالى، عبدرى و ابن خلدون در این‌باره، دیگر فراز‌های این فصل است.

    در فصل چهاردهم و پانزدهم، از مواد درسى در تعلیم و تعلم اسلامى سخن رفته و به مطالب زیر اشارت شده است: درس‌های مرحله نخست آموزش در اسلام، ویژگی‌‌‌هایى که به بازشناخت مواد درسى این مرحله مى‌انجامد، مواد درسى در مرحله عالى دو دسته بوده است: دینى-ادبى و علمى-ادبى. هنگام گزینش مواد درسى باید اصول ششگان‌های را رعایت کرد.

    فصل شانزدهم. قاعده‌‌های بنیادین در تربیت اسلامى: پار‌های از این قواعد از زبان بو على، غزالى، زرنوجى، عبدرى و ابن خلدون چنین آمده است: آزادى در سن و زمان آغاز تحصیل، آزاد بودن مدت تحصیل، رعایت روش‌های ویژه آموزش به کودک و بزرگسال، آموزگار دو ماده درسى را نباید با هم تدریس کند، براى نزدیکى مطالب به ذهن کودک باید از مثال‌های محسوس سود جست، رعایت میل و گرایش سرشتى کودک در گزینش ماده درسى براى او، لازم است آموزش از زبان عربى و پس از آن قرآن آغاز شود، در گزینش حرفه و فن براى کودک استعداد و میل سرشتى او باید لحاظ‍‌ شود، کودک نیازمند بازى و تفریح است، آموزش باید به تربیت حواس او کمک کند.

    فصل هفدهم. روش‌های عام تدریس: در این فصل از مطالب زیر یاد مى‌شود: حفظ‍‌ مطالب، تکرار، همخوانى، یادآورى، فهم، استفاده از آموزگار ویژه براى هر ماده درسى، چگونگى تدریس شعر، سفر در پى دانش، آزادى استاد و شاگرد در گزینش و تغییر درس و شاگرد و استاد، املا و استملا، استفاده از معید در تدریس. آنگاه روش تدریس در کلاس‌های عالى مى‌آید؛ یعنى، یکى از شاگردان بخشى از متن درسى را با صداى بلند مى‌خواند، سپس استاد آن را شرح مى‌دهد و جوانب گوناگونش را مى‌کاود و رأى خویش را مى‌آورد و موضوع را با موضوعات همانند آن مى‌سنجد و سرانجام به شاگردان فرصت مى‌دهد دربارۀ درس پرسش کنند. سخنرانى، مناظره و امتحان از دیگر روش‌های عام آموزشى است که بدانها پرداخته مى‌شود.

    در فصل هیجدهم تا بیستم، نخست به زندگى بوعلى، غزالى و ابن خلدون اشارتى کوتاه مى‌رود، آنگاه جوانب گوناگون اندیشه‌‌های تربیتى آنها کاویده مى‌شود[۱]

    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص151-156

    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بین‌المللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش

    وابسته‌ها