البرهان القاطع في إثبات الصانع و جميع ما جاءت به الشرائع
البرهان القاطع في إثبات الصانع و جميع ما جاءت به الشرائع | |
---|---|
پدیدآوران | ابن وزیر، محمد بن ابراهیم (نويسنده) |
ناشر | المطبعة السلفية - و مکتبتها |
مکان نشر | مصر - قاهره |
سال نشر | مجلد1: 1349ق , |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
البرهان القاطع في إثبات الصانع و جميع ما جاءت به الشرائع، اثر محمد بن ابراهیم وزیر (متوفی 840ق)، کتابی است که با تکیه بر آیات و روایات در صدد اثبات خداوند، نبوت پیامبر(ص) و معجزات وی است.
نویسنده در این کتاب بر متکلمین و علم کلام ایراد گرفته و ثابت کرده که همه مسائل کلام، با قرآن و سنت ثابت میشود و نیازی به قوانین متکلمان و قواعد کلامی آنها نیست[۱].
وی این کتاب را در رجب سال 801ق به پایان برده است[۲].
ساختار
کتاب با مقدمهای حاوی سند کتاب و ترجمه نویسنده آغاز شده و مطالب اصلی بدون باببندی و فصلبندی خاصی ذکر شده است.
گزارش محتوا
نشانههای صدق انبیا بسیار و از جمله آنها این است که: پیامبران عادلترین، میانهروترین، راستگوترین، باوقارترین و نرمخوترین انسانها بودهاند. نسبت به مال و مقام، زاهدترین و از راحتطلبی و تنپروری، دورترین افراد بودهاند. آنان دورهها و زمانهای متعددی را تجربه کرده و سختیهای شدیدی را چشیده و در آزمونها و فتنههای متعدد آبدیده شده بودند...[۳].
دومین نشانه پیامبران، دشمنی آنان با نزدیکان و ارحامی است که از لحاظ طبیعی محبت بین آنها حاکم است و در مقابل دشمن امید به یاری آنان وجود دارد؛ لکن پیامبران در راه حق از آنان بریدند؛ همچون حضرت نوح که در راه حق، فرزند و پاره جگر خویش را وانهاد و همچون ابراهیم که از پدرش بهخاطر مشرک بودنش بیزاری جست و همچون حضرت محمد(ص) که با همه عطوفت و مهربانی و دلسوزی، نزدیکترین خویشاوندان خود را بهجهت دوری آنان از حق، فراموش کرد و برای آنها طلب رحمت نکرد، ولی افرادی بیگانه را که با او هیچ پیوند خونی نداشتند، بهخاطر حقپذیریاشان ستود و برایشان دعای خیر نمود[۴].
یکی دیگر از ویژگیهای پیامبران، فقر و مسکنت و عدم بهرهمندی آنها از اموال و بهرههای دنیوی بود؛ بهگونهای که با دیدنشان، دیدهها گریان و دلها نالان میشد[۵].
چهارمین نشانه پیامبران، دستیابی به اهدافشان است؛ چنانکه خداوند فرموده:و العاقبة للمتقين (اعراف: 128) و بخاری در حدیثی از ابن عباس چنین نقل نموده: پیامبران مبتلا میشوند؛ بعد از مدتی عاقبت از آن آنان است[۶].
دیگر نشانههای آنان، زهد[۷]، ثبات قدم در رسیدن به اهدافشان[۸]، یقین به وعدههای الهی و راضی بودن به رضای خداوند[۹]، داشتن معجزه[۱۰]، پرهیز از دروغگویی برای رسیدن به اهداف خویش[۱۱]، نبودن اختلاف بین آنان[۱۲]، ناتوانی معاصران از اظهار حتی یک دروغ از طرف آنان در تمام عمر[۱۳] است.
پرداختن به معجزات، بخشی دیگر از کتاب است. مؤلف به اقسام معجزات پیامبر(ص) چنین اشاره میکند: معجزات او، دو قسم است: حسی و عقلی. معجزات حسی خود سه گونه است: امور خارج از ذات وی؛ امور داخل در ذات او؛ امور داخل در صفات او.
امور خارج از ذات وی، همچون دونیم شدن ماه، به حرکت درآمدن درخت بهطرف وی، جوشیدن آب بین انگشتان او و...
امور داخل در ذات او، همانند نوری که از پدر به فرزند منتقل میشد تا اینکه وی به دنیا آمد و مانند ویژگیهایی در خلقت و صورت وی که از نظر علم فراست دال بر نبوت او بود[۱۴].
امور مربوط به صفات وی، مانند: شنیده نشدن دروغ از وی در هیچ امری؛ عدم اقدام به هیچ کار زشتی در هیچ دورهای از عمر؛ شجاعت و نترس بودن، به این صورت که قبل و بعد از نبودت در مقابله با دشمن هرگز راه فرار در پیش نگرفت؛ مهربانی و دلسوز بر امت خویش؛ سخاوت؛ عدم دلبستگی به دنیا و مظاهر آن؛ فصحاحت در حد اعلی و...[۱۵].
معجزات عقلی وی شامل شش قسم است:
- وی از میان مردمی امی و جاهل برخاست و هرگز به تحصیل علم نپرداخت، با این حال عالیترین معارف را عرضه نمود[۱۶].
- پیش از اظهار رسالت و نبوت، هرگز از نبوت و رسالت سخن نگفت و هیچیک از معارف الهی را که بعدا آورد، بر زبان نیاورد[۱۷].
- در ادای رسالت خویش انواع مشقتها و ناملایمات را تحمل کرد و این امور تغییری در روش وی ایجاد نکرد[۱۸]،
- مستجابالدعوه بودن[۱۹].
- پیش از آمدنش، بشارت آمدنش داده شده بود[۲۰].
- اخبار از غیوب[۲۱].
نویسنده، معتقد است که عقل، علم به صدق انبیا را واجب نمیداند، بلکه اگر ما باشیم و قضیه عقلیه، هرآینه ظن به صدق آنان ما را در حسن عمل به آنچه آوردهاند کافی است، ولی با توجه به آنچه خود پیامبران آوردهاند (دلیل نقلی) یقین به صدق آنان واجب است[۲۲].
ایشان معتقد است هرچند از نظر عقل، معجزه در نبوت لازم نیست، لکن سمعا (به دلیل نقلی) واجب است؛ یعنی دلیل نقلی، دال بر این است که هر مدعی نبوتی که خداوند با معجزه، او را تصدیق نکند، کاذب است. مقصود از دلیل نقلی مزبور، اجماع است[۲۳].
او بین علم پیامبران و علم فلاسفه و متکلمان فرق قائل شده و بر مدعای خویش دلایلی چند اقامه کرده که دو مورد از آنها چنین است:
- پیامبران هیچیک با نظرات متکلمان آشنا نبوده و نسبت به روش آنان بیاطلاع بودهاند؛
- پیامبران هیچ اختلافی باهم نداشتهاند؛ درحالیکه اگر علمشان اکتسابی بود، به دنبال آن اختلاف ایجاد میشد[۲۴].
وی در ادامه خاطرنشان میکند که انبیا در دعوت خویش و در اثبات وجود خدا روشهای نظری کلامی و فلسفی را در پیش نمیگرفتند.
وضعیت کتاب
کتاب، فاقد پاورقی است. فهرست محتویات در انتهای کتاب آمده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: قنوجی، صدیق بن حسن خان، ج2، ص363
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص69؛ حسینی اشکوری، احمد، ج1، ص205
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص8
- ↑ ر.ک: همان، ص9-10
- ↑ ر.ک: همان، ص10
- ↑ ر.ک: همان، ص11
- ↑ ر.ک: همان، ص12
- ↑ ر.ک: همان، ص13
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص14
- ↑ ر.ک: همان، ص16
- ↑ ر.ک: همان، ص16
- ↑ ر.ک: همان، ص17
- ↑ ر.ک: همان، ص19
- ↑ ر.ک: همان، ص19-20
- ↑ همان، ص21
- ↑ ر.ک: همان، ص22
- ↑ ر.ک: همان، ص30
- ↑ ر.ک: همان، ص31
- ↑ ر.ک: همان، ص31-32
- ↑ ر.ک: همان، ص32
- ↑ ر.ک: همان، ص40
- ↑ ر.ک: همان، ص40-42
- ↑ ر.ک: همان، ص51-52
منابع مقاله
- متن کتاب.
- حسینی اشکوری، احمد، «مؤلفات الزيدية»، کتابخانه آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1413ق.
- قنوجی، صدیق بن حسن خان، «أبجد العلوم»، دارالكتب العلمية، بیروت، چاپ اول، 1420ق.