ادبیات از منظر شناختی: گفتگویی میان ادبیات و شناخت
ادبیات از منظر شناختی: گفتگویی میان ادبیات و شناخت | |
---|---|
پدیدآوران | بورک، مایکل (نویسنده)
تروشانکو، امیلی (نویسنده) اردبیلی، لیلا (مترجم) صادقی، لیلا (مترجم) قربانیان، مهدی (مترجم) عظیمیفرد، فاطمه (مترجم) قوچانی، بیتا (مترجم) |
ناشر | لوگوس |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ش |
شابک | 0ـ30ـ7825ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
ادبیات از منظر شناختی: گفتگویی میان ادبیات و شناخت به کوشش مایکل بورک و امیلی تروشانکو؛ گروه مترجمان لیلا اردبیلی، لیلا صادقی، مهدی قربانیان، فاطمه عظیمیفرد، بیتا قوچانی؛ مطالعات شناختی ادبیات چه بهرۀ ملموسی برای فهم ما از ادبیات دارد و در آینده نیز میتواند داشته باشد؟ سه بخش این کتاب، سه حوزۀ اصلی کار در حوزۀ ادبیات شناختی را ارائه میدهند.
ساختار
کتاب از سه بخش و پانزده عنوان جداگانه تشکیل شده است و گروهی از مترجمان در ترجمه این بخشها زحمت کشیدهاند.
گزارش محتوا
مطالعات شناختی ادبیات چه بهرۀ ملموسی برای فهم ما از ادبیات دارد و در آینده نیز میتواند داشته باشد؟ سه بخش این کتاب، سه حوزۀ اصلی کار در حوزۀ ادبیات شناختی را ارائه میدهند. در بخش اول که غالباً به عنوان مطالعات اصلی ادبیات شناختی تصور میشود، محققان ادبی بر برخی جنبههای علوم شناختی تکیه میکنند تا نگاهی تازه بر ادبیات یا خوانش ادبی داشته باشند.
نوشتار مارکوس هانتر خود به تأملی بر شیوههای روششناسی مناسب برای مفهومسازی تلاقی علوم تجربی و علوم انسانی اختصاص دارد. او با استفاده از برخی مسائل روششناختی و نظری مرتبط با رویکردهای شناختی، تلاش میکند معیارهای کلی را با استفاده از الگوی استاندارد رابطۀ ساختاری بین سطوح مختلف تحقیق علمی که ارائه شدهاند، عرضه کند. او از این الگو مجموعهای از دستورالعملهای اصلی و ابتکاری را برای مطالعات ادبی شناختی استخراج میکند که عبارتاند از: اصول مربوط به انسجام، اعتدال و خودبسندگی.
نویسندگان دومین مقاله ابتدا نظریهای دربارۀ «عواطف ادبی» را معرفی میکنند که قادر به توضیح حضور عاطفه در خوانش ادبی و نیز واکنشهای عاطفی مشابه و منحصربهفرد خوانندگان است. سپس بعد از شرح نظری جایگاه عاطفه در داستان، به خوانش دقیق و موشکافانۀ استان کوتاه «اِوِلین» از جیمز جویس پرداختهاند تا برجستگی عواطف در فرایندهای تصمیمگیری خوانندگان و شخصیتهای داستانی مشابه را نشان دهند. در پایان با گسترش چشمانداز روایتشناختی، این یافتهها و معانی ضمنی آنها را در روایتشناسی عاطفهبنیادی که رو به رشد است و در چارچوب روایتشناسی «طبیعی» مورد بررسی قرار میدهند.
اگرچه طبیعت در نقشهای متضادی ظاهر میشود که در برخی موارد برتر یا در برخی دیگر در ذهن انسان جایگاه پایینتری دارد، نویسنده در سومین جستار کتاب به بررسی این موضوع میپردازد که چه فرایندهای ذهنیای در پردازش فراخواندن چنین قدرتهایی مورد بحث است. چه چیزی در مطالعات شناختی یا عصب روانشناسی هست که به تأیید و روشنکردن این موارد از تجربۀ تعالی میتواند کمک کند.
جیمز کارنی در نوشتار خود به دنبال این است که بتواند مطالعۀ آثار علمی را در این جهت گسترش دهد که چگونه ویژگیهای اصلی این ژانر باعث ایجاد گرایش تجربی در شناخت انسان میشود. پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا پژوهشهای حوزۀ داستانهای علمی ـ تخیلی تا این اندازه به نظریۀ سطح تفسیر نیازمند است؟
برایان بوید در آخرین نوشتار بخش نخست، تفاوت میان دو کتاب را گسترش میدهد تا تفاوت روایت و شعر موزون، این دو رشتۀ غنی و کهن ادبی را مشخص کند که عموماً درهمتنیدهاند. او برای این منظور دو کتاب شعر و نمایشنامۀ شکسپیر را برای تحلیل خود برگزیده است.
در بخش دوم، محققان ادبی دادههای ادبی یا چارچوبهای مفهومی را برای نوشتن دربارۀ مباحث علمی ـ شناختی به کار میبرند. در بخش سوم، محققان شناختی به ادبیات و روشهای نقد ادبی مشغول شدهاند تا پاسخی روشن برای پرسشهایی در رشتۀ اصلی خود یا در مطالعات ادبی بیابند.[۱]
پانويس