اخوان الصفا: آرمانگرایانی در حاشیه جهان اسلام
اخوان الصفا: آرمانگرایانی در حاشیه جهان اسلام تألیف گودفروا دوکَلَته، با ترجمه پریسا سجادی؛ این کتاب دربارۀ مجموعهای در حدود پنجاه رساله است که گروهی گمنام، ملقب به اخوانالصفا، حدود نهم میلادی/ چهارم هجری در عراق امروزی منتشر کردهاند.
اخوان الصفا: آرمان گراياني در حاشيه جهان اسلام | |
---|---|
![]() | |
پدیدآوران | کالاتاي، گودفروئا دو (نویسنده)
سجادي، پريسا (مترجم) هاشميپور، مرتضي (ویراستار) |
ناشر | نشر نامک |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1397ش. |
چاپ | يکم |
شابک | 1ـ65ـ6721ـ600ـ978 |
موضوع | فلسفه اسلامي - متون قديمي تا قرن 14 |
زبان | فارسي |
کد کنگره | 1397 3الف2ک / 183 BBR |
ساختار
کتاب در شش فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
این کتاب دربارۀ مجموعهای در حدود پنجاه رساله است که گروهی گمنام، ملقب به اخوانالصفا، حدود نهم میلادی/ چهارم هجری در عراق امروزی منتشر کردهاند. هویت قطعی این افراد محل مناشقه است. به گمان قوی، ایشان میباید منشیان دستگاههای اداری محلی بصره بوده باشند، اما همگان با این ظن موافق نیستند. آنها که بودند؟ نمیتوان زندگینامهای برای کل این گروه یا هیچیک از این افراد نوشت. با این حال، اینکه میتوان تصویری ذهنی از آنان ارائه داد به این دلیل است که آنها درگیر این مجموعه بودهاند. این اثر یک نظام عقلانی منسجم را به تصویر میکشد، دیدگاهی به جهان که قرنها مورد قبول بود، اما با همۀ این احوال آنان از یافتن خوانندگانی در تمام قرنها دست نمیکشند. اخوان تأثیر چشمگیری بر روی بسیاری از متفکران اسلامی داشتهاند؛ هر چند علناً به این موضوع اقرار نشده است. از رسائل اخوانالصفا، تا امروز نسخ بسیاری باقی مانده است.
این رسالات به دو دلیل نزد مسلمانان سنیمذهب غیرقابل قبول است. اول اینکه اخوان در اصل شیعهمذهب بودند و دوم اینکه آنها آشکارا از طرفداران فلسفه یا به عبارت دقیقتر، نوافلاطونی یا به اذعان غزالی فیثاغوری به شمار میروند. رسائل در حقیقت محصول مشخصۀ علمی قرن چهارم هجری است (قرنی سرشار از فعالیتهای علمی و عقلی پردامنه در جهان اسلام).
در میان طیف گستردۀ آثار عربی زبان تألیف شده در عصر طلایی مسلمانان، رسائل اخوانالصفا نمونهای بینظیر و عجیب است و همانند دیگر آثار اندک همعصرش، بازتاب روزگار خود. رسائل برای نویسندگانش، دانشنامهای جمع از دانش بشری است و این به آن معناست که آنها ناگزیر بودند خود را در جریان زمینههای تاریخی و مباحث هر یک از شاخههای مورد بحث، قرار دهند. بخشی از این کتاب به بررسی ماهیت دانشنامهای پروژۀ اخوان اختصاص دارد، چراکه این خصیصه آن را در تاریخ ادبیات عرب و حتی کل تاریخ ادبیات، منحصربهفرد میکند.
این کتاب در شش فصل گردآوری شده است:
فصل اول، «باطنیگری» دیدگاهی کلی را بیان کرده، تضاد چشمگیر نویسندگان را برجسته میکند که بزرگترین کار آنان این است که هویتشان را تا زمان حاضر مخفی نگه داشتهاند و وابستگی آنها ساختار کالبدی متون را مشخص میکند که به نظر میرسد در طول قرنها بدون تغییری چشمگیر نوشته شده است.
فصل دوم، «فیضباوری»، به تحقیق در باب عناصری میپردازد که چارچوب نظام اندیشهورز اخوان را شکل میدهد. این فصل به رسائلی دربارۀ خلقت جهان، خلقت زمان، جایگاه انسان در زنجیرۀ وجود میپردازد و دلایلی را که چرا یک روح منفرد میتواند امیداور باشد که روزی درآینده به اصل خدایی خود بازگردد شرح میدهد.
فصل سوم، «هزارهباوری»، به روشی مینگرد که اخوان از هنر جنجالی اختربینی استفاده میکنند تا نگاهی اسرارآمیز به تاریخ جهان را که با چرخهای پیشگویانه ایجاد شده و با آمدن یک منجی کامل میشود، توجیه کنند. هدف این بخش به ویژه روشن کردن این موضوع است که اخوان رسالت خود را چگونه در ارتباط با چرخۀ حاضر شرح میدهد.
فصل چهارم، «بسیاردانشی»، به تلاشهای عظیم اخوان برای تکلیف کردن یک ساختار منسجم بر نظام دانش بشری اشاره دارد تا در نتیجه بتوانند از رسالاتشان به عنوان برنامهای روحی و معنوی و مطلوب برای پیروانشان بهره ببرند.
فصل پنجم، «درهمآمیختن باورها»، که قرار است آزاداندیشی و آمیزگری تأثیرگذار اخوان را که تلاش میکردند حقیقت آشکار در متون مقدس را با یافتههای علمی و فلسفی تلفیق کرده و به دانشیمردان سراسر جهان بنمایانند، نشان میدهد.
فصل ششم، «آرمانپرستی»، بر مفهوم اخوان از دلایشان و رویکردهای قاطعانۀ نخبهگرا و توجه به تفکر بیش از عمل تأکید دارد. هر دو نکته نشان میدهد که تبلیغات آنها هیچگاه به یک انقلاب مذهبی یا آشوب سیاسی منجر نمیشود.
در پایان کتاب، پیگفتار میآید که تأثیر اثر در قرنهای بعد را ارزیابی کند.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات