ابن عثمان، محمد بن عبدالوهاب بن عثمان
اِبْنِ عُثْمان، ابوعبدالله محمد بن عبدالوهاب بن عثمان مکناسى (د 1213ق/1799م)، نويسنده و دولتمرد در عصر 3 تن از پادشاهان مغرب.
ولادت
از تاريخ تولد او اطلاعى در دست نيست. ظاهراً در اواسط سده 12ق/18م در مکناس (واقع در مراکش) زاده شد.
مناصب
پدرش به صحافى اشتغال داشت و نيز در يکى از مساجد مکناس وعظ مىکرد.
ابن عثمان در روزگار جوانى، همچون پدر به صحافى مشغول شد و آنگاه وظيفه کتابداری و سپس منصب کتابت را در دستگاه سلطان محمد بن عبدالله برعهده گرفت. او مدتى نيز به سمت قضای تطوان برگزيده شد و آنگاه به امارت آن شهر رسيد. برخى در باب امارت وی ترديد کردهاند.
چنانکه از کتاب خود او احراز المعلّى که حاوی گزارش سفرِ وی به شرق اسلامى است، برمىآيد در 1193ق/1779م به عنوان نماينده سلطان محمد بن عبدالله به اسپانيا رفت و با تلاش وی بين دولتهای مغرب و اسپانيا صلح و سازش افتاد؛ هم در اين مأموريت، سفرنامهای با عنوان الاکسير فى فکاک الاسير نوشت.
ابن عثمان در 20 شوال اين سال از رباط حرکت کرد و در 4 محرم 1194 به مادريد رسيد.
در اين فاصله و پس از آن، چنانکه خود در سفرنامهاش به تفصيل شرح داده، از جاهای مختلف ديدار کرد. از جمله در شقوبيه (شهری بزرگ و کهن در شمال مادريد که بين آن دو 90 کم فاصله است) از اسيران مسلمان الجزايری بازديد کرد و هدايای پادشاه مغرب را به آنان داد. وی از پادشاه اسپانيا خواست تا اسيران را آزاد کند، امّا تنها با آزادی دو تن موافقت شد.
پس از انعقاد پيمان صلح در 26 جمادیالاول 1194، وی از برخى از شهرهای اسپانيا ديدار کرد، و پس از سياحت غرناطه همراه اسيران آزاد شده، وارد تطوان شد و هنگاميکه از اين سفر موفقيت آميز بازگشت، سلطان او را به وزارت منصوب کرد.
3 سال بعد، سلطان محمّد او را برای پىگيری کاری که در جهت صلح و تفاهم در اسپانيا آغاز کرده بود، با مالى فراوان در رأس هيأتى به عنوان سفير خود به مالت و ناپل فرستاد تا اسيران مسلمانى را که در آن دو جا زندانى بودند، آزاد کند. در همين مأموريت بود که او سفرنامه البدر السافر را نوشت. اين هيأت در ذيحجه 1195 از مراکش حرکت کرد. در اين سفر پيمان نامهای بين ابن عثمان و نماينده پادشاه ناپل و سيسيل (فرديناند اول پسر پادشاه کارلوس سوم) در 12 ذيقعده 1196 مبنى بر صلح و سازش در ناپل امضا شد.
در آغاز سال 1200ق سلطان محمد، ابن عثمان را با هدايايى نزد سلطان عبدالحميد عثمانى، به استانبول فرستاد و وی با هيأت تحت سرپرستى خود در اواخر همان سال وارد استانبول شد. سلطان عبدالحميد کسانى را به استقبال وی فرستاد و او در 27 شوال با سلطان ديدار کرد.
جزئيات اين ديدار در سفرنامه وی آمده است. پس از آن ابن عثمان مدتى طولانى در استانبول ماند و از جاهای مختلف و ديدنى آن شهر و ديگر شهرهای آن ديار بازديد کرد و با برخى از شاعران ترک، مانند صدقى مصطفى، آشنا شد. او در رجب 1201 از استانبول به حجاز رفت و همزمان با خروج او جنگ عثمانى و روسيه آغاز شد و او که وعده مساعدت به ترکان داده بود، ضمن سرودن ابياتى از دلاوريهای سربازان ترک ستايش کرد.
ابن عثمان در 9 ذيحجه 1201 وارد مکه شد و ضمن به جای آوردن مراسم حج، 18 روز در آن شهر ماند، آنگاه به فلسطين رفت و از شهرهای قدس و عکا و نيز امير جَزّاز، فرمانروای فلسطين، ديدار کرد.
پس از آن از طريق دريا آهنگ ديدار قبرس کرد، اما در بين راه کشتى دچار آشوب دريا شد و او ناچار به طرف تونس رفت و پس از چند روز به مغرب بازگشت و در رمضان 1202 به پايتخت وارد شد.
پس از آن برای استراحت و ديدار با خانوادهاش به مکناس رفت، اما سلطان محمد از او خواست بىدرنگ به تلمسان برود و با اسيران الجزايری که از اسپانيا باز مىگشتند، همراهى کند.
ابن عثمان در سفرنامهاش احراز المعلى از تبادل اسيران ميان الجزاير و اسپانيا و نيز از ديدار با اسيران بازگشته الجزايری و نقش سلطان محمد در آزادی آنان و پولهايى که در اين راه صرف شده، به تفصيل سخن گفته است. او از عهده انجام مأموريت تازه نيز به خوبى برآمد. پس از بازگشت از اين مأموريت به زادگاهش رفت تا چندی به استراحت بپردازد. ابن عثمان پس از مدتى اقامت در مکناس به منصب وزارت خويش در کاخ سلطنتى فاس بازگشت.
رجب 1203 سلطان محمد درگذشت و فرزندش يزيد که در تاريخ مراکش به سنگدلى و خشونت معروف است، به سلطنت رسيد. نقش و مسئوليت ابن عثمان در دوران کوتاه سلطنت وی چندان روشن نيست.
از اسناد خزانه ملى مادريد، قسمت مربوط به روابط اسپانيا و مغرب که به وسيله «بالاو» انتشار يافته، چنين برمىآيد که چند ماه پس از آنکه يزيد به سلطنت رسيد، وی ابن عثمان را به عنوان سفير نزد کارلوس چهارم پادشاه اسپانيا فرستاد.
در اين ميان روابط مغرب و اسپانيا به تيرگى گراييد و يزيد، ابن عثمان را از سفارت برکنار کرد و در 1205ق/ 1791م پسر عمّ خود على بن احمد بن ادريس را به جای او گماشت، اما اين عثمان اعتنايى نکرد و همچنان به حل مشکلات موجود بين دو دولت سرگرم بود و يزيد پس از 5 ماه بار ديگر او را به مقام خود بازگرداند.
ابن عثمان در اسپانيا ماند تا خبر مرگ يزيد را شنيد و به مغرب بازگشت و نزد سليمان، برادر و جانشين يزيد، اعتبار و احترام بسيار يافت.
در دوران حکومت سلطان سليمان، ابن عثمان از برجستهترين رجال سياسى و حکومتى شمرده مىشد، رسيدگى به امور و سياست خارجى را برعهده داشت و در عين حال در حل و فصل امور داخلى نيز اهتمام مىورزيد.
در 1212ق/1797م که سليمان وارد شهر مراکش شد، ابن عثمان به عنوان وزير اول همراه او بود. در اين احوال نفوذ و اقتدار او در سراسر مغرب، جز شهر آسفى، گسترده بود. در اين شهر، عبدالرحمان ابن ناصر فرمانروايى داشت و او با هشام، يکى از برادران سليمان، بيعت کرده بود. سلطان ابن عثمان را مأمور حل مسأله عبدالرحمان کرد و او به امير آسفى توصيه کرد تا راه اطاعت پيش گيرد. عبدالرحمان به بهانه بيماری از رفتن نزد سلطان سليمان سرباز زد، ولى نامهای به او نوشت و در آن اطاعت و انقياد خود را اعلام کرد.
به طور کلى در دوران قدرت ابن عثمان، روابط مغرب با اسپانيا و ديگر کشورهای اروپا بسيار خوب بود و او که طرفدار صلح و تفاهم در روابط ملل بود، کوشش فراوانى در جهت رفع مشکلات بين دولت مغرب و ديگر دولتها داشت. در 1213ق پيمان صلح و تجارت و دريانوردی بين مغرب و اسپانيا به کوشش او امضا شد.
آثار
ابن عثمان آثار زيادی نوشته که بيشتر آنها سفرنامههايى مبنى بر گزارش سفرهای او به کشورهای مختلف است:
1-کتاب الاکسير فى فکاک الاسير،
که سفرنامه وی در نخستين دوره سفارت او به اسپانياست، در 1965م به کوشش محمد فاسى در رباط چاپ شده است.
نويسنده در اين کتاب، تمامى حوادث و رويدادهای سفرش را از آغاز تا انجام به زيبايى شرح داده است.
او از مردمان، شخصيتهای سياسى - اجتماعى، علمى، مذهبى، دانشگاهها و مدارس، بيمارستانها، راهها و خيابانها، مساجد، کليساها، ديرها و راهبهها، نظاميان و قلعههای نظامى، بازار و اوضاع اقتصادی، چگونگى کشاورزی، پيشرفتهای علمى و صنعتى، زندگى مردم و آداب و سنن و اخلاق و کردار آنان، تا آنجا که در حوزه ديد او قرار گرفته، اطلاعات روشن و مفيدی به دست داده است.
او با ذکر دقيق رويدادها، از ديدارش با کارلوس سوم پادشاه اسپانيا سخن مىگويد و جزئيات احوال او و تاريخچهای از خاندانش را بيان مىکند.
در اين ميان از شهرهای بزرگى چون مادريد، و شهرهای بزرگ کهنى چون اشبيليه، قرطبه، طليطله و غرناطه با گستردگى بيشتر سخن گفته است.
از آنجا که نويسنده مسلمان و دارای غيرت دينى است، از اسپانيا عموماً و از شهرهای بازمانده از دوران حاکميت اسلام خصوصاً با شيفتگى و دلبستگى ويژه سخن رانده است.
غيرت اسلامى ابن عثمان سبب شده است که وی به هنگام ياد کردن از شهرها و آباديهای اسپانيا عبارت: «اعادها الله داراسلام» را به کار ببرد و يا پادشاه اسپانيا را «طاغيه» بنامد.
به طور کلى وی به هنگام ذکر آثار ديرين اسلامى با تأسف سخن مىگويد.
اطلاعاتى که ابن عثمان از تاريخ اسلام در اسپانيا و نيز تاريخ مسيحيت و فرمانروايان مسيحى آنجا به دست مىدهد، بيانگر چيرهدستى او در تاريخ و سياست و عقايد است.
دو سفرنامه ديگر از ابن عثمان باقى مانده که يکى:
2-احراز المعلّى و الرقيب فى حج بيتالله الحرام و زياره القدس الشريف و التبرک بقبر الحبيب،
است، که سفرنامه وی به کشور عثمانى و مکه و فلسطين است و نسخهای از آن در خزانه زيدانيه وجود دارد.
و ديگر:
3- البدر السافر فى افتکاک الاساری من يدالعدوّ الکافر،
که نسخهای از آن نيز در همانجا موجود است.
اثر ديگری با عنوان:
4-منظومه فى المناسک،
نيز به او منسوب است.
وفات
ابن عثمان بر اثر ابتلا به بيماری وبا که در مغرب شيوع يافته بود، درگذشت[۱].
پانویس
- ↑ يوسفى اشکوری، حسن، ج4، ص212-211
منابع مقاله
يوسفى اشکوری، حسن، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.