ابن دباس، مبارک بن فاخر
اِبْنِ فاخِر، ابوالکرم مبارک بن فاخر بن محمد (431 يا 448- 15 ذيقعده 500ق/1040 يا 1056- 8 ژوئيه 1107م)، نحوی و لغوی بزرگ بغداد.
در برخى از منابع شهرت وی ابن دبّاس يا دبّاس آمده است.
در مورد حرفه پدرِ او و اينکه آيا حقيقتاً دبّاس (شيره گير يا شيره فروش) بوده يا نه، اطلاعى نداريم، اما اين را مىدانيم که برادر مادری او - ابوعبدالله حسين - نيز به بارع بن دباس يا ابن دباس معروف بوده است و با توجه به وجوه اشتراکى که دو برادر در زمينههای علمى و ادبى داشتهاند، بعيد نيست که مؤلفان در ناميدن ابن فاخر به ابن دباس، دچار اشتباه شده باشند.
ولادت
ابن فاخر در سال 431 یا 448ق بغداد زاده شد و ظاهراً تا آخر عمر در همان شهر زيست، ليکن گاه سفرهايى به حجاز و يمن مىکرد و گمان مىرود که هدف او از اين مسافرتها اخذ لغت از اعراب پاک زبان آن ديار بوده است، ولى اهل يمن نيز از او استفاده مىکردهاند.
تحصیلات، اساتید
تا آنجا که مىدانيم ابن فاخر به نحو و لغت و نيز حديث بيشتر مىپرداخته است.
وی در نحو و لغت شهرت بسيار داشت و از جمله استادان به شمارمىآمد.
در نحو پيرو مکتب بصره، به ويژه ابوعلى فارسى بود و الکتاب سيبويه و شرح ابوسعيد سيرافى بر آن را تدريس مىکرد.
استاد بزرگ ابن فاخر در علم نحو عبدالواحد ابن برهان عُکبری بوده است.
وی همچنين در طلب اين علم در مجلس درس استادانى چون ابوالقاسم رقى، عيسى بن عمر بن اصغر، ابوالحسين بن شاهويه، هلال صابى، ابوالقاسم تنوخى حضور مىيافت.
ابن فاخر حديث را در محضر قاضى ابوطيب طاهر بن عبدالله طبری و ابومحمد حسين بن على جوهری شنيده و از ابوطيب روايت کرده است، ليکن در اين زمينه برخى از مشايخ چون شيخ ابوالفضل ابن ناصر - از مشايخ ابن جوزی - و ابومنصور ابن خيرون، او را به تزوير و کذب و دروغ پردازی در روايت متهم کرده و گفتهاند که وی ادعای شنيدن مطالبى را از تنوخى و ابوطيب و ديگران مىکرده که هرگز نشنيده بوده است.
شاگردان
شاگرد برجسته ابن فاخر، ابومحمد عبدالله بن على، مشهور به ابن بنت الشيخ ابومنصور خياط يا سبط الخياط بوده است.
کسان ديگری نيز چون پدر سمعانى، ابوطاهر سلفى، ابومعمّر انصاری، ابوطالب محمد بن على کتانى در مجلس درس او حاضر شده و کسب علم کردهاند.
مجالس درس، شیوه نگارش
ابن فاخر در مجالس درس شيوه خاصى داشت که گاه مورد انتقاد قرار مىگرفت؛ مثلاً پيش پای طلاب برمىخاست و آنان را بسيار تکريم مىنمود. اين کار از ديدگاه شيوخى چون خطيب تبريزی، زشت و ناپسند و اهانت به مقام علم به شمار آمده است، تا آنجا که بيتى بدين مضمون در حق وی مىخواند: «آن کسى که در مجلس درس، پيش پای شاگردان برمىخاست، علم را خوار مىداشت».
تنها اطلاعى که از شيوه نگارش او داريم گفته ابن مکتوم است مبتنى بر اينکه وی نثری متکلف و آميخته با صنايع لفظى، اما بليغ داشت.
وی از خطى خوش و خوانا نيز برخوردار بود که اهل علم به سبب آن وی را ارج مىنهادند.
وفات
وی در بغداد وفات يافت و در همانجا در مقبره باب حرب دفن گرديد.
برخى سال وفات او را 505ق دانستهاند.
آثار
چندين کتاب به ابن فاخر نسبت دادهاند که برخی از آنها در دست نيست. اين تأليفات عبارتند از:
1. جواب مسائل؛
2. شرح الالف و اللام مازنى؛
3. شرح خطبه ادب الکاتب ابن قتيبه؛
قفطى مىنويسد که وی اين کتاب را در يمن تأليف کرد و آنگاه در عراق شرح ديگری بدان افزود.
4. المعلم در نحو؛
5. نحو العرف،
به گفته قفطى، اين اثر به رغم کوچکى حجم شامل مشکلات عمده نحو بوده است.
ابن فاخر تأليف کتابهای ديگری را نيز آغاز کرده بوده، ليکن عمرش کفاف نداده است که آنها را به اتمام برساند.
[۱].
پانویس
- ↑ شاهنگيان، نوری، ج4، ص368-367
منابع مقاله
شاهنگيان، نوری، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.