ابن حنبلی، محمد بن ابراهیم
ابوعبدالله رضىالدين محمد بن ابراهیم بن يوسف ابن عبدالرحمان حلبى (908-971ق)، مشهور به ابن حنبلى، مورخ، لغتشناس، شاعر و فقيه حنفى مذهب، در سال 908ق، 1502/م ديده به جهان گشود.
نام | ابن حنبلی، محمد بن ابراهیم |
---|---|
نامهای دیگر | حلبی، رضیالدین محمد بن ابراهیم بن یوسف
ربعی تاذفی، ابوعبدالله محمد تاذفی، ابوعبدالله محمد بن ابراهیم |
نام پدر | ابراهیم |
متولد | 908ق |
محل تولد | حلب |
رحلت | 971 ق |
اساتید | عبدالرحمان بن فخرالنساء
ابن طاس بَصْتى احمد هندى |
برخی آثار | دُرّ الحبب في تاریخ أعیان حلب |
کد مؤلف | AUTHORCODE04188AUTHORCODE |
اشتهار او به ابن حنبلى، از باب انتساب به نياى بزرگش، عبدالرحمان است كه قاضى حنابله در حلب بود. پدرش نيز به همین نام شهرت داشت و در حلب، به كار فقه و حديث مشغول بود.
ولادت
او در حلب زاده شد و همانجا زيست و وى را تاذفى، منسوب به قريه تاذف، در نزدیکى حلب نيز گفتهاند. همچنين بنابر ادعاى خود او كه نياكانش را از بنوربيعة دانسته، ربعى نيز خوانده شده است.
با آنكه حدود 75 کتاب نوشته و سخت مورد تمجيد بوده است، از زندگى او چيزى نمىدانيم. گویى عمر او سراسر به تأليف يا تدريس در یکى از مدارس حلب گذشته و از هرگونه حادثه قابل ذكر تهى بوده است.
منابع موجود، حدود 100 سال بعد، به كار او پرداخته و همه به گفتارى كوتاه بسنده كردهاند. وى نظر به گستردگى شگفت مضامین کتابهایش، استادان بسيارى داشته است كه برخى را در منابع ذكر كردهاند.
او قرآن را نزد احمد باكزى، شرح شافيه جاربردى و شرح كافيه احمد هندى را نزد عبدالرحمان بن فخرالنساء، بخشى از صدرالشريعة در فقه حنفى را نزد ابن طاس بَصْتى، مطوّل و حواشى جرجانى بر آن را نزد احمد هندى، شرحالنّخبه ابن حجر در مصطلحات حديث را نزد محمد بن شعبان ديروطى، کتابالنّزهة در علم حساب را نزد خناجرى، بلاغت را نزد موسى سرسولى، متن چَغْمینى در علم هيئت را نزد ولىالدين شروانى، قواعد صرف و نحو و عروض و منطق را نزد على حصكفى خوانده است.علاوه بر اين، او به تصوف نيز تمايل داشت و چنانكه خود گوید، قادرى مشرب بود. همچنين در شرح احوال عبداللطيف جامى گوید كه این شيخ، در تكيه خسرویه، او را «تلقين ذكر» كرد و سپس یک «دستورالعمل» به فارسی برای او نوشت، زيرا به سبب تدارکسفر، فرصت نوشتن آن را به عربى نداشت. آنگاه ابن حنبلى آن دستورالعمل را با اجازه شيخ به عربى ترجمه كرد و شعرهاى فارسی آن را نيز به شعر عربى برگرداند. این رساله چون به تأييد شيخ رسيد، میان ديگر صوفيان انتشار يافت. از این روايت درمىيابيم كه ابن حنبلى، فارسی نيز مىدانسته و حتى با ادب و شعر فارسی آشنا بوده و از آن تأثير پذيرفته بوده است. البته هيچ اثرى به زبان فارسی از او در دست نيست و خفاجى یکى از رباعيات او را كه كاملاً هموزن رباعيات خيام است، نقل كرده و گفته است: مصرع چهارم آن از امثال عجم است. از سرگذشت او، این را نيز مىدانيم كه در 954ق، حج گزارد و هنگام بازگشت، چندى در دمشق ماند و انبوهى از علما از محضرش كسب دانش كردند.
او كارى جز تدريس و تأليف نداشته و ازاينرو شمار بسيارى از طالبان علم در خدمت او شاگردى كردهاند كه ازآنمیان، علامه احمد بن ملا، مشهورتر و به استاد نزدیک تر بوده است.
وسعت اطلاعات وى موجب شده است كه در بيشتر علوم رايج در آن روزگار کتابى بنویسد.
وى سرانجام در 971ق1563/م ديده از جهان فروبسته است.
آثار
از جمله آثار اوست:
- دُرّ الحبب في تاريخ أعيان حلب؛
- الآثار الرفيعة في مآثر بنیربيعة؛
- أنوار الحلك على شرح المنار لإبن ملك؛
- بحر العوّام فيما أصاب فيه العَوام؛
- سَهْم الألحاظ في وهم الألفاظ؛
- عَقْد الخلاص في تقدم كلام الخواص؛
- تحفة الفاضل في صناعة الفاضل[۱].
پانویس
- ↑ آذرنوش، آذرتاش، ج3، ص373
منابع مقاله
آذرنوش، آذرتاش، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374