ابن اسلت‌

    از ویکی‌نور
    ابن اسلت‌
    NUR00000.jpg
    نام کاملابن اسلت‌، ابوقیس انصاری خطمى
    نام‌های دیگرحرب(بى‌نقطه‌)، صَرمه، عبدالله، حارث و عُبیدالله
    رحلت1ق؟
    فرزندانقیس، عُقبه

    ابن اسلت‌، ابوقیس انصاری خطمى (متوفای 1ق‌/622م‌؟)، شاعر جاهلى و رئیس شاخه‌ای از قبیله اَوْس‌، زندگى او مانند زندگى بیشتر شاعران جاهلى به افسانه آمیخته است و چنان است که در بسیاری از روایات مربوط به او مى‌توان تردید کرد. نام او را در منابع کهن صیفى آورده‌اند، اما در منابع متأخر، نام‌های دیگری نیز به او داده‌اند: حرب(بى‌نقطه‌)، صَرمه، عبدالله، حارث و عُبیدالله. با این‌همه ابوالفرج به‌صراحت مى‌گوید که جز ابن اسلت‌، نامى برای او نمى‌شناخته است.

    هنگامى که میان اوس و خزرج جنگ به‌پا شد، وی رهبری قبیله خود را به عهده گرفت. گویا در خلال همین جنگ‌ها بود که پسرش قیس را از دست داد. در برخى از منابع از پسر دیگر او به نام عُقبه یاد شده که در جنگ قادسیه به قتل رسید. ابن اثیر مى‌نویسد که برادرش حُصَین نیز کشته شد، اما حصین‌، برادرزاده ابن اسلت بود و به قول ابن حزم در فتوحات اسلام شهید شد. اساساً اطلاعات ما درباره فرزندان و برادران او سخت متناقض است‌. کشمکش‌های اوس و خزرج‌، کلاً به سود ابن اسلت تمام نشد، و شاید به همین سبب بود که او در مکه مسکن گزید و بى‌گمان در آن‌جا با قریشیان راه مسالمت و دوستى پیش گرفت‌. حتى بسیاری از مورخان از ابن هشام تا ذهبى، اشاره مى‌کنند که او قریشیان را دوست مى‌داشت و به دامادی آنان درآمده بود و بدین‌سان چندین سال در مکه زیست‌. در مقابل‌، جاحظ او را «مردی یمانى از اهل یثرب‌» مى‌داند که «نه مکى بود، نه تهامى‌، نه قریشى و نه حلیف(هم پیمان‌) قریش‌».

    در روایاتى که ابن هشام، و با تفصیل بسیار ابن سعد و پس از آن دو، اکثر منابع نقل کرده‌اند، وی مردی یکتاپرست و پیرو آیین حنفا جلوه مى‌کند که به سبب نزدیکى با احبار یهود، از ظهور پیامبر و دین اسلام آگاهى یافته بود. وی همه‌جا به دنبال «دین ابراهیم‌» مى‌گشت و حتى به شام سفر کرد و نزدیک بود به آیین یهود درآید، اما سرباز زد و به حجاز بازگشت‌. در اشعاری که به او نسبت داده‌اند، مثلاً قطعه‌ای در ابن سعد و ابن کثیر، آثار یکتاپرستى و حتى میل به اسلام و دفاع شدید از آن، آشکار است‌. در قطعه‌ای دیگر، به ابرهه و داستان فیل اشاره کرده است. همچنین گویند که پیامبر(ص‌)، اسلام را به او عرضه کرد (سال اول ق‌)، او نیز آیین تازه را سخت نیکو یافت و اظهار داشت که این‌، همان دینى است که در جست‌وجویش بوده است‌. پس خواست اسلام آورد، اما هنگام بازگشت از خدمت رسول‌(ص‌)، عبدالله بن اُبَى‌ّ، او را به ترس از خزرجیان متهم کرد. او نیز سوگند خورد که تا یک سال اسلام نیاورد، اما پیش از آنکه سال به سرآید، درگذشت. این روایت شاخ و برگ تازه برآورد و گسترش یافت‌، چنان‌که برخى مدعى شدند که او پیش از مرگ، اسلام آورد، و یا حضرت محمد(ص‌) او را پیغام داد که اسلام بیاور تا در قیامت شفیع تو گردم. با این‌همه‌، راویان عموماً او را مانع اصلى اسلام آوردن قبیله اوس دانسته‌اند. در سال اول هجری، هیچ خانه‌ای از خانه‌های انصار نبود که یک یا چند نفر از افراد آن مسلمان نشده باشند، جز چند خانوار بزرگ که یکى از آنها، طایفه‌ای از اوس بود. سبب امتناع این افراد از پذیرفتن اسلام آن بود که از شاعر و رهبر خود ابن اسلت اطاعت مى‌کردند. ایشان ظاهراً تا پس از غزوه خندق (5ق‌/626م یا حدود آن تاریخ‌) همچنان سرسختى نشان دادند.

    میان اشعار و اطلاعات او از اسلام و پیامبر اسلام از یک سو، و اِعراض از پذیرفتن اسلام از سوی دیگر تناقضى است که البته از نظر نویسندگان هوشمندی چون ابن اثیر و ابن کثیر پنهان نمانده است‌. این دو موضوع را به تفصیل بررسى کرده‌، نتیجه مى‌گیرند که وی مسلمان نشد و بر آیین حنفا باقى ماند. آنچه بیش از همه موجب شهرت ابن اسلت گردید، این است که گویند یک یا دو آیه در حق او و زنش نازل گردیده است‌. همه منابع ما (و بیشتر از قول عکرمه‌) روایت مى‌کنند که در عصر جاهلیت زن پدرِ خویش را اگر مادرشان نبود، به زنى مى‌گرفتند و او را همچون اموال به ارث مى‌بردند. گویند چون ابن اسلت درگذشت‌، فرزندش مِحْصَن (یاقیس‌)، خواست زن پدر خویش کبشه (یا کبَیشه) را به زنى بگیرد. آن زن نزد پیامبر(ص‌) آمد و از او نظر خواست‌. این آیه نازل شد که لایحِل لَکم أَن تَرِثوُا النَّساءَ کرْهاً...: ای اهل ایمان برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید... (نساء/4/19)، اما موضوع نزول این آیه در شأن او مورد اتفاق همگان نیست‌، بلکه به دیگران نیز نسبت داده شده است و برخى برآنند که آیه لاتَنْکحُوا ما نَکح آباءُکم مِن النَّساء (نساء/4/22) در حق اوست. برخى این موضوع را به پیش از اسلام انتقال داده، گفته‌اند: ابن اسلت خواست با ام عُبَید ضمره، همسر پدرش اسلت ازدواج کند و این آیه در حق او نازل شد.

    آثار

    در اشعار منسوب به شخصیتى که احوالش در چنین هاله‌ای از ابهام فرو رفته‌، بى‌گمان قطعات و ابیات جعلى نیز هست و همان طور که بلاشر اشاره مى‌کند، در اکثر اشعار منسوب به او، آثار جعل، آشکار است‌. گاه خواسته‌اند یکتاپرستى او را بارزتر سازند، و گاه در پى آن بوده‌اند که اشاراتى به داستان‌های قرآن کریم در آنها بنهند. از مجموع آثار او شعر فراوانى به جای نمانده و تا آنجا که معلوم شده‌، از 94 بیت تجاوز نمى‌کند. کسى نیز تاکنون به این امر که اشعار او را در دیوانى جمع‌آوری کرده باشند، اشاره نکرده است‌. در عصر حاضر هم کسى به گردآوری آنها نپرداخته است‌. علاوه بر این‌، چنان‌که از سیاهه زیر استنباط مى‌شود، به مرور زمان بر اشعار منسوب به او افزوده‌اند. لذا مى‌توان پنداشت که راویان آغاز اسلام هم، چیز عمده‌ای از آثار او را در اختیار نداشته‌اند؛ با این‌همه، باید یادآوری کرد که ابوزید قرشى و مُفضّل ضبّى هر کدام‌، یک قصیده از او را در جُنگ‌های خود نقل کرده‌اند که تا حدی مى‌تواند بر اهمیت آن اشعار دلالت داشته باشد. منابع آثار او بدین قرار است (منابع متأخر را در صورتى که اضافه‌ای نداشته باشند، ذکر نکرده‌ایم‌):

    قصیده با قافیه ا ع‌ِ: 24 بیت در مفضّل ضبّى. شمار ابیات در منابع دیگر: اصمعى: یک بیت‌؛ ابوزید: 21 بیت‌؛ ابن سلام: دو بیت‌؛ جاحظ: 2 بیت‌؛ بحتری: دو بیت‌؛ ابوالفرج: 6 بیت‌؛ قالى: یک بیت‌؛ بکری: دو بیت‌.

    قطعه با قافیه م‌ْ: 6 بیت در ابن اسحاق. شمار ابیات در منابع دیگر: جاحظ: 4 بیت‌؛ ابن کثیر: 6 بیت‌. این قطعه به اُمیه بن ابى الصّلت نیز منسوب است.

    قصیده با قافیه ا ب‌ِ: 35 بیت در ابن کثیر. شمار ابیات در منابع دیگر: ابن اسحاق: 5 بیت‌؛ جاحظ: 4 بیت‌؛ ذهبى: 9 بیت‌؛ ابن بدران: 2 بیت‌.

    قطعه با قافیه ل‌ِ: 6 بیت در ابن کثیر. شمار ابیات در منابع دیگر: ابن سعد: 4 بیت‌.

    قطعه با قافیه ارِ: 6 بیت در ابوالفرج.

    قطعه با قافیه رَه‌ِ: 5 بیت در ابن اثیر.

    3 بیت با قافیه ب در ابوالفرج؛

    دو بیت با قافیه ن در جاحظ؛

    یک بیت با قافیه ت در ابوالفرج؛

    4 بیت با قافیه رُ در ابوالفرج؛

    یک بیت با قافیه را در ابن ابى‌عون؛

    یک بیت با قافیه رِ در ابوالفرج.[۱]

    پانویس

    1. ر.ک: آذرنوش، آذرتاش، ج3، ص13-15

    منابع مقاله

    آذرنوش، آذرتاش، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.