ابن‌ مقری، اسماعيل‌ بن‌ ابى‌بکر

    از ویکی‌نور
    ابن‌ مقری، ابومحمد اسماعيل‌ بن‌ ابى‌ بکر بن‌ عبدالله‌ ‌
    NUR00000.jpg
    نام کاملاسماعيل‌ بن‌ ابى‌بکر بن‌ عبدالله‌؛
    نام‌های دیگرابن‌ مقری، ابومحمد اسماعيل‌ بن‌ ابى‌‌بکر بن‌ عبدالله‌؛
    لقبشرف‌الدین؛
    تخلصابن مقری، مقری؛
    نسبشرجى، شاوری، حسینی؛
    نام پدرابوبکر بن‌ عبدالله‌ بن ابراهیم بن علی بن عطیه بن علی الشَّاوری الشَّرجی الحسینی الیمنی الشافعی؛
    ولادت754ق؛
    محل تولدابيات‌ حسين‌ (در شمال زبید)؛، یمن؛
    محل زندگییمن، بغداد؛
    رحلت837ق‌؛
    مدفنزبيد (محل وفات)؛
    طول عمر83؛
    خویشاوندان
    دیناسلام؛
    مذهبشافعی؛
    پیشهفقیه، ادیب‌، شاعر؛
    منصبقاضی القضات، حکومت‌ محالب‌؛
    اطلاعات علمی
    اجازه اجتهاد از‌ ‌
    درجه علمیفقیه، ادیب‌، شاعر؛
    اساتیدکاهلى، جمال‌الدين‌ ريمى‌، محمد بن‌ زکريا، عبداللطيف‌ شرجى‌؛
    مشایخ
    معاصرینالملک‌الاشرف، الملک‌ الناصر، فيروزآبادی؛
    برخی آثار1- ارشاد الغاوی فى‌ مسائل‌ الحاوی، 2- عنوان‌ الشرف‌ الوافى؛

    ابن‌ مُقْری، ابومحمد اسماعيل‌ بن‌ ابى‌ بکر بن‌ عبدالله‌ (754- 837ق‌/1353-1434م‌)، فقيه‌، اديب‌ و شاعر يمنى‌ که‌ در برخى‌ منابع‌ به‌ مقری نيز شهرت‌ دارد.

    نسب

    اصل‌ وی از شرجه‌ در سواحل‌ غربى‌ يمن‌ است‌. برخى‌ وی را به‌ قبيله بنى‌ شاور، ساکن‌ کوهستان‌های شرق‌ محالب‌ در يمن‌، منتسب‌ مى‌دانند. نسبت‌ شرجى‌ و شاوری او از همين‌ جاست‌. از آنجا که‌ وی در «ابيات‌ حسين‌» (حسين‌ از قبايل‌ معروف‌ يمن‌ است‌) به‌ دنيا آمده‌، به‌ او نسبت‌ حسينى‌ نيز داده‌اند.


    تحصیلات

    ابن‌ مقری در زادگاه‌ خود پرورش‌ يافت‌ و مقدمات‌ علوم‌ را در همانجا نزد کسانى‌ چون‌ کاهلى‌ فراگرفت‌.

    در 781 يا 782ق‌ زادگاه‌ خويش‌ را ترک‌ گفت‌ و در سردد به‌ خدمت‌ الملک‌الاشرف‌، سلطان‌ رسولى‌ يمن‌ (حک 778-803ق‌/1376-1401م‌) درآمد و در همانجا به‌ ادامه تحصيل‌ و نيز سرودن‌ شعر پرداخت‌. وی ظاهراً پس‌ از حجى‌ که‌ همراه‌ الملک‌الاشرف‌ گزارد، دربار وی را ترک‌ گفت‌ و به‌ زبيد رفت‌ و نزد استادان‌ بنامى‌ چون‌ جمال‌الدين‌ ريمى‌، محمد بن‌ زکريا و عبداللطيف‌ شرجى‌ دانش‌ خود را کمال‌ بخشيد و به‌ زودی در علوم‌ مختلفى‌ چون‌ فقه‌، ادب‌ و منطق‌ بلند آوازه‌ شد.


    تدریس

    در 794ق‌/1392م‌ الملک‌ الاشرف‌ بار ديگر او را به‌ خدمت‌ خود فراخواند و تدريس‌ در مدرسه مجاهديه تعز و نظاميه‌ زبيد را به‌ او سپرد و مقرری در خور توجهى‌ نيز برای او تعيين‌ کرد.


    مناصب

    به‌ گفته سخاوی، وی چندی عهده‌دار حکومت‌ محالب‌ بود؛ زمانى‌ نيز به‌ سفارت‌ قاهره‌ منصوب‌ شد، اما به‌ طمع‌ دستيابى‌ به‌ منصب‌ قاضى‌ القضاتى‌ آن‌ را نپذيرفت‌ (2/292-293). با اينهمه‌ ابن‌ مقری خود در شرح‌ حال‌ خويش‌ در عنوان‌ الشرف‌ اشاره‌ای به‌ اين‌ مناصب‌ نکرده‌ است‌. وی پس‌ از مرگ‌ الملک‌ الاشرف‌ در 803ق‌ به‌ خدمت‌ فرزند و جانشين‌ او الملک‌ الناصر (حک 803 -829ق‌) درآمد و کتاب‌ عنوان‌ الشرف‌ را به‌ او تقديم‌ کرد.

    وفات

    وی تا پايان‌ عمر به‌ احترام‌ زيست‌ و سرانجام‌ در زبيد درگذشت.

    آثار

    ابن‌ مقری بخش‌ مهمى‌ از زندگى‌ خود را صرف‌ تأليف‌ و تصنيف کرد‌.

    بسياری از اين‌ آثار امروزه‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ يا نسخ‌ خطى‌ آن‌ موجود است‌. برخى‌ از قصايد او نيز در ضمن‌ ديگر کتب‌ حفظ شده‌ است‌، اما به‌ رغم‌ ستايش‌های مبالغه‌ آميزی که‌ از هنر و به‌ ويژه‌ اشعار او شده‌، سروده‌های وی عموماً تبعيت‌ از سبک‌ مصنوع‌ و پرتکلف‌ آن‌ روزگار است‌.

    آثار منثور او نيز بيشتر اختصار يا شرح‌ آثار ديگران‌ بوده‌ است‌.

    الف‌ - چاپى‌:

    1.ارشاد الغاوی فى‌ مسائل‌ الحاوی،

    اين‌ کتاب‌ که‌ در فقه‌ شافعى‌ تأليف‌ شده‌ و مختصر الحاوی الصغير قزوينى‌ (د 665ق‌) است‌، سخت‌ مورد توجه‌ علمای شافعى‌ بوده‌، از اين‌ رو شرح‌های بسياری بر آن‌ نوشته‌اند که‌ شرح‌ خود مؤلف‌ از جمله آنهاست‌. اين‌ اثر در 1302 و نيز در 1320ق‌ در قاهره‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌؛

    2.روض‌ الطالب‌،

    که‌ در غالب‌ منابع‌ با نام‌ الروض‌ آمده‌، مختصر الروضه تأليف‌ نووی در فروع‌ فقه‌ شافعى‌ است‌.

    اين‌ کتاب‌ در 1313ق‌ به‌ همراه‌ شرح‌ زکريا انصاری (اسنى‌ المطالب‌) در 4 مجلد در قاهره‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌؛

    3.ديوان‌،

    که‌ در اواخر عمر شاعر گردآوری شده‌ و در 1305ق‌ در بمبئى‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.

    از اين‌ کتاب‌ با عنوان‌ مجموع‌ شرف‌الدين‌ ابى‌ الذبيح‌... المقری نيز ياد شده‌ است‌؛

    4.عنوان‌ الشرف‌ الوافى،

    مطالب‌ اين‌ کتاب‌ که‌ موضوع‌ اصلى‌ آن‌ فقه‌ است‌، به‌ گونه‌ای مرتب‌ شده‌ که‌ از اتصال‌ حروف‌ و کلماتى‌ که‌ در 4 ستون‌ عمودی (دو ستون‌ در آغاز و پايان‌ و دو ستون‌ نيز در ميانه سطور) از هر صفحه آن‌ آمده‌، رساله‌هايى‌ در 4 علم‌ ديگر يعنى‌ عروض‌، تاريخ‌، نحو و قوافى‌ فراهم‌ مى‌آيد. گويند ابن‌ مقری اين‌ کتاب‌ را در رقابت‌ با فيروزآبادی (د 817ق‌)، صاحب‌ قامون‌، تأليف‌ کرده‌ که‌ در آن‌ هنگام‌ قاضى‌ القضاه يمن‌ بود و مقام‌ و منصب‌ او طبعاً نظر کسانى‌ چون‌ ابن‌ مقری را به‌ خود جلب‌ کرده‌ بود.

    سبک‌ اين‌ کتاب‌ که‌ تأليف‌ آن‌ در زمان‌ الملک‌ الاشرف‌ آغاز شد و در آغاز حکومت‌ فرزند او الملک‌ الناصر به‌ پايان‌ رسيد، سبب‌ شد که‌ آثاری به‌ تقليد از آن‌ پديد آيد. ازآن‌ جمله‌ مى‌توان‌ به‌ النفحه المسکيه و التحفه المکيه سيوطى‌ و تأليفى‌ از ابن‌ کميل‌ دمياطى‌ و نيز تحفه السنيه عبدالله‌ افندی وصاف‌ که‌ به‌ ضميمه عنوان‌ الشرف‌ منتشر شده‌، اشاره‌ کرد. عنوان‌ الشرف‌ بارها به‌ چاپ‌رسيده‌است‌: قاهره‌ (1272 و 1318ق‌)،حيدرآباد دکن‌ (1272ق‌)، حلب‌ و کلکته‌(1294ق‌). نسخه‌های مستقلى‌ از برخى‌ رساله‌های اين‌ کتاب‌ نيز با نام‌های مختلف‌ در دست‌ است‌. مثلاً رساله ابن‌ مقری که‌ در حقيقت‌ بخش‌ تاريخ‌ اين‌ کتاب‌ است‌ و در آن‌ از تاريخ‌ سلسله بنى‌ رسول‌ سخن‌ رفته‌، نيز المجموع‌ فى‌ العربيه، که‌ همان‌ رساله نحو اين‌ کتاب‌ است‌ و ابن‌ مقری خود آن‌ را به‌ اين‌ نام‌ خوانده‌ است‌.


    ب‌ - خطى‌:

    1.بديعيه،

    در مدح‌ الملک‌ الناصر که‌ شاعر آن‌ را در معارضه‌ با بديعيه صفى‌الدين‌ موصلى‌ سروده‌ است‌.

    نسخه‌های فراوانى‌ از اين‌ قصيده‌ با شرح‌ آن‌ به‌ قلم‌ خود ابن‌ مقری، در کتابخانه‌های لندن‌، پاريس‌، لايپزيگ‌، قاهره‌، صنعا، موصل‌، استانبول‌ و تهران‌ موجود است.‌

    ابن‌ مقری در مقدمه شرح‌ اشاره‌ مى‌کند که‌ قصيده‌ را به‌ فرمان‌ الملک‌الناصر سروده‌ و در آن‌ از صنايع‌ بديعى‌ هيچ‌ فرونگذاشته‌ است؛

    2. جدول‌ فى‌ الميراث‌ الشرعى،‌

    3.الرکاز المخمس‌ فيما قيل‌ من‌ الاوجه‌ فى‌ الماءِ المشمس،

    نسخه‌هايى‌ از آن‌ در دارالکتب‌ موجود است؛

    3.عقيده اسماعيل‌ المقری،

    در اصول‌ دين‌؛ نسخه‌ای از اين‌ رساله‌ در دانشگاه‌ ملک‌ سعود رياض‌ موجود است‌.

    نسخه‌های مستقلى‌ از برخى‌ قصيده‌های او نيز با نام‌های مختلف‌ در کتابخانه‌های جهان‌ موجود است‌. [۱]. ‌

    پانویس

    1. علوی مقدم‌، مهيار، ج4، ص661-660

    منابع مقاله

    علوی مقدم‌، مهيار، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.


    وابسته‌ها