ابن شداد، عبدالعزیز بن شداد بن تمیم
ابن شدّاد، ابومحمد عزالدین عبدالعزیز بن شداد بن تمیم بن معز بن بادیس(د پس از ۵۸۲ ق / ۱۱۸۶ م)، تاریخنگار مغربی.
برخی از مآخذ کنیۀ او را ابوالعرب نوشتهاند، اما حاجی خلیفه که وی را ابوالغریب ذکر کرده، به احتمال بسیار، نادرست و ممکن است تصحیف ابوالعرب باشد؛ از سوی دیگر، حاجی خلیفه در جای دیگر از او با کنیۀ ابومحمد یاد کرده است. برخی محققان معاصر نیز وی را با ابن شداد، یوسف بن رافع، نویسندۀ کتاب النوادر السلطانیة اشتباه کردهاند.
خاندان و فعالیتها
ابن شداد امیرزادهای از خاندان زیری و برادرزادۀ یحیى بن تمیم صنهاجی است. وی بیشتر زندگی خویش را در خدمت سلطان حسن بن علی، واپسین فرمانروای این خاندان گذراند. به گزارش ابنفوطی، ابن شداد در ۵۶۷ ق / ۱۱۷۲ م در دمشق از علی بن حسن ابن عساکر اجازۀ نقل حدیث گرفت. این گزارش احتمالاً مربوط به روزگار میانسالی اوست، چه وی پیش از آن در مهدیه بود و در جریان تسلیم این شهر به نورمانها در ۵۴۳ ق / ۱۱۴۸ م از جانب سلطان حسن، با او همراه بود؛ ظاهراً ابن شداد آنگاه که سلطان حسن برای یاری خواستن از عبدالمؤمن نزد وی رفت و نیز در جریان بازپسگیری مهدیه توسط عبدالمؤمن در رکاب سلطان حسن بوده است، چه وی گزارشهای مفصلی از این رویدادها را نقل کرده است. گویا پس از مرگ سلطان حسن در ۵۵۱ ق / ۱۱۵۶ م ابن شداد به دمشق رفت و تا پایان عمر در این شهر ماندگار شد.
کتاب ابن شداد
از این بخش از زندگانی وی چندان اطلاعی در دست نیست، تنها میدانیم که در ۵۸۲ ق در دمشق بوده و پارهای از رویدادهای مربوط به مهدیه را از زبان یکی از ساکنان آنجا شنیده و آنها را در کتاب خود نقل کرده است.
شهرت ابن شداد مرهون همین کتاب اوست که تاریخی محلی بوده و از آن با نامهای تاریخالمغرب، تاریخ افریقیة و المغرب، تاریخ افریقیة و اخبار القیروان یاد شده است، اما نام صحیح آن الجمع و البیان فی اخبار القیروان فی من فیها و فی سائر بلاد المغرب من الملوک و الاعیان بوده است. ظاهراً بخش بزرگی از این کتاب به خاندان خود وی اختصاص داشته است و در آن از آثار تاریخنویسان پیشین، مانند عطیة بن مخلد بن رباح مغربی، ابنیسع اندلسی و ابواسحاق ابراهیم بن قاسم مشهور به رقیق نیز سود جسته است.
این کتاب سپس به دو دلیل موردتوجه بسیاری از نویسندگان و تاریخنگاران پس از وی قرار گرفت: نخست، ظاهراً به دلیل آنکه ابن شداد خود شاهد بسیاری از رویدادهای مربوط به خاندان زیری بوده است. دیگر آنکه موضع ضد شیعی آن، نظر نویسندگان سنیمذهب، از جمله مقریزی و نویری را به خود جلب کرده است، اما اینان تنها به نوشتۀ ابن شداد دربارۀ نسب خلفای فاطمی استناد کردهاند.
نوشتۀ وی در این باره چندان تند است که ابن اثیر ضمن نقل آن خود را از مسئولیت مبری دانسته است. همین مطلب با اندکی تفاوت از جانب دیگر نویسندگان، از جمله ابوسعید تکرار شده است.
مامور بین نوشتۀ ابن شداد و گزارش نویسندگان پس از وی در این باره مقایسهای کرده و نوشتۀ او را نادرست و فاقد ویژگیهای لازم دربارۀ شرح چگونگی پیدایش یک سلسلۀ مشهور دانسته و آن را ساختگی خوانده است.
احتمال میرود این ویژگی در گزارشهای مربوط به خاندان خود وی نیز وجود داشته باشد.
از تاریخ ابن شداد اکنون بهجز نقلقولهای پراکنده اثری بر جای نمانده است. بااینحال لوئیس به خطا مدعی است که نسخههای متعددی از آن موجود است[۱].
پانویس
- ↑ سیدی، محمد، ج4، ص77-76
منابع مقاله
سیدی، محمد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377