أزمة الإرادة و الوجدان المسلم: البعد الغائب في مشروع إصلاح الأمة
أزمة الإرادة و الوجدان المسلم: البعد الغائب في مشروع إصلاح الأمة | |
---|---|
پدیدآوران | عبدالحميد احمد ابوسليمان |
ناشر | دارالفکر |
مکان نشر | سوریه - دمشق |
سال نشر | 1425 ق/ 2004 م. |
چاپ | یکم |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | LC۹۰۳/الف۲الف۴ |
أزمة الإرادة و الوجدان المسلم: البعد الغائب في مشروع إصلاح الأمة، اثر عبدالحمید احمد ابوسلیمان، تلاشى است براى فهم و عرضه اسباب و عللى كه مانع موفقيت طرح اسلامى اصلاحات فرهنگى و ايجاد تحولات درونى مطلوب در امت شده است.
اين كتاب همچنين در پى معلوم داشتن اين نكته است كه از جمله ابعاد فراموششده و ناديده انگاشتهشده در طرح اصلاحات اسلامى كه مانع موفقيت اين طرح و ايجاد تحولات مطلوب گشته است، توجه نكردن به تربيت كودك و در مجموع نپرداختن به گفتمان تربيت اسلامى كودك است.
از ديگر هدفهاى اين بحث، اشاره به ابزار فرهنگى لازم براى اصلاحات تربيتى، و بيان مهمترين اصول و مبانى اين اصلاحات و نقش محورى خانواده در هدايت اين اصلاحات و نيز بررسى علل افول تمدن اسلامى و عقبماندگى امت است.
ساختار
نويسنده مطالب را در مقدمه، شش فصل، خاتمه بسامان كرده است.
گزارش محتوا
در فصل نخست كه بىعنوان افتاده است، ابتدا اشارتى شده است به اينكه ناديده انگاشتن كودكى و عدم درك كودكى و نقش آن، از مهمترين علل بحران امت است. ناديده گرفتن كودكى در طرح اصلاحات به دو امر بازمىگردد. نگارنده پس از شرح اين دو امر به انگيزههاى اين پژوهش پرداخته است؛ سپس از روششناسى علمى پژوهش خود ياد كرده است و با شرح و شكافت ريشههاى بحران به فصل دوم رسيده است.
سرآغاز فصل دوم كه شناخت درد عنوان گرفته است بحث و بررسى تحريفات رخداده در انديشه و فرهنگ امت است و در آن از تحريف در رويكرد هستىشناختى، انحراف روششناختى، تحريف مفاهيم، تحريف در گفتمان، شكلگيرى باورهاى خرافى در توده مردم، ايجاد روحيه نژادپرستى سخن رفته است. پيامدهاى انحرافات فكرى در ساختار روحى امت، بحث فرجامين اين فصل است.
عنوان فصل سوم، كودك: زيربناى حركت است و در واشكافت آن از جنبشهاى اصلاحى در جهان اسلام از زمان امام محمد غزالى تا عصر حاضر و ناكامى آنها در دستيابى به هدفهاى مطلوب سخن رفته است. آنگاه از توجه اندك به كودك در گذشته ياد شده و اشارت رفته است كه توجه گذشتگان به تعليم و تربيت كودك، اندك بر دو گونه متباين بوده است: تعليم و تربيت فرزندان خواص؛ تعليم و تربيت فرزندان توده مردم. مؤلف ضمن اشاره به معايب دوگانگى در تعليم و تربيت فرزندان امت، از لزوم توجه به كودك مسلمان و مسائل تربيتى او ياد كرده است و از اقدامات اصلاحى موسى(ع) در قوم بنىاسرائيل گفته است؛ سپس در مخالفت با مستشرقانى كه اسلام را عامل عقبماندگى مسلمانان دانستهاند از نقش استعمار در پيدايش مشكلات در جهان اسلام به عنوان عامل ثانوى ياد كرده، و همبستگى امت اسلامى را رمز پيروزى او ندانسته است و براى تقويت مطلب به اتحاد ملت چين، هند و كشورهاى اروپايى به مثابه نمونههايى موفق در همبستگى اشاره كرده است. دعوت دين و عقل و مصلحت به وحدت، زيانهاى خلل در روح جمعى امت، پيامدهاى خطرناك ضعف روح جمعى براى فرهنگ و تربيت، ضرورت ايجاد روح جمعى در فرهنگ و تربيت، تحولات اجتماعى و گفتمان تربيتى از ديگر مباحث فصل سوم است.
عنوان فصل چهارم، راهحل اساسى: ساختن كودكان، است و در آن به مطالب ذيل پرداخته شده است: راه اصلاح و رويارويى با تهديدها، اسلام دين عقل و اقناع و علم، وجوه اختلاف و اتفاق دينمداران و غيرمذهبىهاى غربگرا، اشارتى به نقد متن، نمونههايى از نقد متن، خرافاتى به اسم اسلام، جهان پيش و پس از بعثت، انحطاط تفكر تربيتى تابع انحطاط تفكر حاكم بر جامعه، اصول و مبانى تربيتى.
در فصل پنجم با عنوان خانواده اسلامى سرچشمه احساس، روبهرو مىشويم. در شرح و شكافت اين عنوان، نخست از اهميت خانواده در اسلام ياد شده است؛ سپس به قوانين اسلامى تشكيل خانواده پرداخته شده است و از نقش فرد در خانواده و جامعه و مادرى و كار زنان مادر در نظام جامعه اسلامى معاصر سخن رفته است. آنگاه از عوامل مؤثر در بازسازى و اصلاح تربيتى و كوتاهى و كاستى تعليم و تربيت در امت، اهميت پدر و مادر در اصلاح تربيتى ياد شده است.
فصل فرجامين كتاب دربارۀ نقشه عمل است و در آن به مطالب ذيل پرداخته شدهاست: ابعاد عمل، آگاه ساختن انديشمندان و تحصيلكردگان، پرورش تفكر انتقادى اجتماعى اسلامى، اصلاحات فرهنگى، اصلاحات تربيتى، ادبيات تربيتى خانواده، ادبيات تربيتىمدرسه، اصلاحات در آموزش عالى، طرح اسلامى كردن معرفت، ايجاد نهادهاى تخصصى مطالعات كودك، مركز پرورش كودك، اشارهاى به تجربۀ اسلامىكردنمعرفت در دانشگاه اسلامى بينالمللى مالزى (1988-1999 م)، مدارس اسلامىبينالمللى.
گفتنى است بحثهاى اين كتاب كمابيش تازه و خواندنى افتاده است و مىتواند الهامبخش مطالعات جديد در حوزه تربيت اسلامى باشد. نگارنده بارها از مصلحان جهان اسلام از امام محمد غزالى (450-505 ق) گرفته تا مالكبن نبى ياد كرده است، اما با كمال تعجب از امام خمينى(ره) كه معاصر او و شهره آفاق است هيچ ياد نكرده است.
ديگر آنكه اين اثر خالى از خطاهاى مطبعى نيست، مثلاً بناء را بتاء (ص 17)، ان يكون را انيكون (ص 167)، المستغربين را المسغربين (ص 183) آوردهاند.
- مطالعه منابع ذيل نيز پيشنهاد مىشود:
عبدالحميد احمد ابوسليمان، ازمه العقل المسلم (بيروت، دارالهادى، 1424 ق/ 2003 م)؛
ز. ا. لوين، انديشهها و جنبشهاى سياسى اجتماعى در جهان عرب، ترجمه يوسف عزيز بنىطرف (تهران، علمى و فرهنگى، 1377)؛
طه جابر علوانى، اصلاح تفكر اسلامى، مدخلى بر ساختار گفتمان اسلامى معاصر، ترجمه محمود شمس (تهران، قطره، 1377)؛
محمد بهى، انديشه نوين اسلامى در رويارويى با استعمار غرب، ترجمه حسين سيدى (مشهد، بهنشر، 1377)؛ احمد بهشتى، خانواده در قرآن (قم، طريقالقدس، 1361)؛
سيد كاظم ارفع، خانواده در قرآن و مكتب اهلبيت(ع) (تهران، انجمن اوليا و مربيان جمهورى اسلامى ايران، 1379)[۱]
پانويس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص27-30
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی تعلیم و تربیت در اسلام؛ توصیف، تحلیل، نقد: منابع عربی، قم، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، یکم، 1390ش