آراى دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانى آن
آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن | |
---|---|
پدیدآوران | اعرافی، علیرضا (اشراف) فتحعلی خانی، محمد (نویسنده)، فصیحی زاده، علیرضا (نویسنده)، فقیهی، علینقی (نویسنده)، بهشتی، محمد (نویسنده)، ابوجعفری، مهدی (نویسنده)، رفیعی، بهروز (نویسنده) |
ناشر | پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی |
مکان نشر | قم، تهران |
سال نشر | 1388-1386ش. |
چاپ | دوم و سوم |
موضوع | اسلام و آموزش و پرورش |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 5 |
کد کنگره | /آ4 / 230/18 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
آراى دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانى آن، اثر محمد فتحعلی خانی و دیگران، کتابی است که به بازشناخت دیدگاهها و مبانی تربیتی متفکران مسلمان میپردازد. این اثر زیر نظر علیرضا اعرافی به نگارش درآمده است. این اثر بهرۀ نخست از مجموعهاى است که اندکاندک سامان گرفته، آماده چاپ مىشود؛ مجموعهاى که در پى احساس نیاز به بازشناخت دیدگاههاى تربیتى و بویژه مبانى آراى تربیتى متفکران مسلمان نگارش مىیابد. این جلد که دفتر نخست مجموعه است، کندوکاوى است در رویکردهاى تربیتى و مبانى نگرشهاى تربیتى جاحظ، ابن سحنون، فارابى، قابسى و ابن سینا که در شش بخش چند فصلى گرد آمده است. بخش اول. جاحظ: اشاره به زندگى و شخصیت و آثار علمى جاحظ، فراز آغازین این بخش است. آنگاه به انسان از نگاه او مىپردازد و از امتیاز انسان بر حیوان مىگوید. ویژگیهاى انسان را شرح و شماره مىکند. از تفاوتهاى انسانها با یکدیگر یاد مىکند و به شناخت مىرسد و با اشاره به ابزار شناخت(حس، عقل، الهام)از اصول و نکاتى درباره شناخت مىگوید. آثار شناخت را برمىشمارد و به موانع و آفات آن مىپردازد. سپس اخلاق را پیش مىکشد و از طبع اولى و طبع ثانوى مىگوید و به اعتدال و اخلاق اشاره مىکند. ملاک ارزش اخلاقى را مىآورد و از نقش صفات در رفتار انسان مىگوید و به نقش اراده و آگاهى در ارزش عمل اشاره دارد. آنگاه به تعلیم و تربیت روى مىکند و سازگارى مبانى تربیت را با فطرت و دین یادآور مىشود و از عوامل مؤثر در شخصیت (محیط و درگیرى با خیر و شر)مىگوید و در شرح اصول و روشهاى تربیتى از کشف استعدادها و رعایت آنها یاد مىکند و به طراحى دورۀ آموزش عالى اشاره دارد. از آموزش تخصصى مىگوید و تشویق و تنبیه را بازمىشکافد و شرایط و ویژگیهاى متعلم را یاد مىکند. به کتاب مىپردازد و اهمیت آن و نوع خوب و بدش و نیز قواعد تألیف کتاب را گوشزد مىکند. اشاره به آموزش زبان دوم و نیز ترجمه، پارۀ پایانى این بخش است. بخش دوم. ابن سحنون: در این بخش که بسیار کوتاه افتاده است، از زندگى و آثار ابن سحنون سخن دارد و به میزان ارزش تربیتى و آموزشى تنها کتاب تربیتى او«آداب المعلمین»اشاره مىکند. آنگاه به هدفهاى تعلیم و تربیت از نگاه او نظر مىکند و با پرداخت وظایف معلم، پىآمدهاى کوتاهى یا ناتوانى معلم در انجام وظیفه را مىآورد. گفتگو از دستمزد آموزگارى، فراز فرجامین این بخش است. در بخش سوم، سخن از فارابى است و از رهگذر آن، زندگى و خطوط کلى اندیشۀ او را بررسى مىکند و پس از یاد آثار علمى او به مبانى آراى تربیتى وى مىپردازد. به نگرشهاى جهانشناختى او اشاره مىکند. به دیدگاههاى انسانشناخت او مىرسد و از قواى نفس و اراده و اختیار مىگوید. به شرح معرفتشناسى او روى مىکند و منطق و تذکر افلاطونى و اقسام معرفت را یادآور مىشود. سپس به اخلاق مىپردازد و از فضیلت و انواعش مىگوید و به فضایل فطرى و برترین فضیلت اشاره مىکند و راه سعادت را وامىشکافد. از امکان تغییر اخلاق و روش آن مىگوید. به فعل جمیل و آموزۀ حد وسط نظر مىکند. روش عملى تخلق به نیکیها را مىآورد. آبشخور زندگى اجتماعى را مطرح مىکند و انواع جامعه را برمىشمارد و از مدینههاى کامل، ناقص، فاضل، غیرفاضل و تقسیمات آنها مىگوید و به اجزاى مدینه فاضله و ویژگیهاى آن اشاره مىکند. آنگاه هدفهاى تعلیم و تربیت را یادآور مىشود. به اصول تعلیم و تربیت مىپردازد. از عوامل تفاوت شیوههاى تعلیم و تربیت یاد مىکند و روشهاى تمرین، عادت، تنبیه و تشویق را شرح مىدهد. بخش چهارم، دربارۀ قابسى است که با اشارهاى کوتاه به زندگى و آثار قابسى و کتاب تربیتى او«الرسالة المفصلة لا حوال المتعلمین و احکام المعلمین و المتعلمین»سرمىگیرد و با شرح تعلیم و تربیت در روزگار قابسى پیش مىرود. آنگاه از هدفهاى تعلیم و تربیت گفته مىشود. وظایف پدر و مادر بازشکافته مىشود. مسئولیت معلم شرح مىشود. از اصول تربیتى(آموزش همگانى، عدم تبعیض، تدریج)یاد مىشود و روشهاى تربیتى (ایجاد رابطۀ عاطفى با فراگیر، نظارت و مراقبت، تشویق و تنبیه)مىآید. اشاره به مواد آموزشى لازم و غیرلازم و مواد درسى غیرمجاز، پایان این بخش است. بخش پنجم. اخوان الصفا: در این بخش، نخست از زندگى و آراى کلى اخوان مىگوید و با اشاره به منابع غیراسلامى عقاید آنان، مذهب اخوان را مىآورد. به سیاست از نگاه آنها مىپردازد و تشکیلات و مراتب درون گروهى اخوان را یادآور مىشود. سپس به فلسفه نزد اخوان اشاره مىکند. از دین و وحى و هدفهاى دین و عناصر آن و نیز فهم دین مىگوید. به عالمان دین و مراتب آنها نظر مىکند و پس از اشارتى به قیامت، به انسان روى مىکند و از ترکیبش از جسم و جان مىگوید و چگونگى و فلسفه پیوند نفس با بدن را مىآورد و از تجرد نفس و انواع نفس در انسان یاد مىکند و مراتب نفس انسانى و مراحل رشد نفس و وحدت نفس و قواى آن را یادآور مىشود. آنگاه به شناخت مىپردازد و راههاى آن را بازمىگوید. از ادراک حسى و حافظه و الم و لذت یاد مىکند. به خطاى حواس و جایگاه ادراک حسى اشاره مىکند. از ادراک عقلى و خطا در آن مىگوید و نکاتى را دربارۀ معرفت شهودى گوشزد مىکند و با پرداخت به کمال انسان و راه رسیدن به آن، به اخلاق مىرسد و از اخلاق طبیعى و اکتسابى مىگوید. به منشأ اختلاف اخلاق اشاره مىکند. از دنیا و آخرت یاد مىکند. اعتدال را شرح مىدهد. از ریشههاى اخلاق یاد مىکند و به زهد و عادت و عشق مىپردازد. پس از این، تعلیم و تربیت را بشرح مىآورد و از علم و تعلیم مىگوید. اجناس علوم را یاد مىکند. صنعت و اقسام آن را یادآور مىشود و به هدف دانشآموزى اشاره مىکند و آثار تربیتى علم را مىآورد. تربیتپذیرى انسان را گوشزد مىکند و از تفاوت انسانها با یکدیگر در گرایش به علوم و صنایع مىگوید. تأثیر محیط بر شخصیت و تربیت را بررسى مىکند. به روشهاى صحیح آموزشى مىپردازد و با گفتگو از مراتب علم و عالمان و رابطۀ معلم و متعلم و شرایط هرکدام، بخش را به انجام مىبرد. بخش ششم. ابن سینا: در این بخش، از زندگى و شخصیت بو على مىگوید و به آثار علمى او و پژوهشهاى وى در فلسفه، پزشکى و عرفان مىپردازد. آنگاه به انسان روى مىکند و از اثبات نفس و وحدت آن مىگوید. نفس را تعریف مىکند و تجردش را یادآور مىشود و به قواى آن اشاره مىکند. از جاودانگى نفس و تأثیر متقابل نفس و بدن و ویژگیهاى روانى و رفتارى انسان مىگوید. سپس در شناخت مىکاود و از ادراک حسى و ادراک عقلى مىگوید. اخلاق را مطرح مىکند. از تغییرپذیرى آن یاد مىکند و به ملاک فضیلت و اصول فضایل و رذائل اشاره مىکند. از لذت و الم و انواع آن دو مىگوید. سعادت و راه به دست آوردن سعادت و مراتب اهل سعادت و شقاوت را شرح مىکند. از مدینه فاضله و ارکان آن مىگوید و به خلیفه و راههاى تعیین وى مىپردازد. پس از این، بحث تعلیم و تربیت را مىگشاید و اصول و روشهاى تربیتى(خودشناسى و تربیت نفس، رعایت تفاوتهاى فردى، شناخت استعدادها، تنظیم برنامه براساس مراحل، آموزش گروهى، تشویق و تنبیه) را شرح و شماره مىکند. به خانواده مىپردازد و هدفهاى تشکیل خانواده را یادآور مىشود. از اصول حاکم بر ازدواج مىگوید و ویژگیهاى زن شایسته را مىآورد و از مرد و اصول تدبیر خانواده یاد مىکند. سپس به تربیت کودک روى مىکند و در شرح مراحل رشد کودک، از مراحل پیش از آموزش، آموزش ابتدایى، آموزش حرفهاى، کسب و اشتغال، و نیز ازدواج مىگوید(ص 294-297)و با اشاره به ویژگیهاى مربى(اخلاق فردى، اخلاق اجتماعى، تخصصى در تعلیم و تربیت، شناخت استعدادها و علایق متعلم)و طبقهبندى علوم، سخن را پایان مىدهد[۱]
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص11-15
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش