۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
شارح عبارات کتاب [[طحاوی، احمد بن محمد|طحاوی]] را بهصورت شرحی مزجی آورده؛ یعنی متون آن کتاب را با شرح خوش درآمیخته است؛ درحالیکه ردها و نقدهایی را که عبارات کتاب [[طحاوی، احمد بن محمد|طحاوی]] نسبت به گروهها و مذاهب مخالف در بر دارد، مورد اشاره قرار داده؛ بیآنکه در پرداختن به افکار باطل آنان، به حاشیه برود و جداگانه به زیادهگویی مشغول شود. سپس ایشان عبارات [[طحاوی، احمد بن محمد|طحاوی]] را با کتاب و سنت و گاه اقوال عالمان و اشعاری از شاعران مستدل میکند. سپس مشهورترین اعتراضات فرق مخالف را بهطور خلاصه ذکر میکند و آنها را یکی پس از دیگری، با دلایل نقلی رد مینماید. سپس در زمین حریف فرود میآید و روش عقلیای را که آنان در ایراد شبهات پیمودهاند، در پیش میگیرد و با براهین عقلی، آنها را ناکار میکند<ref>ر.ک: مقدمه شارح، ص102-103؛ مقدمه محقق، ص68 و 69</ref>. | شارح عبارات کتاب [[طحاوی، احمد بن محمد|طحاوی]] را بهصورت شرحی مزجی آورده؛ یعنی متون آن کتاب را با شرح خوش درآمیخته است؛ درحالیکه ردها و نقدهایی را که عبارات کتاب [[طحاوی، احمد بن محمد|طحاوی]] نسبت به گروهها و مذاهب مخالف در بر دارد، مورد اشاره قرار داده؛ بیآنکه در پرداختن به افکار باطل آنان، به حاشیه برود و جداگانه به زیادهگویی مشغول شود. سپس ایشان عبارات [[طحاوی، احمد بن محمد|طحاوی]] را با کتاب و سنت و گاه اقوال عالمان و اشعاری از شاعران مستدل میکند. سپس مشهورترین اعتراضات فرق مخالف را بهطور خلاصه ذکر میکند و آنها را یکی پس از دیگری، با دلایل نقلی رد مینماید. سپس در زمین حریف فرود میآید و روش عقلیای را که آنان در ایراد شبهات پیمودهاند، در پیش میگیرد و با براهین عقلی، آنها را ناکار میکند<ref>ر.ک: مقدمه شارح، ص102-103؛ مقدمه محقق، ص68 و 69</ref>. | ||
برای روشن شدن روش شارح، نمونهای از کار او ارائه میشود: شارح در شرح این عبارت [[طحاوی، احمد بن محمد|طحاوی]]: «و كما كان بصفاته أزليا كذلک لا يزال عليها | برای روشن شدن روش شارح، نمونهای از کار او ارائه میشود: شارح در شرح این عبارت [[طحاوی، احمد بن محمد|طحاوی]]: «و كما كان بصفاته أزليا كذلک لا يزال عليها أبديا»، مینویسد: زیرا جدا کردن (برهنه کردن) خداوند از صفات کمالش خود نقصی است بر او. در این عبارت، ردی است بر معتزله و جهمیه و تابعین آنها؛ زیرا آنان گمان کردهاند: خداوند، زنده بیحیات، عالم بیعلم، قادر بیقدرت و... است و بر هیچ شخصی متناقض و باطل بودن این مطلب پوشیده نیست؛ زیرا مثل این است که بگوییم: «خدا عالم است و خدا عالم نیست» و «شیء سفید، سفیدی ندارد». علاوه بر این، آیاتی از قرآن نیز در رد این نظریه معتزله و جهمیه وجود دارد؛ همچون آیه شریفه '''أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ''' (هود: 14) و آیه شریفه '''أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ''' (نساء: 166)<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص69-70</ref>. | ||
لازم به ذکر است که شارح در بسیاری از صفحات کتابش از شرح ابن ابیالعز استفاده برده و گاه مطالب ایشان را خلاصه نموده و به سبکی آسان و همهفهم تقدیم نموده است<ref>ر.ک: همان، ص80</ref> و آنچه مؤکد استقلال شخصیت علمی نویسنده و توانایی وی است، وجود اضافات در مواضع مختلف این شرح است؛ اضافاتی که در شرح ابن ابیالعز و غیر آن وجود ندارد<ref>ر.ک: همان</ref>. | لازم به ذکر است که شارح در بسیاری از صفحات کتابش از شرح ابن ابیالعز استفاده برده و گاه مطالب ایشان را خلاصه نموده و به سبکی آسان و همهفهم تقدیم نموده است<ref>ر.ک: همان، ص80</ref> و آنچه مؤکد استقلال شخصیت علمی نویسنده و توانایی وی است، وجود اضافات در مواضع مختلف این شرح است؛ اضافاتی که در شرح ابن ابیالعز و غیر آن وجود ندارد<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش