پرش به محتوا

لطائف أخبار الأول فيمن تصرف في مصر من أرباب الدول: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن‌ عباس، عبدالله بن عباس' به 'ابن عباس، عبدالله بن عباس'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ عباس، عبدالله بن عباس' به 'ابن عباس، عبدالله بن عباس')
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
[[مهنا، محمد رضوان]] (محقق)
[[مهنا، محمد رضوان]] (محقق)


[[اسحاقی منوفی، محمد عبدالمعطی]] (نويسنده)
[[اسحاقی منوفی، محمد عبدالمعطی]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏DS‎‏ ‎‏38‎‏/‎‏16‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏5‎‏ل‎‏6
| کد کنگره =‏DS‎‏ ‎‏38‎‏/‎‏16‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏5‎‏ل‎‏6
خط ۲۴: خط ۲۴:
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE11861AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE11861AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =19815
| کتابخانۀ دیجیتال نور =11861
| کتابخوان همراه نور =11861
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''كتاب لطائف اخبار الاول فيمن تصرف فى مصر من ارباب الدول''' اثر محمد بن عبدالمعطى بن ابى الفتح بن احمد بن عبدالغنى بن على اسحاقى (متوفاى 1032 ق) مى‌باشد.
{{کاربردهای دیگر| لطائف (ابهام زدایی)}}
'''لطائف أخبار الأول فيمن تصرف في مصر من أرباب الدول''' اثر [[اسحاقی منوفی، محمد عبدالمعطی|محمد بن عبدالمعطى بن ابى الفتح بن احمد بن عبدالغنى بن على اسحاقى]] (متوفاى 1032 ق) مى‌باشد.


مورخان مسلمان در تدوين و تنظيم متون تاريخى شيوه‌هاى گوناگونى از قبيل حديثى خبرى، طبقاتى و تبار شناختى در پيش گرفته‌اند. يكى ديگر از اين شيوه‌ها، تاريخ‌نگارى محلّى است. در جهان اسلام تاريخ‌هاى محلّى بسيارى با صبغه علمى و دينى يا سياسى تدوين شده است. اين كتب معمولاً مشتمل است بر پيش گفتارى درباره تاريخ احداث شهر و فتح آن به دست مسلمانان رواياتى در فضيلت شهر، محله‌ها و تاسيسات شهر در پيش و پس از اسلام؛ ولى به تدريج تاريخ‌هاى محلّى جنبه عام يافت و علاوه بر تراجم رجال حديث و روايت، تراجم ديگر بزرگان و مشاهير را نيز در برگرفت كه آن نوعى تاريخ‌هاى وقايع نگاشتى، مبتنى بر دوران حكومت خلفاء و سلاطين مى‌باشد. در تاريخ‌هاى دودمانى كه پس از زوال قدرت مركزى خلافت اسلامى تألیف شد، دوران حكومت حاكمان به عنوان تنها اصل تنظيم مطالب به كار رفت. اثر حاضر هم به اين شيوه تدوين شده است. اين اثر ضمن مراعات ترتيب حكومت حاكمان به شيوه فرهنگنامه‌اى تدوين شده و سراسر كتاب به شرح حال حاكمان و سلاطين كه از زمان فتح اسلامى تا 1031ق در مصر روزگار حكومت مصطفى اوّل كه تقريباً زمان فوت مؤلف مى‌باشد، می‌پردازد. در شرح شخصيت‌ها به اجمال سخن گفته شده و بطور كامل به شرح احوال آنان پرداخته نشده و بيشتر به ذكر زمان خلافت، مدت حكومت و بعضى از حوادث تاريخى كه در زمان حكومت آن‌ها به وقوع پيوسته كه شامل موضوعات مختلفى از جمله ادبى، جغرافيايى، اجتماعى و... مى‌باشند، می‌پردازد و در پايان اثرى كه آن حادثه برجاى گذاشته و خواننده از آن مى‌تواند، بهره بردارى نمايد، با لفظ «فائده» مى‌آيد و در مواردى هم ذكرى از طرائف و عجائب و نصايح در اثر ديده مى‌شود.
مورخان مسلمان در تدوين و تنظيم متون تاريخى شيوه‌هاى گوناگونى از قبيل حديثى خبرى، طبقاتى و تبار شناختى در پيش گرفته‌اند. يكى ديگر از اين شيوه‌ها، تاريخ‌نگارى محلّى است. در جهان اسلام تاريخ‌هاى محلّى بسيارى با صبغه علمى و دينى يا سياسى تدوين شده است. اين كتب معمولاً مشتمل است بر پيش گفتارى درباره تاريخ احداث شهر و فتح آن به دست مسلمانان رواياتى در فضيلت شهر، محله‌ها و تاسيسات شهر در پيش و پس از اسلام؛ ولى به تدريج تاريخ‌هاى محلّى جنبه عام يافت و علاوه بر تراجم رجال حديث و روايت، تراجم ديگر بزرگان و مشاهير را نيز در برگرفت كه آن نوعى تاريخ‌هاى وقايع نگاشتى، مبتنى بر دوران حكومت خلفاء و سلاطين مى‌باشد. در تاريخ‌هاى دودمانى كه پس از زوال قدرت مركزى خلافت اسلامى تألیف شد، دوران حكومت حاكمان به عنوان تنها اصل تنظيم مطالب به كار رفت. اثر حاضر هم به اين شيوه تدوين شده است. اين اثر ضمن مراعات ترتيب حكومت حاكمان به شيوه فرهنگنامه‌اى تدوين شده و سراسر كتاب به شرح حال حاكمان و سلاطين كه از زمان فتح اسلامى تا 1031ق در مصر روزگار حكومت مصطفى اوّل كه تقريباً زمان فوت مؤلف مى‌باشد، می‌پردازد. در شرح شخصيت‌ها به اجمال سخن گفته شده و بطور كامل به شرح احوال آنان پرداخته نشده و بيشتر به ذكر زمان خلافت، مدت حكومت و بعضى از حوادث تاريخى كه در زمان حكومت آن‌ها به وقوع پيوسته كه شامل موضوعات مختلفى از جمله ادبى، جغرافيايى، اجتماعى و... مى‌باشند، می‌پردازد و در پايان اثرى كه آن حادثه برجاى گذاشته و خواننده از آن مى‌تواند، بهره بردارى نمايد، با لفظ «فائده» مى‌آيد و در مواردى هم ذكرى از طرائف و عجائب و نصايح در اثر ديده مى‌شود.


در اين اثر به منابع و مراجع متنوعى تكيه شده است؛ مثل «المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار» [[مقریزی، احمد بن علی|تقى‌الدين مقريزى]]، «حسن المحاضرة فى اخبار مصر و القاهره» و يكسف الصلصلة فى وصف الزلزلة هر دو از [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|جلال‌الدين سيوطى]]، «الكواكب الدريّة فى مدح خيّر البريّه» معروف به قصيدة البردة از شرف‌الدين بوصيرى، تاريخ مدينة الدمشق ابن‌عساكر، مروج‌الذهب و معادن الجوهر ابوالحسن على بن حسن مسعودى، «الانس الجليل بتاريخ القدس و الخليل» مجيرالدين حنبلى، «الانسان الكامل فى معرفة الاواخر والاوائل» [[جیلانی، عبدالکریم بن ابراهیم|عبدالكريم جيلى]]، «حياة الحيوان» محمد كمال‌الدين دميرى، «[[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربيع الابرار]] و فصوصى الاخبار» [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]، «خريدة القصر و مزيدة العصر» عماد اصفهانى، «زهر الآداب و ثمرة الالباب» ابواسحاق ابراهيم بن على حصرى قيروانى، «لطائف المعارف» عبدالرحمن بن رجب حنبلى، تفسير بيضاوى و ديگر كتب مرجع.  
در اين اثر به منابع و مراجع متنوعى تكيه شده است؛ مثل «المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار» [[مقریزی، احمد بن علی|تقى‌الدين مقريزى]]، «حسن المحاضرة فى اخبار مصر و القاهره» و يكسف الصلصلة فى وصف الزلزلة هر دو از [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|جلال‌الدين سيوطى]]، «الكواكب الدريّة فى مدح خيّر البريّه» معروف به قصيدة البردة از شرف‌الدين بوصيرى، تاريخ مدينة الدمشق ابن‌ عساكر، مروج‌الذهب و معادن الجوهر ابوالحسن على بن حسن مسعودى، «الانس الجليل بتاريخ القدس و الخليل» مجيرالدين حنبلى، «الانسان الكامل فى معرفة الاواخر والاوائل» [[جیلانی، عبدالکریم بن ابراهیم|عبدالكريم جيلى]]، «حياة الحيوان» محمد كمال‌الدين دميرى، «[[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربيع الابرار]] و فصوصى الاخبار» [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]، «خريدة القصر و مزيدة العصر» عماد اصفهانى، «زهر الآداب و ثمرة الالباب» ابواسحاق ابراهيم بن على حصرى قيروانى، «لطائف المعارف» عبدالرحمن بن رجب حنبلى، تفسير بيضاوى و ديگر كتب مرجع.  


مؤلف منابع خود را به طور مستقل جمع‌آورى و بيان ننموده و مواردى كه در بالا آمده، از درون اثر جمع‌آورى شده است. مؤلف در بعضى موارد فقط اسم اثر را به طور مختصر و در برخى موارد ديگر فقط نام نويسنده را اين گونه حكاه اصمعى، حكاه ابوالعتاميه، حكاه المسعودى، قال الجلال ال[[سيوطى]] آورده و اين كه مربوط به كدام اثر است، را مشخص ننموده است و در مورد روايات هم مسلسل سند و روات را به طور كامل بيان نكرده است، آورده: روى الطبرانى عن [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، قال انس، ماحكى عن كميل و...
مؤلف منابع خود را به طور مستقل جمع‌آورى و بيان ننموده و مواردى كه در بالا آمده، از درون اثر جمع‌آورى شده است. مؤلف در بعضى موارد فقط اسم اثر را به طور مختصر و در برخى موارد ديگر فقط نام نویسنده را اين گونه حكاه اصمعى، حكاه ابوالعتاميه، حكاه المسعودى، قال الجلال ال[[سيوطى]] آورده و اين كه مربوط به كدام اثر است، را مشخص ننموده است و در مورد روايات هم مسلسل سند و روات را به طور كامل بيان نكرده است، آورده: روى الطبرانى عن [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، قال انس، ماحكى عن كميل و...


==ساختار و گزارش محتواى اثر==
==ساختار و گزارش محتواى اثر==
خط ۴۳: خط ۴۵:
اثر حاضر، از يك مقدّمه كه توسط محقق «محمد رضوان مهنا» نگارش يافته و متن اصلى مؤلف تشكيل شده است. محمد رضوان مهنا در اين مقدّمه به دو بحث پرداخته اوّل به فوايد و اثرات كه مطالعه تاريخ در بردارد، مى‌پردازد و بيان مى‌كند كه تاريخ، به كسى كه دنبال درس آموزى و تدبّر باشد، موادى در دسترس او قرار مى‌دهد كه او مى‌تواند با تفكر در آنها؛ از جمله اين كه چگونه امت‌ها سير صعود و نزول را پيموده‌اند، حكّام و پادشاهان چگونه مدارج و مناصب را بدست آورده يا آنها را از دست داده‌اند؟ و... عبرت گرفته و با كمك آنها راه‌هاى موفقيّت و سعادت را طى نمود.
اثر حاضر، از يك مقدّمه كه توسط محقق «محمد رضوان مهنا» نگارش يافته و متن اصلى مؤلف تشكيل شده است. محمد رضوان مهنا در اين مقدّمه به دو بحث پرداخته اوّل به فوايد و اثرات كه مطالعه تاريخ در بردارد، مى‌پردازد و بيان مى‌كند كه تاريخ، به كسى كه دنبال درس آموزى و تدبّر باشد، موادى در دسترس او قرار مى‌دهد كه او مى‌تواند با تفكر در آنها؛ از جمله اين كه چگونه امت‌ها سير صعود و نزول را پيموده‌اند، حكّام و پادشاهان چگونه مدارج و مناصب را بدست آورده يا آنها را از دست داده‌اند؟ و... عبرت گرفته و با كمك آنها راه‌هاى موفقيّت و سعادت را طى نمود.


دومين بحث اين مقدمه كه عنوان «التعريف بالكاتب» (شناخت نويسنده) دارد؛ شامل نام و نسب، سال وفات و دو نقل قول در اين مورد ذكر مى‌كند. يكى از «نهايه» كه سال فوت را 1032 ه‍.ق آورده و ديگر بروكلمان در اثر خود «تاريخ الادب العربى» فصل هشتم تاريخ تألیف را 1033 مى‌گويد و در ادامه معرّفى نويسنده، به ذكر تأليفات او مى‌پردازد. در آخر نكته‌ها و مطالبى كه در اثر توسط مؤلف آمده را بيان مى‌كند.
دومين بحث اين مقدمه كه عنوان «التعريف بالكاتب» (شناخت نویسنده) دارد؛ شامل نام و نسب، سال وفات و دو نقل قول در اين مورد ذكر مى‌كند. يكى از «نهايه» كه سال فوت را 1032 ه‍.ق آورده و ديگر بروكلمان در اثر خود «تاريخ الادب العربى» فصل هشتم تاريخ تألیف را 1033 مى‌گويد و در ادامه معرّفى نویسنده، به ذكر تأليفات او مى‌پردازد. در آخر نكته‌ها و مطالبى كه در اثر توسط مؤلف آمده را بيان مى‌كند.


متن اصلى از يك مقدّمه، ده باب و خاتمه تشكيل شده است.
متن اصلى از يك مقدّمه، ده باب و خاتمه تشكيل شده است.
خط ۵۵: خط ۵۷:
باب سوم، حكومت عباسيان را مورد كنكاش قرار مى‌دهد. در سال 132ق خلافت عباسيان، جاى امويان را در سراسر سرزمين‌هاى اسلامى جزء اسپانيا گرفت. خلفاى عباسى، سى و هفت تن بودند و نسب آنها به عموى پيامبر اكرم(ص) مى‌رسد. «سفاح» اوّلين خليفه عباسى، دولت امويان را منقرض كرد، مركز خلافت عباسى ابتداء شهر «هاشميّه» در شمال كوفه بود. سپس به دستور منصور (ابوجعفر) دوّمين خليفه عباسى در سال 140 هجرى، بغداد بناء گرديد و او به سال 146ق مركز خلافت خود را به اين شهر منتقل نمود و اين شهر تا پايان سلطنت عباسيان، پايتخت آنها بود كه در اين باب به معرّفى اين 37 تن خلفاى عباسى به ترتيب سال حكومت آنها پرداخته شده است.
باب سوم، حكومت عباسيان را مورد كنكاش قرار مى‌دهد. در سال 132ق خلافت عباسيان، جاى امويان را در سراسر سرزمين‌هاى اسلامى جزء اسپانيا گرفت. خلفاى عباسى، سى و هفت تن بودند و نسب آنها به عموى پيامبر اكرم(ص) مى‌رسد. «سفاح» اوّلين خليفه عباسى، دولت امويان را منقرض كرد، مركز خلافت عباسى ابتداء شهر «هاشميّه» در شمال كوفه بود. سپس به دستور منصور (ابوجعفر) دوّمين خليفه عباسى در سال 140 هجرى، بغداد بناء گرديد و او به سال 146ق مركز خلافت خود را به اين شهر منتقل نمود و اين شهر تا پايان سلطنت عباسيان، پايتخت آنها بود كه در اين باب به معرّفى اين 37 تن خلفاى عباسى به ترتيب سال حكومت آنها پرداخته شده است.


مصر و شام در تاريخ اسلام غالباً تحت يك حكومت و اداره قرار داشته‌اند. مسلمين شام را بين سال‌هاى 17 14 ه.ق و مصر را در 21ق فتح نمودند. مصر از تاريخى كه به دست مسلمين افتاد تا سال 254ق حكومتى مجزا بود كه آن را حكّامى از جانب خلفاء راشدين، بنى‌اميّه و بنى‌عباس اداره مى‌كردند و عدد اين حكّام به 98 نفر مى‌رسد كه در باب چهارم، دو بخش اوّل آن به معرّفى اين 98 نفر كه اوّلين والى بعد از فتح مصر، عمروعاص است و آخرين آنها «احمد بن مزاحم» (254 ه ق) مى‌باشد، مى‌پردازد. در بخش سوّم اين باب، دولت طولونى مطرح مى‌شود كه در سال 254ق احمد بن طولون حكمران جديد مصر كه به عنوان نيابت از طرف «المعتز» مامور گرديده بود، چيزى نگذشت كه در آنجا خود را مستقل اعلام نمود. او دارالحكومه خود را به «القطائع» كه خود مابين فُسطاط و قاهره بناء كرده بود، انتقال داد. تا اين كه او در 270ق بعد از بيست سال حكومت، فوت نمود. بعد از او، پسر بيست ساله‌اش «خمارويه» به جاى او نشست. تا اين‌كه در ذى‌القعده 282ق در دمشق به دست يكى از غلامانش كشته و او را براى دفن به مصر منتقل كردند. بعد از او پسر چهارده ساله‌اش «ابوالعساكر» به جاى او بر تخت خلافت تكيه زد و اين حكومت بيش از هشت ماه دوام نياورد و در جمادى‌الاولى 283ق بدست اطرافيانش كه از او ناراضى بودند، كشته شد.بعد از او برادرش «هارون بن خمارويه» به حكومت رسيد و او هم در 10 صفر 292ق كشته و عمويش «ابوالمغازى شيبان» جاى او را گرفت ولى دولت او بيش از 12 روز دوام نياورد و «محمد بن سليمان» كه از طرف خليفه عباسى مامور شده بود، به «القطائع» هجوم آورد و به حكومت 37 ساله سلسله طولونى پايان داد. بعد از اين، براى مدّت كمى تا سال 323 واليانى از طرف دولت عباسى در زمان خلافت «المكتفى و المقتدى» براى اداره مصر منصوب شدند كه تعداد آنها 10 نفر مى‌باشد كه تمام اين‌ها در اثر معرّفى شده‌اند.
مصر و شام در تاريخ اسلام غالباً ً تحت يك حكومت و اداره قرار داشته‌اند. مسلمين شام را بين سال‌هاى 17 14 ه.ق و مصر را در 21ق فتح نمودند. مصر از تاريخى كه به دست مسلمين افتاد تا سال 254ق حكومتى مجزا بود كه آن را حكّامى از جانب خلفاء راشدين، بنى‌اميّه و بنى‌عباس اداره می‌كردند و عدد اين حكّام به 98 نفر مى‌رسد كه در باب چهارم، دو بخش اوّل آن به معرّفى اين 98 نفر كه اوّلين والى بعد از فتح مصر، عمروعاص است و آخرين آنها «احمد بن مزاحم» (254 ه ق) مى‌باشد، مى‌پردازد. در بخش سوّم اين باب، دولت طولونى مطرح مى‌شود كه در سال 254ق احمد بن طولون حكمران جديد مصر كه به عنوان نيابت از طرف «المعتز» مامور گرديده بود، چيزى نگذشت كه در آنجا خود را مستقل اعلام نمود. او دارالحكومه خود را به «القطائع» كه خود مابين فُسطاط و قاهره بناء كرده بود، انتقال داد. تا اين كه او در 270ق بعد از بيست سال حكومت، فوت نمود. بعد از او، پسر بيست ساله‌اش «خمارويه» به جاى او نشست. تا اين‌كه در ذى‌القعده 282ق در دمشق به دست يكى از غلامانش كشته و او را براى دفن به مصر منتقل كردند. بعد از او پسر چهارده ساله‌اش «ابوالعساكر» به جاى او بر تخت خلافت تكيه زد و اين حكومت بيش از هشت ماه دوام نياورد و در جمادى‌الاولى 283ق بدست اطرافيانش كه از او ناراضى بودند، كشته شد.بعد از او برادرش «هارون بن خمارويه» به حكومت رسيد و او هم در 10 صفر 292ق كشته و عمويش «ابوالمغازى شيبان» جاى او را گرفت ولى دولت او بيش از 12 روز دوام نياورد و «محمد بن سليمان» كه از طرف خليفه عباسى مامور شده بود، به «القطائع» هجوم آورد و به حكومت 37 ساله سلسله طولونى پايان داد. بعد از اين، براى مدّت كمى تا سال 323 واليانى از طرف دولت عباسى در زمان خلافت «المكتفى و المقتدى» براى اداره مصر منصوب شدند كه تعداد آنها 10 نفر مى‌باشد كه تمام اين‌ها در اثر معرّفى شده‌اند.


بعد از اين مدّت كوتاه كه حكام خلفاى عباسى در مصر قدرتى موقتى به هم رسانده بودند، «محمد اخشيد» سلسله مستقل ديگرى در اين نواحى تشكيل داد. پدر او «ابوبكر محمد بن طُنج» قبلاً از طرف خليفه عباسى «القاهر» به اين منطقه اعزام شده بود. در سال 323ق «محمد اخشيد» از جانب خليفه «الراضى بالله» به حكومت مصر گمارده شد. اقدامات وى آرامش را به منطقه بازگرداند و خليفه در سال 327ق «اخشيد» (اين كلمه براى آن معانى مختلفى ذكر كرده‌اند، در زبان فارسى معناى فرمانروا مى‌دهد) از اين پس بر منابر از او با اين عنوان ياد مى‌شد.
بعد از اين مدّت كوتاه كه حكام خلفاى عباسى در مصر قدرتى موقتى به هم رسانده بودند، «محمد اخشيد» سلسله مستقل ديگرى در اين نواحى تشكيل داد. پدر او «ابوبكر محمد بن طُنج» قبلاً از طرف خليفه عباسى «القاهر» به اين منطقه اعزام شده بود. در سال 323ق «محمد اخشيد» از جانب خليفه «الراضى بالله» به حكومت مصر گمارده شد. اقدامات وى آرامش را به منطقه بازگرداند و خليفه در سال 327ق «اخشيد» (اين كلمه براى آن معانى مختلفى ذكر كرده‌اند، در زبان فارسى معناى فرمانروا مى‌دهد) از اين پس بر منابر از او با اين عنوان ياد مى‌شد.
خط ۷۳: خط ۷۵:
مماليك مصر در اصل بردگانى ترك يا چركسى بودند كه اوّل بار در دوران ملك «صالح نجم‌الدين ايوب» در دسته‌هاى نظامى به عنوان نگهبانان قصر حكّام پديدار شدند و چون مركز نظامى مماليكى كه يك دولت مستقل در مصر بوجود آوردند، در جزيره «روضه» واقع در نيل بود به آنان، «مماليك بحريه» گفته شده است.
مماليك مصر در اصل بردگانى ترك يا چركسى بودند كه اوّل بار در دوران ملك «صالح نجم‌الدين ايوب» در دسته‌هاى نظامى به عنوان نگهبانان قصر حكّام پديدار شدند و چون مركز نظامى مماليكى كه يك دولت مستقل در مصر بوجود آوردند، در جزيره «روضه» واقع در نيل بود به آنان، «مماليك بحريه» گفته شده است.


«ابيك» پس از نزديك به سه سال حكومت به دست شجرة الدّر در سال 650ق به قتل رسيد و خود او نيز پس از مدّتى به دست كنيزانش كشته شد. عليرغم اين وقايع، حكومت مماليك كه «ابيك» در مصر تاسيس كرده بود تا سال 874ق كه آخرين حكمران مماليك «برقوق» نام داشت، نزديك به 131 سال دوام آورد و در اين مدت 27 نفر از اين سلسله بر مصر حكومت كردند، كه نام، سال حكومت و مدّت سلطنت و برخى حوادث آنها در كتاب آمده است.
«ابيك» پس از نزدیک به سه سال حكومت به دست شجرة الدّر در سال 650ق به قتل رسيد و خود او نيز پس از مدّتى به دست كنيزانش كشته شد. عليرغم اين وقايع، حكومت مماليك كه «ابيك» در مصر تاسيس كرده بود تا سال 874ق كه آخرين حكمران مماليك «برقوق» نام داشت، نزدیک به 131 سال دوام آورد و در اين مدت 27 نفر از اين سلسله بر مصر حكومت كردند، كه نام، سال حكومت و مدّت سلطنت و برخى حوادث آنها در كتاب آمده است.


فرمانروايى مصر پس از سلاطين ترك به مماليك چركسى منتقل شد كه در كتب تاريخ به ملوك چركسى يا مماليك برجيّه معروفند. كه باب هشتم اثر به بررسى حكومت اين سلسله مى‌پردازد.
فرمانروايى مصر پس از سلاطين ترك به مماليك چركسى منتقل شد كه در كتب تاريخ به ملوك چركسى يا مماليك برجيّه معروفند. كه باب هشتم اثر به بررسى حكومت اين سلسله مى‌پردازد.
خط ۹۷: خط ۹۹:


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
طبقات سلاطين اسلام، استنلى لين پول، ترجمه [[اقبال آشتیانی، عباس|عباس اقبال]]  
طبقات سلاطين اسلام، استنلى لين پول، ترجمه [[اقبال آشتیانی، عباس|عباس اقبال]]  


خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:


كتاب ايوبيان، پژوهشكده حوزه و دانشگاه
كتاب ايوبيان، پژوهشكده حوزه و دانشگاه


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]