۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عليهم السلام' به 'عليهمالسلام') |
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
مورخان مسلمان در تدوين و تنظيم متون تاريخى شيوههاى گوناگونى از قبيل حديثى خبرى، طبقاتى و تبار شناختى در پيش گرفتهاند. يكى ديگر از اين شيوهها، تاريخنگارى محلّى است. در جهان اسلام تاريخهاى محلّى بسيارى با صبغه علمى و دينى يا سياسى تدوين شده است. اين كتب معمولاً مشتمل است بر پيش گفتارى درباره تاريخ احداث شهر و فتح آن به دست مسلمانان رواياتى در فضيلت شهر، محلهها و تاسيسات شهر در پيش و پس از اسلام؛ ولى به تدريج تاريخهاى محلّى جنبه عام يافت و علاوه بر تراجم رجال حديث و روايت، تراجم ديگر بزرگان و مشاهير را نيز در برگرفت كه آن نوعى تاريخهاى وقايع نگاشتى، مبتنى بر دوران حكومت خلفاء و سلاطين مىباشد. در تاريخهاى دودمانى كه پس از زوال قدرت مركزى خلافت اسلامى تألیف شد، دوران حكومت حاكمان به عنوان تنها اصل تنظيم مطالب به كار رفت. اثر حاضر هم به اين شيوه تدوين شده است. اين اثر ضمن مراعات ترتيب حكومت حاكمان به شيوه فرهنگنامهاى تدوين شده و سراسر كتاب به شرح حال حاكمان و سلاطين كه از زمان فتح اسلامى تا 1031 ق در مصر روزگار حكومت مصطفى اوّل كه تقريباً زمان فوت مؤلف مىباشد، میپردازد. در شرح شخصيتها به اجمال سخن گفته شده و بطور كامل به شرح احوال آنان پرداخته نشده و بيشتر به ذكر زمان خلافت، مدت حكومت و بعضى از حوادث تاريخى كه در زمان حكومت آنها به وقوع پيوسته كه شامل موضوعات مختلفى از جمله ادبى، جغرافيايى، اجتماعى و... مىباشند، میپردازد و در پايان اثرى كه آن حادثه برجاى گذاشته و خواننده از آن مىتواند، بهره بردارى نمايد، با لفظ «فائده» مىآيد و در مواردى هم ذكرى از طرائف و عجائب و نصايح در اثر ديده مىشود. | مورخان مسلمان در تدوين و تنظيم متون تاريخى شيوههاى گوناگونى از قبيل حديثى خبرى، طبقاتى و تبار شناختى در پيش گرفتهاند. يكى ديگر از اين شيوهها، تاريخنگارى محلّى است. در جهان اسلام تاريخهاى محلّى بسيارى با صبغه علمى و دينى يا سياسى تدوين شده است. اين كتب معمولاً مشتمل است بر پيش گفتارى درباره تاريخ احداث شهر و فتح آن به دست مسلمانان رواياتى در فضيلت شهر، محلهها و تاسيسات شهر در پيش و پس از اسلام؛ ولى به تدريج تاريخهاى محلّى جنبه عام يافت و علاوه بر تراجم رجال حديث و روايت، تراجم ديگر بزرگان و مشاهير را نيز در برگرفت كه آن نوعى تاريخهاى وقايع نگاشتى، مبتنى بر دوران حكومت خلفاء و سلاطين مىباشد. در تاريخهاى دودمانى كه پس از زوال قدرت مركزى خلافت اسلامى تألیف شد، دوران حكومت حاكمان به عنوان تنها اصل تنظيم مطالب به كار رفت. اثر حاضر هم به اين شيوه تدوين شده است. اين اثر ضمن مراعات ترتيب حكومت حاكمان به شيوه فرهنگنامهاى تدوين شده و سراسر كتاب به شرح حال حاكمان و سلاطين كه از زمان فتح اسلامى تا 1031 ق در مصر روزگار حكومت مصطفى اوّل كه تقريباً زمان فوت مؤلف مىباشد، میپردازد. در شرح شخصيتها به اجمال سخن گفته شده و بطور كامل به شرح احوال آنان پرداخته نشده و بيشتر به ذكر زمان خلافت، مدت حكومت و بعضى از حوادث تاريخى كه در زمان حكومت آنها به وقوع پيوسته كه شامل موضوعات مختلفى از جمله ادبى، جغرافيايى، اجتماعى و... مىباشند، میپردازد و در پايان اثرى كه آن حادثه برجاى گذاشته و خواننده از آن مىتواند، بهره بردارى نمايد، با لفظ «فائده» مىآيد و در مواردى هم ذكرى از طرائف و عجائب و نصايح در اثر ديده مىشود. | ||
در اين اثر به منابع و مراجع متنوعى تكيه شده است؛ مثل «المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار» [[مقریزی، احمد بن علی|تقىالدين مقريزى]]، «حسن المحاضرة فى اخبار مصر و القاهره» و يكسف الصلصلة فى وصف الزلزلة هر دو از جلالالدين سيوطى، «الكواكب الدريّة فى مدح خيّر البريّه» معروف به قصيدة البردة از شرفالدين بوصيرى، تاريخ مدينة الدمشق ابنعساكر، مروجالذهب و معادن الجوهر ابوالحسن على بن حسن مسعودى، «الانس الجليل بتاريخ القدس و الخليل» مجيرالدين حنبلى، «الانسان الكامل فى معرفة الاواخر والاوائل» [[جیلانی، عبدالکریم بن ابراهیم|عبدالكريم جيلى]]، «حياة الحيوان» محمد | در اين اثر به منابع و مراجع متنوعى تكيه شده است؛ مثل «المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار» [[مقریزی، احمد بن علی|تقىالدين مقريزى]]، «حسن المحاضرة فى اخبار مصر و القاهره» و يكسف الصلصلة فى وصف الزلزلة هر دو از جلالالدين سيوطى، «الكواكب الدريّة فى مدح خيّر البريّه» معروف به قصيدة البردة از شرفالدين بوصيرى، تاريخ مدينة الدمشق ابنعساكر، مروجالذهب و معادن الجوهر ابوالحسن على بن حسن مسعودى، «الانس الجليل بتاريخ القدس و الخليل» مجيرالدين حنبلى، «الانسان الكامل فى معرفة الاواخر والاوائل» [[جیلانی، عبدالکریم بن ابراهیم|عبدالكريم جيلى]]، «حياة الحيوان» محمد كمالالدين دميرى، «ربيع الابرار و فصوصى الاخبار» [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]، «خريدة القصر و مزيدة العصر» عماد اصفهانى، «زهر الآداب و ثمرة الالباب» ابواسحاق ابراهيم بن على حصرى قيروانى، «لطائف المعارف» عبدالرحمن بن رجب حنبلى، تفسير بيضاوى و ديگر كتب مرجع. | ||
مؤلف منابع خود را به طور مستقل جمعآورى و بيان ننموده و مواردى كه در بالا آمده، از درون اثر جمعآورى شده است. مؤلف در بعضى موارد فقط اسم اثر را به طور مختصر و در برخى موارد ديگر فقط نام نويسنده را اين گونه حكاه اصمعى، حكاه ابوالعتاميه، حكاه المسعودى، قال الجلال ال[[سيوطى]] آورده و اين كه مربوط به كدام اثر است، را مشخص ننموده است و در مورد روايات هم مسلسل سند و روات را به طور كامل بيان نكرده است، آورده: روى الطبرانى عن [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، قال انس، ماحكى عن كميل و... | مؤلف منابع خود را به طور مستقل جمعآورى و بيان ننموده و مواردى كه در بالا آمده، از درون اثر جمعآورى شده است. مؤلف در بعضى موارد فقط اسم اثر را به طور مختصر و در برخى موارد ديگر فقط نام نويسنده را اين گونه حكاه اصمعى، حكاه ابوالعتاميه، حكاه المسعودى، قال الجلال ال[[سيوطى]] آورده و اين كه مربوط به كدام اثر است، را مشخص ننموده است و در مورد روايات هم مسلسل سند و روات را به طور كامل بيان نكرده است، آورده: روى الطبرانى عن [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، قال انس، ماحكى عن كميل و... | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
خلافت تازه، مسجد جامع تازهاى نياز داشت و در 359 ق «جوهر» سردار فاطمى شالوده اين مسجد كه نام «الازهر» را داشت، پى ريخت و در 361 ق مراسم افتتاح مسجد انجام شد. از عبيديان (فاطميان) بدون محاسبه دو خليفه در مغرب (عبيدالله بن مهدى و منصور)، دوازده نفر در مصر حكومت كردند. اوّلين آنها در اين سرزمين «معزّ لدين الله» به سال 341 ق در مهديّه، با او به عنوان خليفه بعد از پدرش منصور، دست بيعت دادند و آخرين آنها، «عاضد عبدالله بن يوسف» كه در سال 566 ق از حكومت بركنار و بعد از آن فوت نمود كه دوازده حكومت اين دوازده تن در اين باب مورد بررسى قرار مىگيرد. | خلافت تازه، مسجد جامع تازهاى نياز داشت و در 359 ق «جوهر» سردار فاطمى شالوده اين مسجد كه نام «الازهر» را داشت، پى ريخت و در 361 ق مراسم افتتاح مسجد انجام شد. از عبيديان (فاطميان) بدون محاسبه دو خليفه در مغرب (عبيدالله بن مهدى و منصور)، دوازده نفر در مصر حكومت كردند. اوّلين آنها در اين سرزمين «معزّ لدين الله» به سال 341 ق در مهديّه، با او به عنوان خليفه بعد از پدرش منصور، دست بيعت دادند و آخرين آنها، «عاضد عبدالله بن يوسف» كه در سال 566 ق از حكومت بركنار و بعد از آن فوت نمود كه دوازده حكومت اين دوازده تن در اين باب مورد بررسى قرار مىگيرد. | ||
باب ششم به بررسى حكومت ايوبيان كه با حكمرانى «صلاحالدين ايوبى» بنيانگذار اين سلسله در مصر، به دنبال مرگ «عاضد» آخرين خليفه فاطمى در 467 ق آغاز شد و با مرگ «توران شاه بن ايوب» آخرين حكمران ايوبى مصر در 648 ق كه سرآغاز حكمرانى مماليك به شمار مىرود، خاتمه يافت. اين سلسله منسوب به «ايوب بن شادى»، پدر | باب ششم به بررسى حكومت ايوبيان كه با حكمرانى «صلاحالدين ايوبى» بنيانگذار اين سلسله در مصر، به دنبال مرگ «عاضد» آخرين خليفه فاطمى در 467 ق آغاز شد و با مرگ «توران شاه بن ايوب» آخرين حكمران ايوبى مصر در 648 ق كه سرآغاز حكمرانى مماليك به شمار مىرود، خاتمه يافت. اين سلسله منسوب به «ايوب بن شادى»، پدر صلاحالدين ايوبى مىباشند. | ||
مهمترين مشغله صلاحالدين، پيكار با صليبيان و راندن آنها از سرزمينهاى اسلامى بود و او توانست بخش مهمى از متصرفات آنها را باز پس گيرد و به ويژه قدس را (بيت المقدس) در 583 ق از چنگ فرنگان كه 91 سال بر آن تسلّط داشتند، بيرون آورد. پس از مرگ صلاحالدين (589ق)، فرزند ارشدش «افضل» حاكم شام و «عزيز» فرزند ديگر او، حكومت مصر را در دست گرفتند. پس از او «سيفالدين عادل» و بعد از مرگ او، «كامل» فرزندش (615 ق) جانشين او شد. در اين سالها اختلافات داخلى ايوبيان كار را بدان جا كشانيد كه دوباره صليبيان بر بيت المقدس مسلط شدند. ديگر حكمران ايوبى بعد از عادل، صالح ايوب است. او توانست دمشق را تصرف و اوضاع را آرام كند و حتى بيتالمقدس را گرفت. اين تصرف، هجوم صليبىها را بدنبال داشت. «صالح ايوب» در اثناى همين جنگ كه به جنگ هفتم صليبى معروف است، درگذشت (647 ق). بعد از او فرزندش، تورانشاه بر تخت نشست. او صليبيان را به سختى شكست داد. اما خود در 648 ق به قتل رسيد و مرگ او پايان دولت ايوبى محسوب مىشود. | مهمترين مشغله صلاحالدين، پيكار با صليبيان و راندن آنها از سرزمينهاى اسلامى بود و او توانست بخش مهمى از متصرفات آنها را باز پس گيرد و به ويژه قدس را (بيت المقدس) در 583 ق از چنگ فرنگان كه 91 سال بر آن تسلّط داشتند، بيرون آورد. پس از مرگ صلاحالدين (589ق)، فرزند ارشدش «افضل» حاكم شام و «عزيز» فرزند ديگر او، حكومت مصر را در دست گرفتند. پس از او «سيفالدين عادل» و بعد از مرگ او، «كامل» فرزندش (615 ق) جانشين او شد. در اين سالها اختلافات داخلى ايوبيان كار را بدان جا كشانيد كه دوباره صليبيان بر بيت المقدس مسلط شدند. ديگر حكمران ايوبى بعد از عادل، صالح ايوب است. او توانست دمشق را تصرف و اوضاع را آرام كند و حتى بيتالمقدس را گرفت. اين تصرف، هجوم صليبىها را بدنبال داشت. «صالح ايوب» در اثناى همين جنگ كه به جنگ هفتم صليبى معروف است، درگذشت (647 ق). بعد از او فرزندش، تورانشاه بر تخت نشست. او صليبيان را به سختى شكست داد. اما خود در 648 ق به قتل رسيد و مرگ او پايان دولت ايوبى محسوب مىشود. |
ویرایش